نگاهی به
چالش ها وطیف
بندی
گفتمان های
عمده درصفوف
جنبش!
گفتمان
لیبرال-اسلامی
و مدافع ولایت
مشروط و
"جمهوریت"،
درکنارگفتمان لیبرال
دموکراسی و
مدافعان جمهوری
متعارف
بورژوائی
ولائیک به
مثابه
دوقلوهای
همزادی که
درعین داشتن
اشتراکات(که
دراین معنا
گفتمان واحدی
دارند) رقیب یکدیگرنیزبه
شمارمی
آیند،و
گفتمان
مدافعان
پیوند نان
وآزادی،وبرابری
ازمهمترین
گفتمان های
اصلی موجود
درجنبش کنونی
هستند. هرکدام
ازاین
جریانات
دارای طیف
بندی های
درونی و
پایگاه
بالقوه
وبالفعل
اجتماعی خود
بوده و تلاش
دارندکه با
بسیج
حداکثری،
درعین حال
"هژمونی"*1
گفتمان خود را
برکل جنبش
وجامعه بدست
آورند.
-متناسب
با این تحولات
شاهد روند
مطالبه محورشدن
جنبش
ضداستبدادی
هستیم. طرح
منشورها و بیانیه
هاو مطالبات
پایه ای وهم
چنین تلاش
هائی که
برای بلوک
بندی وائتلاف
ها و... صورت می
گیرد،بازتاب
دیگری ازهمین
رونداست. راه
امیدسبز
موسوی،
وکمیته اجرائی
مقاومت مدنی
که دست ساخت
سازگاراها ودیگرشرکاء
که
موردحمایت صدای
آمریکا
و...هست،درکناربازی
با برگ سازمان
مجاهدین که
اولین نمایش
چندده
هزارنفری خود
را با
حضورمعنا
داروسخنرانی
نئوکان معروف
وجنگ طلب "جان
بولتن" برگزارکرد؛ازدیگرتجلیات
این طیف بندی
است.هم چنانکه
منشورتشکل
های کارگری
واقدامات
مستقل ماه مه
و اعتصاب
کردستان که
بیرون ازاتوریته
سبزها صورت
گرفت و
ظهورنمادهائی
چون
فرزادکمانگرجلوه
دیگری
ازجوانه زدن
طیف مدافعان
آزادی
وبرابری است.
بهرحال این
گونه
طیف بندی ها،
همزمان هم
درمقیاس
گفتمان های
کلان صورت می
گیرد وهم
درمقیاس
گفتمان های
خرد یا درون
گفتمانی(به
عنوان نمونه
سبزهای
سکولاریکی
ازهمین درون
گفتمان ها
محسوب می شود) .
-
طرح مطالبات
فرارونده و
ساختارشکن(مرگ
براصل ولایت
فقیه و...) ازسوی
جنبش وفعالین
آن درصحنه عمل
و درمبارزات
خیابانی و
شبانه و...
نگرانی مرمت
کنندگان
ویرانه
جمهوری
اسلامی را
برانگیخته
ووجه دیگری
ازپوست
اندازی جنبش و
ازچالش های
مهم آن
بشمارمی
رود.اصلاح
طلبان لیبرال
مذهبی و هم
چنین رقبای
لیبرال لائیک
آنها هرکدام
بسهم وبشیوه
خاص خود،
نگران فراروی
جنبش ازمحدوده
های نظام حاکم
ونظم
مستقرسرمایه
داری می باشند
وتلاش گوناگونی
را برای
مقابله با
فرایند
ساختارشکنانه
جنبش
به عمل می
آورند(یکی
ازاین تلاش ها
سرپوش گذاشتن
برجنایات دهه اول
وبخصوص قتل
عام زندانیان
سال 67
بدستورشخص
خمینی
است).آنها
بجای همراهی
با بازخوانی
تاریخ وجنایت
های صورت
گرفته که
ازجمله
بازخوانی
عملکردخودآنان
نیزهست،خواهان
بسته ماندن
پرونده این
جنایت ها هستند.
کرخت کردن
حافظه تاریخی
مردم وبی
اطلاع ماندن
نسل جدید
ازجنایات
انجام شده،به
بهانه آتوندادن
به جناح حاکم
برای سرکوب
وتضعیف جنبش،ازشگردهای
آنان بشمارمی
رود.
