نبردسرویسهای
جاسوسی وماجرای
شهرام امیری
داستان
جنجالی وپیچ
درپیچ شهرام
امیری وادعاها
وروایت های
متناقض
درباره
ناپدید ویا پدیدارشدن
وی بحش کوچکی
از کوه یخی
است که بخش عظیم
آن نامرئی
بوده
وباحتمال
بسیارزیاد
،بنابه طبیعت
این گونه
فعالیت ها وبه
عنوان اسناد
طبقه بندی
شده هم چنان
نامرئی خواهد
ماند. نباید
فراموش کنیم
که هیچ دولت
وآژانس جاسوسی
معتبری تمایل
ندارد که
ازشگردها و
شیوه های مشخص
فعالیت آنها
پرده برداری
بشود. آنچه که هم
به عنوان
اطلاعات به
خورد
افکارعمومی
داده
میشود،بنا به
سرشت اینگونه
جنگ های روانی-جاسوسی،
اساسا نه برای
روشن شدن
حقیقت بلکه
بیش ازآن برای
سرپوش گذاشتن
وگمراه کردن
دیگران صورت
می گیرد.
دراین قبیل
اقدامات هدف
های عمده و
چندمنظوره ای
شامل کشف
فعالیت های پنهان
و پشت پرده
جمهوری
اسلامی به
ویژه پیرامون
فعالیت هسته
ای،اغفال
سرویس های
جاسوسی وتهیه
اطلاعات
وگزارشاتی که
برای جهت دادن
به
افکارعمومی
مردم جهان و
اقدامات
نهادهای بین
المللی
نظیرآژانس
هسته ای و
یاسازمان ملل
وامثالهم-به
مثابه
بازوان
اجرائی یک دولت
جهانی-درمد
نظراست.وهم
چنین طبیعتا
شامل اقدامات
متقابلی است
که ازسوی
سرویس های
اطلاعاتی
جمهوری
اسلامی برای
خنثی کردن این
تلاش ها و
جلوگیری
ازرخنه به
عرصه های
پنهان فعالیت
های خود انجام
می گیرد.
درارزیابی
ازاین قبیل
منازعات که
دوطرف دارد
وعمدتاباپنهان
کاری شدید
همراه است ،افتادن
دردام
ادعاهای یکی
ازطرفین
بزرگترین خطائی
است که موجب
نگاه وقضاوت
یک جانبه بر
اساس اشاعه
"ضداطلاعاتی"
که عموما
بجای اطلاعات
واقعی ارائه
می شوند می
گردد.درهرحال
داستان
"ربایش
وفراروآزادی"شهرام
امیری را
باید بخشی
ازیک جنگ جاسوسی
که ازمدتها
پیش بین دولت
ایران و دولت
آمریکا (وفی
الواقع بیش از
دودولت) جاری
است دانست که
بخش لاینفکی
ازمنازعات
طرفین را
تشکیل می دهد
و درمقاطعی با
مفقود
ویادستگیرشدن
این یا آن
فردجاسوس ویا
متهم به
جاسوسی
وبالارفتن
پرده ها، گوشه
هائی ازآن
مرئی می گردد.
چنانکه اکنون
دست
اندرکاران
امنیتی رژیم
مدعی اند که
یازده-دوازده
نفرازاین نوع
افراد دردست
آمریکا
است،همانطورکه
دولت
آمریکاهم
لااقل
ازاسارت
چهارنفرازاین
نوع
افراد(جاسوس
یا متهم به
جاسوسی)
درنزدجمهوری
اسلامی سخن می
گوید.
جالب
آن که
دربرخوردبا
این مساله
درحالی که طرف
آمریکا
باکارت
ادعای
همکاری و
جاسوس بودن
شهرام امیری
بازی می
کند،واین
برخلاف رویه
پنهان کاری
معمول دراین
گونه
موارداست؛ طرف
جمهوری
اسلامی
تااینجا
بیشتر باکارت
دیگری، که
گویا یک
شهروندش
ربوده شده
است، بازی می
کند.برطبق
ادعای
آمریکائی
ها،همکاری
شهرام امیری
وسازمان سی
آی اِ از5سال
پیش شروع شده
است که نهایتا
بهمراه
"اطلاعات مهم
ودست اول" به
پناهنده شدن
وی به آمریکا
منجر گردیده
است. دربرابر
آن جمهوری
اسلامی
،البته همراه
با تناقضاتی
درادعای
خود،مدعی است
که گویا یکی از
شهروندانش که
عنوان
دانشمندهسته
ای را هم یدک
می کشیده-
قربانی تعرض
سرویس های
جاسوسی دولت
آمریکا شده
است. درعین
حال جمهوری اسلامی
با افشاگری
وفشاربه
آمریکا- ولابد
به یاری
سربازان
گمنام امام
زمان که ظاهرا
شهرام امیری
می توانسته
است درمدت
اقامتش
درآمریکا به
سهولت باآنها
تماس داشته
باشد حتی
درشرایط
بازداشت و
فرارازدست
مأمورین
آمریکائی، ازاینکه
توانسته طعمه
را از دهان
حریف بیرون بکشد
خود را
پیروزمیدان
نبرد می داند.
بی شک هرکدام
ازاین ادعاها
و نقش های
متفاوت،
درانطبقاق با
هدف ها و
وضعیتی است
که هرکدام
ازطرفین درآن
قرارگرفته
اند.درنزدجمهوری
اسلامی با توجه
به ویژگی اش
که به هرچیزی
رنگ وبوی
ضداستکباری و
سیاسی-
ایدئولوژیک
می دهد این
ماجرا
نیزدرهاله ای
ازاین گونه
اقدامات
قراردارد. ولی
همانطورکه
اشاره شد
دراصل این یک
بازی دوجانبه
بوده است که
بسیاری
ازدقایق آن
پنهان مانده
وتمرکزصرف بر
روایت یک جانب
دعوا می تواند
سخت گمراه
کننده باشد.هم
چنین
تمرکزبیش ازحد
روی مسائل
حاشیه ای ولی
پرجنجال، هم چون
چگونگی فرار
ازدست
مأمورین و... یا
چگونگی ربوده
شدن ... که
هرگزهم شاید
واقعی بودن
آنها روشن
نشود، می
تواند مقاصد
اصلی این نوع
نبردهای
جاسوسی را
درسایه
نگهدارد
ومارا
ازپرداختن به
نکات عمده آن
بازدارد.
درواقع خیره
شدن صرف به
فردجاسوس
وعملکردهای
حاشیه ای آن
بدون توجه به
حوزه اصلی
جنگی که بین
گلادیاتورهای
دوطرف متخاصم
جریان داشته
است،ما را ازمشاهده
ماهیت این
کشمکش بازمی
دارد.
آنچه
که ماجرای
شهرام امیری
را به یک
رودیدادمهم
جاسوسی تبدیل
کرده
وشایدهم
درآینده به
عنوان
فرازبرجسته
ای ازنبرد
جاسوسی درسده
ما ازآن نام
برده
شود،امانه به
دلیل برجسته
بودن بازیگران
روی صحنه اش-
جاسوسان-،
بلکه بدلیل اهمیت
موضوع نبردی
که این پرونده
جاسوسی به آن
الصاق شده
است.یعنی گره
خوردن با
پاره ای مسائل
کلان ودارای
بردجهانی که
تنها
درپرتوآنها می
توان به کل
این ماجرا
نگاهی واقع
بینانه
انداخت.