-درهرحال
شاهد نوعی دوره
انتقالی
وچالش ها
ودردهای ناشی
ازبحران بلوغ درجنبش
هستیم.البته رشد
ونمو جنبش
آزادی
وبرابری
درزیرفشارسنگین
هم دشمن ِرودررو،
وهم
فشارازدرون
توسط گفتمان
ونیروهای
معطوف به حفظ
ومرمت نظام
اسلامی وهم
چنین دربرابر
نیروهای
وابسته به
سرمایه جهانی
وقدرت های
بزرگ و
انقیادطلب،
وبمباران
تبلیغاتی
آنها سهل
وآسان نیست.
گفتمان آزادی
وبرابری
ناگزیراست،
درمتن چنین
وضعیت وتلاش
بی وقفه ای که
برای دوقطبی
کردن کامل فضا
وطیف بندی
سیاسی حول
آنها صورت می
گیرد
وازهردوسو، درتقابلی
پیچیده
وچندوجهی،تولد
ورشد خود را
تثبیت وتضمین
کند.این
مبارزه ای
است
نفس
گیروخطیردربرابردوقطبی
ی که مترصدند
که
فاجعه آزموده
شده را مجددا
برما تحمیل
نمایند.
-ضرورت
تقویت
سازوکارهای
مستقل جنبش:
بی تردید
سرکوب مستقیم(
وتأثیرات
مخرب آن که بربستر
نارسائی
هاوناموزونی
رشد جنبش صورت
می گیرد)
مهمترین چالش
و عامل انسداد
کنونی جنبش به
شمارمی رود که
مانع عمده
جاری شدن پتانسیل
اعتراضی،دراشکال
سراسری
وگسترده است.
بی گمان ،
گسترش مقاومت
وراه کارهای
مربوط به آن
مهمترین
عامل درهم
شکننده عوامل
بازدارنده است.
ازسوی
دیگرهمانطورکه
مطرح شد شاهد
نقش منفی و
فزاینده
اصلاح طلبان
درگسترش
دامنه مقاومت
هستیم.واین
عامل
درشرایطی که
بسیاری
ازمردم
درزیرچتروسپرآنها
واردصفوف مبارزه
شده
اند،وهنوزنتوانسته
اند آنگونه که
باید،
سازوکارهای
مستقل خود را
بوجود
بیاورنددرخورتوجه
است. ترس
روزافزون
اصلاح طلبان
لیبرال-اسلامی
ازفراروی
جنبش برنقش
بازدارندگی وسترونی
تاریخی آنها
می افزاید؛بطوری
که تمامی
ذکروفکرشان
بدنبال تعین
بخشیدن ودادن هویت
اسلامی-البته
ازنوع رحمانی
اش- به جنبش
است (
منشوراخیرموسوی،سخنان
اخیرکروبی
وسخنان وتلاش
های
مهاجرانی ها
وکدیورها و...
بازتابی ازهمین
رویکرداست).درشرایطی
که قطب مدافع
تغییرات
رادیکال،
وآزادی
وبرابری هنوز
نتوانسته آمادگی
لازم
را برای
حضورگسترده و
نقش آفرینی
مستقل و توده
ای کردن
مطالبات و اهداف
خویش فراهم
نماید ودرحال
تکوین مراحل
نخستین خویش
است؛بی تردید
اتخاذ یک
رویکردچندوجهی
برای مقابله
باچالش های
پیشارو دارای
اهمیت بسیاراست.رویکردی
که تنها می
تواند با تکیه
برخردجمعی و
بحث ودیالوگ
هرچه
وسیعتردرمیان
توده ها و
فعالین،
ومشارکت فعال
آنان صورت
گیرد.به گمان
من مؤلفه های
اصلی ومهم این
رویکرد
عبارتنداز:
الف-برای
تداوم جنبش
وغنای آن ازیکسو
تأکید برتنوع
اشکال
مبارزاتی ومطالباتی
اعم سیاسی و
اقتصادی
واجتماعی هم
اکنون موجود
که
بیشمارهستند، وازسوی
دیگر تأکید برنبردهای
موضعی وغیرمتمرکز
و هماهنگ
،دارای اهمیت
است.هم چنانکه
گسترش پایه
های اجتماعی
وتوده ای
جنبش
ضداستبدادی-مطالباتی
درپیوندبا جنبش
های گوناگون
اجتماعی،بویژه
کارگران و
لایه های وسیع
زحمتکش وتسری
آن به اقصی
نقاط
کشورواجد
اهمیت است.