دراینجا
نگاه کوتاهی
داریم به رئوس
این مسائل:
بی
شک پرونده
بحران هسته ای
ایران ووقوف
به کم وکیف
پیشروی آن
امروزه به
مساله ای
جهانی و مهم
برای
سرویسهای
جاسوسی قدرت
های بزرگ تبدیل
شده است. بدست
آوردن
اطلاعات پشت
پرده و بهره
گیری ازاین
اطلاعات درمقیاس
جهانی توسط
آمریکا
وسایرقدرتهای
بزرگ برای
پیشبردسیاست
ها و حتی
تقویت صف
آرائی های
جهانی
موردنظر
دارای اهمیت
ویژه ای است. نمونه
کسب اطلاع
ازفعالیت های
هسته ای
نطنزدرگذشته
و "فردوی" قم
دراین اواخر
وبهره گیری جهانی
ازآنها برای
تشدید فشاربه
ایران و جلب متحدین
استراتژیکی
چون چین
وروسیه برای
همراهی با
صدورقطعنامه
چهارم، نمونه
برجسته ای ازکارکردهای
آن است. هم
چنان که تأسیس
واستقرارسیستم
موشکی
دراروپای
شرقی وبرخی
اقدامات استراتژیکی
دیگردرمقیاس
جهانی برپایه
"جنگ سرد
واشنگتن-تهران"وخطر
هسته
ای-تسلیحاتی جمهوری
اسلامی
بناشده است.
درحقیقت نام
شهرام امیری با
مسائل مهمی
چون لپ تاب
حاوی اطلاعات
محرمانه هسته
ای که آمریکا
حتی با استناد
و بهره گیری
ازان تلاش
کرده است
افکارعمومی
وآراء چهانی
را شکل
دهد،کشف
وافشاء
تأسیسات غنی
سازی مخفی
درنزدیکی قم،
دیدارمحرمانه
وی با مأمورین
آژانس هسته ای
درفرودگاه
فرانکفورت درآستانه
عزیمت به
ایران برای
بازرسی فردوی قم
که باهم آهنگی
آمریکا
وفرانسه و
آلمان صورت
گرفت، ازجمله
مسائلی است که
با نام شهرام
امیری گره
خورده
است.بهره گیری
دولت آمریکا
ازاطلاعات
برآمده ازاین
گونه جاسوسی
های هسته ای
حتی شامل
تغییر وتدقیق
گزارش مهم
آژانس های اطلاعاتی
آمریکا درسال
2007 نیزمی گردد.
برطبق آن
گزارش دولت
ایران ازسال 2003
ازتلاش برای
فعالیت های
اتمی باهدف
نظامی وتهیه
بمب هسته ای
دست کشیده
است. گزارش
فوق درواقع
تلاشی بود که
توسط
سرویسهای
جاسوسی
آمریکا وحامیان
دموکرات
وسایر
مخالفان
سیاست جنگ
افروزانه بوش
درمقطع تهاجم
به عراق،که
براساس اطلاعات
دستکاری شده
صورت گرفت،به
عنوان یک
سندملی درجهت
مقابله با
تکرارجنگ
عراق درمورد
ایران تهیه
شد. سندی که
اکنون تلاش می
شود با داده
های جدیدی
درمورد
برنامه های
هسته ای ایران
اصلاح وتکمیل
شود. علاوه
براین ها، دراهمیت
موضوع شهرام
امیری همین بس
که افرادی مثل
وزیرخارجه
آمریکا و
بسیاری
مقامات
امنیتی این
کشور
ونیزشماری
ازروزنامه
های مهم ومعتبری
همچون
واشنگتن پست
و...پی درپی
پیرامون آن ابرازنظرمی
کنند وبه درج
گزارشهای
ویژه به نقل
ازمقامات
امنیتی
مبادرت می
ورزند ویا خبرگزاری
هاورسانه
هائی چون بی
بی سی پیرامون
آن گزارشات
اختصاصی
وازجمله به
نقل ازمقامات
امنیتی
آمریکا تهیه
کنند. اعلام
واریزکردن
5میلیون
دلارحق
الزحمه بحساب
ویژه او توسط
مقامات
آمریکائی ویا
آنگونه که
شهرام امیری ادعامی
کند وعده
پرداختهای 10 و
50میلیون
دلاری، جملگی
حاکی
ازاهمیتی است
که این ماجرای
جاسوسی دارد.
البته درهمین
جا باید افزود
که اهمیت بالای
سوژه های این
جاسوسی را
الزاما نباید
به معنی اهمیت
بازیگران آن
ویا باصطلاح
کارکشته
بودن
فردجاسوس
دانست. برعکس
شاید بارکردن
هدفی بزرگ
برشانه هائی
کوچک وفردی
غیرحرفه ای
وبی تجربه
دراین قیبل
امور ازعوامل
مهم
بروزحادثه
باین شکل
تقریبا مضحک
بوده باشد. هم
چنانکه بهره
گیری
سیاسی-ایدئولوژیک
ازآن درماجرای
وید ئوها وپس
ازآن برای
جمهوری اسلامی
دلیلی دیگری
برچنین
فرجامی ازیک
نبرد جاسوسی
بود.
درمورد
ماجراها و
جنجالهای
برخاسته
پیرامون
شهرام امیری
اگراندکی از
حاشیه های
ماجرا، نظیرربوده
شدن یا
فراروارسال
ویدئوهای متناقض
فاصله بگیریم
معلوم
میشود،آنچه
که از یک سال
واندی
ناپدیدشدن
"دانشمندهسته
ای" وازآنچه
که دراین میان
صورت گرفته
وازجمله
ملاقات هائی
که وی مثلا با
آژانس
درآستانه عزیمت
به ایران
ونظائر آن
صورت داده وهم
چنین ازآن
اطلاعات مهم
ودست اولی که
ادعامی شود
اوبهمراه
داشته است،
ویا ازآنچه که
درحین گذراندن
دوره ویژه
بازآموزی(برنامه
حمایت ازشاهد
وتغییرهویت)
صورت گرفته
کمترخبری
انتشارمی یابد.
دراین
مدت یکسال
واندی نبرد
دوجانبه ای
گاه خاموش
وگاه آشکار،
پیرامون جذب
وبکارگرفتن
یک جاسوس
دوجانبه
ازدوسو جریان
داشته است که
نهایتا
هرکدام
ازطرفین
ادعای برنده
شدن دراین
نبرد را
دارند.یعنی
ازیکسو
جمهوری اسلامی
می گوید اصلا
دانشمندی
درکارنبوده
و توانسته با
افشاء ربوده
شدن وی
وفشاربه
آمریکا او را
آزاد سازد
وطرف دیگرمی
گوید که وی
ازسالها قبل
باسرویس های
جاسوسی
آمریکا
همکاری داشته
است وبهنگام
پناهنده شدن
به غرب نیزحامل
"اطلاعات مهم
ودسته اولی"
بوده است
واکنون نیزبا
بازگشت شهرام
امیری به
ایران توپ را بزمین
جمهوری
اسلامی
انداخته است.
به نقل ازیک
مقام
اطلاعاتی
آمریکا گفته
می شود که
اطلاعات او
دراینجاست و
جسمش درایران.
بنظرمی
رسد که دراین
میان جمهوری
اسلامی با پایان
دادن به بازی،
با زبان
استعاره
وبشیوه خاص
خود اعلام
میدارد که با
قالب کردن وی
به عنوان کارشناس
ودانشمندهسته
ای ودست
اندرکاردر"پروژه
فعالیت های
پنهان هسته
ای" فی الواقع
مقامات
جاسوسی
آمریکا را
فریب داده
ونهایتا با
بیرون کشیدن
وی ازچنگ
آمریکا-باتوجه
به اهرم هائی
هم چون
خانواده
وافشاگری و...،
توانسته طرف پیروزاین
جدال باشد.هم
چنین
ازلابلای این
اظهارات می
توان فهمید که
زمانی جمهوری
اسلامی بفکر
پایان دادن
بازی می افتد
که حریف دست
او را خوانده
ومعلوم
میشودکه سوژه
آن طعمه ای نیست
که وانمودمی
کرد که
واجداطلاعات
مهم واستراتژیک
است، و زمانی
که حریف
تاکتیک خود را
برفشاروتطمیع
وجذب
اوگذاشته است.