ب- ازجانب دیگر
جنبش آزادی وبرابری
باید بتواند
باگسترش
دامنه سازمان
یابی خود و
ایجاد شبکه ها
وهسته های مستقل
مبارزاتی -هم شبکه
های مجازی وهم
واقعی- درهمه
حوزه های
اجتماعی اعم
از کارخانه
ومحلات واداره
ومدرسه و
دانشگاه
ومناطق ملی
و...وایجاد تریبونها
و رسانه های
مستقل خود
پافشاری کند(هرتشکلی
می تواند حلقه
ای ازیک شبکه
زنجیره ای
باشد).
ج-
درشرایط
سرکوب، تلفیق
مناسب فعالیت
علنی وتوده ای
با اشکال مخفی
ومبتنی بر
ابتکارات توده ای
وفعالین چنبش
برای کاستن
ازدامنه
ضربات دارای
اهمیت است.هم
چنانکه
بدرجاتی این
ابتکارات
درمبارزات کنونی
مثلا برای
فیلم برداری
ازاعتراضات
ونظایرآن
مشاهده می
شود.
ه-
درکنارحرکات
مستقل ومبتنی
برخودسازمان
یابی،
فشارازپائین
به اصلاح
طلبان برای ایستادگی
دربرابرسرکوب
وجهت مقابله
با تهاجم
رژیم، یا
منزوی شدن
هرچه بیشتر،
بعنوان تلاشی
مکمل برای
کسترش دامنه ضروری
است. اکنون
نیزعملا چنین
فشاری اعمال
می شود؛اما
قطعا می تواند
بصورت مؤثرتری
بکارگرفته
شود.درچنین
شرایطی اصلاح
طلبان ویا بخش
هائی ازآنان
ناچارخواهند
شدکه برای
اجتناب
ازمنزوی شدن
وریزش بیشتر
یایه های حمایتی
خود،هرچند
نیم بند
ومتزلزل،تسلیم
کامل فشارجناح
حاکم نشوندو
تضادبالائی
ها تشدید شود.
و- بهره
گیری
ازفشارهای
مثبت
ومترقی جهانی
درجهت تضعیف
موقعیت رژیم
وخشکاندن
ریشه های
حیاتی اش
دربرون
مرزها، بی شک
عامل مهم
ومؤثری
درتقویت جنبش
وتضعیف موقعیت
دشمن خواهد
بود.ودرعین
حال که چنین
پیوندی با
افکارعمومی و
جنبش های بین
المللی به مثابه
بدیلی
دربرابراقدامات
وفشارهای قدرت های
بزرگ که درجهت
اهداف ومنافع
استراتژیک
خود وباهدف
دوقطبی کردن
فضای سیاسی
ولاجرم همراه
کردن جنبش با
خود صورت می
گیرد،
بشمارمی رود.
گفتمان
رادیکال و
جنبش آزادی
وبرابری برای
تقویت وشفاف
کردن خود لازم
است که مواضع
خویش درمورد
مسائل پرسش
برانگیز
زیررا
،ازطریق گفتگووبحث
جمعی وتقویت
خردجمعی
نیرومند
ونیرومندترسازد:
- شفاف
کردن مفاهیمی
هم چون تأکید
برمبارزه
مسالمت
آمیزونفی
خشونت وتأکید
برجامعه مدنی
و نافرمانی
مدنی-اجتماعی
ونفی تروروتروریسم
وپرهیزازاقدامات
سکتاریستی.بکارگیری
چنین مفاهیم مهم
ودرعین حال
کشدار ازسوی
گفتمان ها که
دربرگیرنده
رویکردها
ورؤیاهای
گوناگون،اما
بربستری واحد
هستند، باید
به نحودرست
و شفافی
فرموله شوند
که موجب سستی
و نادیده
گرفتن اصل
مقاومت
دربرابرسلطه
وزورگوئی وسلب حق دفاع
ازخود
دربرابرمنش
مبتنی بر
زوروسرکوب
نشود.اجتناب
ازخشونت نباید
مانع دفع
خشونت و خلع
یدکردن
دشمنان مردم
(درشرایط
مناسب) ونفی
حق قیام
وواکنش های
آگاهانه و محمتل
مردم برای
پائین کشیدن
نظامی که بهیچ
وجه حاضرنیست
صدای آنها را
بشنود،
بگردد.اعتراضات
قیام گونه
مردم
درروزعاشورا
(وازجمله
فراری دادن ویا
بعضا حتی خلع
سلاح کردن
مأمورین
سرکوب)نمونه
برجسته ای
ازاین نوع مبارزات
خود جوشی بود
که منجر به
خارج شدن
کنترل بخش هائی
از تهران برای
ساعاتی چند
ازدست
نیروهای سرکوب گردید(بزبان
فرمانده
نیروی
انتظامی گسست
امنیتی).