به
گمان من نکته
اصلی آن نیست
که شخص شهرام
امیری ظرفیت
وتوانائی
لازم برای
ایفاء چنین
نقشی را داشته
و
چقدرتوانسته
در ایفاء نقش
واگذارشده بخود
موفق باشد
یانه.امری که
بهرحال
مستلزم اطلاعات
دقیقی است که
امکان دسترسی
به آنها وجود
ندارد ویا
اینکه وی
واقعا
چقدرواجد
اطلاعات مشخص
هسته ای
درمورد پروژه
های نامکشوف
رژیم بوده
است. جه بسا
همانطورکه
اوورژیم
ادعامی کنند
اساسا فاقد
اطلاعات
واقعی و مشخص
ازکم وکیف
فعالیت هسته
ای رژیم بوده
باشد وحتی کارشناس
ویا کارمند
تأسیسات هسته
ای قم و شرکت درپروژه
های
دفاعی-هسته ای
دانشگاه مالک
اشترو وابسته
به وزارت دفاع
هم ،عناوینی پوششی
بوده باشد که
اوبدان وسیله
به اغواگری پرداخته
است.حتی می
توان اضافه
کرد که سرویس
های اطلاعاتی
جمهوری
اسلامی بعید
است بدست خود
یک فرد دارای
اطلاعات
واقعی وافشاء
نشده را به
مأموریت
درکام دشمنان
َقدری چون
سرویسهای
جاسوسی قدرت
های غربی
بفرستد.نباید
فراموش کنیم
که اکنون
سرویسهای
جاسوسی
قدرتهای بزرگ
واسرائیل
برای دست یابی
به اطلاعات
پشت پرده هسته
ای رژیم
درتکاپوی
صیدماهی
ازمیان هزاران
فعال پروژه
هسته ای ایران
هستند. ودراین
رابطه کوشش بی
وفقه ای برای
جلب همکاری
ونفوذ و خرید
وفراروپناهنده
شده واحیانا
ربودن آنها
به عمل می
آورند. البته
با وقوف به
اشتیاق وافراین
دولت ها
وسرویس های
جاسوسی به این
حوزه حساس،
پهن کردن دام
متقابل
ازسوی
جمهوری اسلامی
نمی توانسته
امردشواری
باشد.آنچه که
جمهوری
اسلامی می
توانسته به
عنوان اهدافی
برای نفوذ
متقابل
درنظربگیرد
قبل ازهرچیزشامل
سه عرصه
میشود:آگاهی
بیشتربه نحوه
نفوذ وعمل این
سرویسهای
جاسوسی
دررخنه به
میان پژوهشگران
وفعالین هسته
ایش برای
درزگرفتن سوراخ
های محمتل
ومحتاط کردن
نفوذکنندگان،
کسب اطلاعات
ازنحوه آموزش
وشگردهای
جاسوسی آمریکا
پیرامون این
مساله،وبالأخره
مهمترواساسی
ترازهمه بی
اعتبارکردن
وازکارانداختن
اطلاعات
وادعاهای
دولت های بزرگ
از پشت پرده
فعالیت هسته
ای ایران(یعنی
یک هدف
سیاسی-تبلیغی).
نفس آنکه
معلوم شود
شهرام امیری
کارشناس هسته
ای نبوده و
هیچ اطلاع
مشخصی
ازبرنامه های
رژیم ندارد
بسته به آن که
تاچه حد دولت
آمریکا
ازاینگونه
اطلاعات بهره
برداری کرده
باشد، طبعا
بردرستی
واعتباراین
گونه اطلاعات
لطمه می زند.
برطبق
سخنانی که
شهرام امیری
درآخرین گفتگویش
با سیمای رژیم
مطرح می کند
صراحتا به همکاری
خود(ویاتظاهربه
همکاری) با
آمریکا در عرصه
تبلیغاتی
وتلاش برای
جلب اعتماد
مقامات
جاسوسی آن
دیار صحه می
گذارد.که چیزی
جزاعتراف به
ایفاء نقش
جاسوس بودن
ازسوی دولت
جمهوری
اسلامی
نیست.طبیعی
است که ایفاء
چنین نقشی
اگرازنوع
تظاهربه
همکاری باشد
نمی تواند عمرطولانی
داشته باشد.