درنمونه ای
کوچکترحمله
اخیر مردم رشت
به ماشین پلیس
و آزادکردن دختری
که به جرم
بدحجابی
دستگیرشده و واکنش
شجاعانه
مادری که
فریادمی کشید
مگرازروی جسد
من
ردشوید،گوشه
دیگری ازحرکت
های خود جوش
مردمی و ازآن
نوع مبارزه ای
است که
هرموقع فرصت
ابرازش
وجودداشته
باشد، به آن
مبادرت می
کنند.ظاهرا
این نوع مبارزات
فرارونده
گویا با آموزه
های جریانات
اصلاح طلب
ولیبرال –چپ
ها درمورد
جامعه
مدنی،مبارزه
مسالمت آمیز،وپرهیز
ازحرکات وشعارهای
ساختارشکن
مغایرت دارد.
ازدیگرشعارها
ویا مطالباتی
که بصورت مبهم
و آشفته
وبااهداف معینی
مطرح می
شود،همانا
شعار"انتخابات
آزاد" به
مثابه
راهبرداصلی
برای
تغییراست.این
شعاراگردرجای
خود وبدرستی
مطرح نشود،با
هدف
اپوزیسیون
اصلاح طلب که
خواهان حذف
نظارت استصوابی
و برگزاری
انتخابات
"آزادوعادلانه"درهمین
نظام است، ویا
خواست آن بخش
از"لیبرال-دموکراتهائی"
که خواهان
تغییرات
بیشتری هستند ولی
آن را ازبالا
وباکمترین
تکان وبا تکیه
برقدرت های
بزرگ حامی
خودمی طلبند،
قرابت پیداکرده
وباهرتحول دموکراتیک
ریشه ای
درتضادقرارمی
گیرد .
-یکی
دیگرازموضوعاتی
که گفتمان
آزادی وبرابری
لازم است آن
را شفاف
تربسازد نحوه
برخورد با
تحریم
اقتصادی است
که قدرت های
بزرگ ودولت
آمریکا اکنون
با اتلاق عنوان
باصطلاح هوشمندانه،برآن
است که مجازات
توأمان رژیم
ومردم را
درپشت آن
پنهان کند
والبته
مبلغین و رله
کنندگان و سخن
گویان طوطی
صفتی که خود
را لیبرال
دمکرات می
نامند،تمامی
تلاش خود را
برای فریفتن
مردم وکرخت
کردن حساسیت
تاریخی آنها
بکارگرفته
اند. قدرت های
بزرگ باتوجه
به شکنندگی
دولت درداخل
ودرسطح افکارعمومی
جهان-البته پس
ازیک دورتلاش
برای متقاعد
افکارعمومی
جهانی درپی
سیاست های
نئوکانها-
اکنون با هوشمندن
نامیدن آن که
گویا دولت را
هدف گرفته اند
ومضرات آن
گریبانگیرمردم
نخواهد شد را،
مجددا پا به
وادی تحریم ها
نهاده
اند.البته این
فشارها با
توجه به
همراهی نسبی
چین وروسیه با
سیاست تحریم
کنندگان(که
درصورت تداوم
خود شکست
استراتژیکی
مهمی برای
حکومت اسلامی ومحدودشدن
شدید قدرت
مانورش می
باشد) صورت
گرفت و منجربه
صدورقطعنامه
چهارم شورای
امنیت
گردید.این
نوع تحریم ها
درجوهروسمت
گیری خود
برخلاف ادعای
این قدرت ها
که فقط
رژیم و سپاه
را هدف گرفته
اند،شامل اقدامات
و سیاستهای
فراگیرتری
است که تاوانش
را بیش از
رژیم، مردم
محروم
وزحمتکش باید
بپردازند.وفراترازآن
خطر
میلیتاریزه
شدن بیشترشرایط
داخلی ومنطقه
ای ،هم عرصه
سیاسی وهم
اقتصادی،
وبروزتصادمات
نظامی هم وجود
دارد. پرداختن
بیشتر
به این مسأله
که بطورکلی
درجهت دوقطبی
کردن فضا
وگرفتن
ابتکارمبارزه
ازحرکات
مستقل مردم
است، وبرخورد
شایسته با آن
ازمنظرگفتمان
آزادی
وبرابری
اجتماعی به
نحوی که هم
درخدمت تضعیف
وسرنگونی
رژیم باشد وهم
تقویت
دموکراسی و
قطب رادیکال،
ونه درجهت
تقویت فضای
دوقطبی رژیم
وقدرت های
بزرگ؛ فرصت
دیگری را می
طلبد که باید
جداگانه به آن
پرداخته شود.
- طبقه متوسط
ودرک های
آشفته نسبت به
آن که شامل
مزدوحقوق
بگیران(باصطلاح
یقه سفید) وازجمله
معلمان و
کارمندان
وپرستاران
وهم چنین زنان
ودانشجویان
و...می
شود،جزآشفتن
صفوف
بزرگ ومتکثر
مزدوحقوق
بگیران وتوده های
زحمتکش وهمه
فروشندگان با
مزدویا بی مزد
نیروی کار
یعنی اکثریت
بسیار بزرگی
را که به
عنوان پایگاه
اجتماعی بالقوه
وبالفعل
گفتمان آزادی
وبرابری بشمارمی
رود،
وجزآشفتن
وایجاد تشتت
در آرایش طبقاتی
بسود تقویت
صفوف و
هژمونی بورژوازی نیست.
-سازمان
یابی افقی-
شبکه ای یکی
ازمهمترین
دستاوردهای
جنبش محسوب می
شود. تقویت
وگسترش این
نوع سازمان
یابی هم به
لحاظ تعمیق
دموکراسی
ازپایئن و هم
به سبب
کمترآسیب
پذیربودن آن دربرابرسرکوب
دارای اهمیت
است.
- بحران
اقتصادی
وتشدید
آن،افت جدی
رشد تولید ناخالص
ملی،افت
ظرفیت تولیدی
نفت و وفروش
آن و افت درآمد
ارزی رژیم،
دردستورقرارگرفتن
جراحی اقتصادی(آزادسازی
قیمتها)
وتشدید تورم
ازمسائل مهم و
پیشاروی مردم
و بویژه
اقشارتهیدست
وفقیراست که
تأثیر زیادی
درگسترش
دامنه فقروفلاکت
وبیکاری و بی
خانمانی
دارد.این
مساله نه فقط
ضرورت پیوند
نان
وآزادی-پیوند
مبارزات ضداستبدادی
با مباررات
مطالباتی-طبقاتی-
را تقویت می
کند بلکه هم
چنین موجب رشد
نارضایتی و
احتمال
بروزحرکات
اعتراضات
خودجوش
درمیان زحمتکشان
و اقشارحاشیه
ای وطردشدگان
و ...می شود.می
توان گفت که
دامنه فراگیرفقر
وفلاکت ناشی
ازاین جراحی که ازقضا
کپیه پرداری
ازسیاست های
بانک جهانی
است،می تواند
ازجمله
فراهم کننده
زمینه های
عینی اعتصاب
عمومی باشد.