چرا که طرف
مقابل بزودی
به ماهیت این
نوع همکاری و
بی ارزش بودن
اطلاعات
ارائه شده و
تناقضات
رفتاری
ونظایرآن پی
می برد.ازاین
نقطه به
بعداست که
اقدامات بیشتری
برای کنترل
وفشاربرسوژه
ای که
دراختیارآنهاست
به عمل می
آید.بارسیدن
به این نقطه
مقامات
اطلاعاتی
رژیم به
فکرتمام کردن
بازی و بهره
برداری
تبلیغاتی می
افتند؛چرا که
ازاین پس
قرارداشتن
درچنگ حریف به
نقطه ضعف او
تبدیل می شود
وتمامی تلاش
برای
برگرداندن آن
به کشورمبدأ
دردستورقرارمی
گیرد.شیوه
رفتاربعضا
مضحک در
پایانه این
ماجرا وارسال
وید ئوهای
متناقض را
باید بخشی
ازکشمکش ناشی
ازاین مرحله
دانست.
البته
این راهم باید
اضافه کرد که
یک جاسوس دوجانبه
و کسی که
تظاهربه
همکاری با طرف
متخاصم کرده
باشد،لااقل
برای مدتی پس
ازبازگشت به کشورمبدأ
بنابه طبیعت ا
ین نوع فعالیت
ها عنصرقابل
اعتمادی
نخواهد
بود.چرا که
معلوم نیست درلوای
تظاهربه
همکاری واقعا
چقدردربرابردام
ها و سیاست
های
تهدیدوتطمیع
حریف تاب
آورده باشد.
وقتی متکی و
یا بروجردی می
گویند که
باید چگونگی
ربوده شدن وی
روشن شود تامعلوم
شود او قهرمان
است یانه؟
درواقع بطورضمنی
به همین پدیده
اشاره می
کنند.ازهمین
روکنترل
ومراقبت و تست
و...های
گوناگونی،اگرنگوئیم
عواقب وخیم
تری،
درانتظارچنین
عناصری است.
واکنش
آمریکا پس
ازبازگشت
شهرام امیری
درمورد او را
چگونه می توان
تبیین
کرد؟قبل
ازهرچیز این
سؤال همواره
مطرح است که
اطلاعات دست اول
ومهم او به
دولت
آمریکاچه
بوده است؟بی
شک افشاء سایت
پنهان مانده
قم وصحبت وی با
بازرسان و
نظایرآن
درصورتی که
واقعیت داشته
باشد ازسنخ
اطلاعات
وهمکاری های
مهم بشمارمی
روند.اما آنچه
که به سخنان
غیرمتعارف
سخنگویان
ومنابع
آمریکائی پس
ازانتقال
شهرام امیری
به ایران
مربوط می شود
وناظربرقدمت
جاسوسی وی و
دستمزدهای
کلان وارائه
اطلاعات کلیدی
است،چه
اهدافی را
دنبال می
کند؟البته
درشرایط
متعارف چنین
ادعائی برای
هرکس درنظامی
مثل جمهوری
اسلامی به
معنی صدور
جواز مرگ وی
است وازقضا
مقامات
امنیتی
آمریکا
باوقوف به آن
پنهان نمی
کنند که جان
شهرام امیری
درخطراست وتوصیه
می کنند که
رسانه ها
دایما با او
گفتگوکنند
تارژیم
اسلامی
نتواند بدلیل
حساسیت جهانی
او را بسهولت
سربه نیست
کند. اما چرا
دولت آمریکا
با ادعاهای
خود
–صرفنظرازآنکه
تاچه حد راست
وناراست باشد-
برشعله آتش می
افزایدوباچنین
برگ خطرناکی
بازی می کند؟
هدف
ودلایل این
رویکرد را می
توان درخطوط
زیرخلاصه کرد:
ازیکسومبین
آن است که
دولت آمریکا
وی را بهرحال
جاسوس ارسالی
رژیم می داند
که به ایفای
نقش دوجانبه
پرداخته است
ولابد براین
تصوراست که
قاعدتا
چاقودسته خود
را نمی
برد.نباید
فراموش کنیم
که نعل وارونه
زدن دراین
گونه موارد ارشگردهای
دستگاه های
اطلاعاتی
بشمارمی رود.دیگر
آنکه
باافزایش
دامنه بی
اعتمادی وپاشیدن
بذرشک درمیان
دست
اندرکاران
رژیم،اطلاعات
محتمل وی
درمورد نحوه
برخورد ونفوذ
و غیره را حتی
الامکان خنثی
وغیرمعتبرکند.سوم
آنکه جنگ
تبلیغاتی
–سیاسی رژیم
مبنی برپیروزی
را خنثی کند
ونشان دهد که
تاچه حد آسیب
پذیراست.وبالأخره
مهمترازهمه
آنکه دفاع
ازحیثیت سرویسهای
جاسوسی و هم
چنین
ازاعتباراطلاعات
وگزارش های
علنی وپنهانی
که براساس این
گونه منابع
بدست آمده
وآنها را
برای شکل دادن
به افکارعمومی
وجهت دادن به
نهادهای بین
المللی
درراستای
اهداف ومنافع
استراتژیک
خود بکارمی گیرد،دفاع
کند.اطلاعاتی
که علی
القاعده ازمنابع
متعددی تغذیه
می شوند ونمی
توانند صرفا متکی
به بریک منبع
باشند.