-تشدید بی
سابقه تضاد
جناحها که
اکنون به حمله
وروانه کردن
چماقداران به
سوی دایره
خودیهای
اصول گراهم
چون مراجع و
نوه خمینی
وتهدید
رفسنجانی و
مطهری
ولاریجانی
وامثال آن
نیزرسیده
نشاندهنده
وخامت
روزافزون
بحران و
بخشی ازروند
چندوجهی
وپیچیده
فروپاشی
واضمحلال رژیم
است.درواقع
سیاست حذف
وسرکوب برای
ایجاد یک پارچگی
باطمع تصاحب
وغارت
انحصاری قدرت
و ثروت که به
بهانه حفظ
موجودیت نظام
ازگزند
دشمنان صورت
می گیرد،شتاب
بیشتری پیداکرده
است. درایران
قبضه ماشین
دولتی توسط
هرباندوجریانی
به معنی دست
یابی به منابع
و ثروت بی
کرانی است که
باندهای
موجود برای
تصاحب آن
ازهراقدامی
که لازم باشد
فروگذارنیستند
وازسوی
دیگر،باندحاکم
بشدت نگران گشوده
شدن کوچکترین
روزنه اصلاحی
است که مبادا
سبب طغیان
مردم، یا انقلاب
باصطلاح
مخملی توسط
قدرت های بزرگ
وسرنگونی رژیم
گردد. بی شک
توجه
به
این وجه ازبحران
ونحوه بهره
گیری ازشکاف جناحها برای
تشدید بحران
حاکمیت، بدون
آنکه ابتکارکنترل
جنبش بدست
بخشی
ازحامیان
ناراضی نظام
وموجود
درصفوف جنبش
بیفتد،ازدیگرچالش
های جنبش است.
- رشد جنبش
های مختلف
دانشجویان
وزنان و کارگران،
ومعلمان(که
دربیانیه
روزمعلم که
فجایع سال 67 را
مورد انتقاد
قراردادند) وپرستاران
ونیزجنبش
هنرمندان(دستگیری
جعفرپناهی
ومقاومت
وبازتاب
جهانی آن،یا
سخنان شجریان
درمورد ضرورت
جدائی دین ازحکومت
ویا آهنگ
اخیرشاهین نجفی
درمورد
فرزادکمانگرو...)
جنبش هم جنس
گرایان،جنبش
محیط
زیست(نمونه اش
را درمورد
دریاچه
ارومیه
دیدیم)،جنبش
حقوق
بشروجنبش
مادران عزاداروجنبش
آزادی
زندانیان
سیاسی وجنبش
ضداعدام
وسنگسار،وحنبش
نواندیشان
دینی که خواهان
جدائی دین
ازحکومت
هستند وجنبش
ایرانیان خارج
ازکشوروافزایش
ابتکارات وافزایش
نقش نیروهای
مستقل
ورادیکال
درآن(همانها
که ابراهیم
نبوی آنها را
عوضی خطاب کرد!)
را برانگیخت،
همه وهمه
بازتابی هستند
ازرشدجنبش
مقاومت،خصلت
چندگونگی و متکثرآن،گسترش
اشکال متنوع
تاکتیک ها،
وورود و
حضورآگاهانه
تر جنبش های
اجتماعی و
ورشد نقش
آفرینی
آکتورها و
نیروهای
اجتماعی نظیر
کارگران
درماه مه وطرح
منشورکارگری،و
یا معلمان
ودانشجویان
وزنان وملیت
های تحت ستم و....اعتصاب
مردم کردستان
وتاکتیک های
بکارگرفته
شده آنها و
نیزابتکارمردمی
دربرگزاری
مراسم مستقلی
که دردهن کجی
به رژیم به
مناسبب
بمباران
شیمیائی صدام
برگزارگردید
...نمونه حرکت
رشت و....همه
وهمه
بیانگرچنین
روندی
هستند.این نوع
مبارزات
نشاندهنده
آنند که اگرما
مبارزه را
فقط
درشکل
خیابانی آنهم درنوع
متمرکزآن نه
بینیم،واگرهرآینه
بدنبال رؤیت
جنگل ازپشت
درختان
نباشیم،همواره
انبوهی ازمبارزات
هم اکنون وجود
دارندکه همچون
جویبارهائی
که باپیوستن
به یکدیگرشط
خروشانی را
بوجود می
آورند،می
توانند بهم
گره بخورند
وشالوده
نیرومند یک
جنبش ضداستبدادی
مطالبه
محوروتعمیق
یابنده را وهم
چنین
بستراجتماعی
یک جنبش چپ
طبقاتی-اجتماعی
را فراهم
کنند.مطالبه
محوربودن،
کثرت،اقدام
مشترک حول
اشتراکات و
سازمان یابی
افقی-شبکه ای
ازمهمترین مؤلفه
ها چنین
فرایافتی
هستند.نباید
فراموش کنیم
که فرایند یک
جنبش ضداستبدادی
مطالبه محور
دراین
ارزیابی به
مثابه کلید
واژه به
شمارمی رودکه
اولامبارزه ضداستبدادی
را ازمفهوم
عام
ومجرد(مفهومی
عام ورازآمیز
هم چون روح
جدا ازبدن)
وبه عنوان
امری تجریدی
وعام ویکدست که وجود
خارجی ندارد
درمی آورد
وآنرا منتجه
مبارزه
مطالبات
متکثروگوناگون
بخش های مختلف
می کند وثانیا
دموکراسی را
به مطالبات
مشخص گره می
زند وازتجرید
ورازآمیزکردن
آن ممانعت به
عمل می آوردووثانیا
آن را ازحالت یک
وجهی سیاسی
به عرصه های
دیگراقتصادی
واجتماعی می کشاندوبین
سیاست
واقتصاد ونان
و آزادی گره می
زند.وپایگاه
اجتماعی جنبش
را گسترش می
دهد.ازهمین
رومبارزه
ضداستبدادی-مطالباتی
بیانگرتکثرجنبش
درعین
اشتراکات است
و هرگروه اجتماعی
ازمنظرلمس ومواجهه
با این
استبداد به
کنش
دربرابرآن می
پردازدبدون
آنکه واقعیت
وجودیش ازسوی
دیگرکنش ها
نفی شود یا
مسکوت گذاشته
شود.
دراین
راستا آن چه
را که باید
وجه همت خویش
قراردهیم
عبارتنداز:
تقویت
روند مطالبه
محوری جنبش
های گوناگون اجتماعی.
تلاش برای
فرموله کردن
مطالبات
وارائه
منشورهای
پیشنهادی و
برآمده ازدل
جنبش وبا
مشارکت
فعالان وتلاش
دموکراتیک برای
فراگیری کردن
مطالبات
تقویت
پیوند وهم
آهنگی هرچه
بیشتراین
جنبش ها حول
اشتراکات خود
دربرابراستبدادو
سرکوب وبا هدف
واقعیت
پیداکردن
جنبش جنبش ها .
تقویت
سازمان یابی
وشکل گیری
شبکه ها وهسته
های مستقل
جنبش
درراستای تقویت
هم آهنگی و
خود رهبری
آنها. نیروهای
سیاسی
رادیکال
وسازمان ها
محافل
گوناگون آن
و...همه همه می
توانند بخشی
ازاین شبکه
های اثرگذاروفعال
باشند.آنها
درمتن این
تلاش های
معطوف به تقویت
جنبش می
توانند با
نزدیک ترشدن
به هم، صفوف فشرده
تر وهمبسته
تری را درمتن
آرایش گسترده
تر جنبش ضداستبدادی-مطالباتی
ونه بیرون
ازآن
وبرفرازآن،
ایجاد کنند.
-تقویت
رسانه ها
وصدای گفتمان
رادیکال و
آزادی
وبرابری
اجتماعی
وتلاش برای
ایجاد رسانه های
فراگیرودرخدمت
جنبش
ومطالبات آن
ازدیگر وظایف
مهم است.
-همسوئی
وهمراهی
دراین یا آن
حوزه
ازمطالبات با
سایرگفتمان
ها ونیروهای
اجتماعی -طبقاتی
درمبارزه
علیه استبداد
حاکم (ویاعلیه
نظام سرمایه
جهانی)،تاهر
حدی که واقعا
چنین
اشتراکاتی
وجود داشته
باشند وآنها
درعمل آن را نشان
بدهند.
-درکنارمناسبت
های تازه ای
که جنبش می
آفریند،
اهمیت سنت های
مبارزاتی مستقل
واهمیت بسیج
کنندگی آن ها
را که ازقضا
اکثرا
بارادیکالیسم
وداشتن
خصلت مردمی
گره خورده است
ودرجهت تقویت
گفتمان
رادیکال آزادی
و برابری
اجتماعی می
باشد، باید
دریافت. مناسبت
هائی همچون ده
شهریوروبرآمد
دانشجوئی –مردمی
16آذر ویا 18
تیروبطریق
اولی اول ماه
مه و 8
مارس و ... که
بعضا از خصلت
جهان شمولی
نیزبرخوردارند،
درشکل بخشیدن
به جنبش و
گفتمان
رادیکال
ودرمقابله
باانسداد
ناشی ازسرکوب
دارای اهمیت
است.
تقویت
پیوند متقابل
وگسترش
یابنده با
جنبش های بین
المللی
و مبارزات
ضدسرمایه
داری به مثابه
یک پیوند
انترناسیونالیستی
و نگاه واستراتژی
وتاکتیک
جهانی ودرعین
حال تقویت
جنبش خارج
کشوربه مثابه
بخش فعال ومکمل
جنبش داخل.
- خنثی
کردن مداخلات
واقدامات جنگ
طلبانه قدرت
های امپریالیستی
و متحدین
لیبرال
وایرانی آنها با استفاده
ازسلاح افشاگری
علیه اهداف
آنها،همراهی
باجنبش
ضدجنگ-میلیتاریستی
ومداخلات
امپریالیستی
درراستای
پیوند مبارزه
ضداستبدادی و
ضدامپریالیستی.
-قطب
سوسیالیستی
می تواند
اساسا دردل
جنبش ضداستبدادی
–مطالباتی
مردم ودامن
زدن وتقویت آن
به موازات
دیالوگ و
گفتگوحول
اختلافات
ومسائل مبرم
جنبش داخلی
وبین المللی
پرورده شود.یعنی
درآمیزه ای از
همکاری عملی
ومعطوف به جنبش،دیالوگ
وگفتگو
وسازمان
یابی جنبش چپ
به شیوه
شبکه ای –افقی.
درانتها
لازم است که
اشاره
کنم،دررابطه
با این نوشته ضرورت
پرداختن
بیشتر به
معنای جنبش
ضداستبدادی ازمنظرگفتمان
آزادی
وبرابری
اجتماعی،موضع
وآلترناتیواثباتی
این گفتمان
دربرابر سیاست
تحریم قدرت
های
بزرگ،وبالأخره
درک ازاتحاد
بزرگ حامیان
جنبش
سوسیالیستی
نیازبه بحث
وپرداخت
بیشتری دارد
که البته خارج
ازحوصله این
نوشته است.
ازهمین رو
درمجال دیگری به
آنها خواهم
پرداخت.
2010-07-06-15-04-89-تقی
روزبه
taghi_roozbeh@yahoo.com
*1-تا آنجا
که به مدافعان
دموکراسی
پیگیروجامع
برمی گردد،به
آنها که
سوسیالیسم را
جزتسری وتعمیم
ایده برابری
نهفته
دردموکراسی
به عرصه های
سیاسی،اقتصادی
و همه وجوه
زندگی
اجتماعی نمی
دانند،هژمونی
برجنبش نمی
تواند
درمعنای سنتی
خود که چیزی
جزاقتدارپذیرفته
شده نیست، بکارگرفته
شود.ودراین
معناپیش فرض
هژمونی موجودیت
اقتدارجداشده
ازفروشندگان
نیروی زحمت
وکاراست که
مثابه نیروی بیگانه
وبرفرازسرکارگران
با راهبرد
آزادی فرد،شرط
آزادی همگان
است درتضاد
کامل قراردارد.
وبنابراین از
چنین درک
رایجی
نسبت به
هژمونی باید
فاصله گرفت.
هژمونی واقعی
یک گفتمان از
گزین
مستقیم
وآزادانه
افراد
اجتماعی
وازاشتراکات
واقعی ومبتنی
برآگاهی
اجتماعی نشأت
می گیرد ونه
ازطریق اعمال
اتوریته
ازبالا وبنام
آنان توسط این
یا آن حزب ویا
این یا آن
شخصیت کاریزما.درتجربیات
صورت گرفته
بکرات بنام کارگران
و به عنوان
هژمونی آنان
برای سرکوب بخش
های مختلف
کارگری
وسرکوب آزادی
سوء استفاده
شده
است.درگفتمان
آزادی
وبرابری
اجتماعی برآمده
ازنقد سرمایه
و برآمده
ازنقد
"سوسیالیسم"
دولتی قرن
بیستم
،مقابله با
جدائی قدرت ازمولدین
واقعی آن،هم
چنان که جدائی
ثروت ازمولدین
واقعی
اش،شالوده
اصلی والهام
بخش پارادایم
جدید را تشکیل
می دهند.
No comments:
Post a Comment