براستی
چه کسی برنده
است؟
جمهوری
اسلامی جنجال
تازه ای را
درپی بازگشت شهرام
امیری
برپاکرده وآن
را دستمایه
ای برای به رخ
کشیدن
اقتداردستگاه
های اطلاعاتی
خویش وپیروزی
دربرابرابرقدرت
آمریکا عنوان
می کند.ولابد
براساس آن
احمدی نژاد دررجزخوانی
های بعدی خویش
ازتبدیل شدن
ایران به یک
ابرقدرت
اطلاعاتی هم
سخن به میان
خواهد آورد!.
بی
شک جمهوری
اسلامی برای
جلب اعتماد
آمریکا"باید
اطلاعات
بظاهرمهمی"
را ازطریق جاسوس
خود رله کرده
باشد.همان
اطلاعاتی که
شهرام امیری
می گوید حول
آنها همکاری
کرده است. اما این
اطلاعات
درماهیت خود
نمی توانسته
است چیزی
جزضداطلاعات،یااطلاعات
سوخته شده
وفاقد ارزش
واقعی ویا حتی
اطلاعات
درآستانه
سوخته شدن
باشد که موجب
روشدن دست
استفاده
کننده درکوتاه
مدت می
شود.البته
شاخص شکست
وپیروزی نیز
تنها درنتیجه
یک
نبردازانبوه
نبردها روشن
نمی شود.بلکه
برمجموعه ای
ازاین نبردها
وجمع آوری
اطلاعات
ازمنابع
بسیارگوناگونی
مربوط می شود
که بی شک این
آنها هستند که
دست با لا را
دارند. درمورد
مشخص این
ماجرا هم،
صرفنظرازجنجال
های
تبلیغاتی،میزان
موفقیت وشکست بستگی
به آن دارد که
دراستفاده
ازاین اطلاعات
تاچه حد منبع
اطلاعاتی
دولت آمریکا
براطلاعات
شهرام امیری
استواربوده
باشد.امری که
فعلا برکسی
معلوم
نیست.اطلاعات
مربوط به
شناخت شیوه
های نفوذ
سرویس های
جاسوسی
آمریکا ویا بدست
آوردن
اطلاعاتی
ازقبیل شماره
ماشین و غیره
هم بیشترنقش
فیل هواکردن
وجنجال
تبلیغاتی دارد.
واقعیت
آن است که با
استناد به
اطلاعات
موجودمشکل
بتوان برنده
ای را دراین
حوزه مشخص روشن
کرد. آیا
جمهوری
اسلامی با
سپردن مأموریت
جاسوسی
دوجانبه به
کسی باعنوان
پرطمقراق
دانشمند هسته
ای وشاغل
درسایت هسته
ای قم ودرگیربا
پروژه های
هسته ای پنهان
دانشگاه مالک
اشتر، به فردی
غیرحرفه ای
دراین حوزه
ها ودرخواست
پناهنده شدن
توانسته است
دستگاه های
جاسوسی دولت
های غربی را
به فریبد وبه
هدف خودکه
ازجمله بی
اعتبارکردن
اطلاعات
موردادعای
آنهاست برسد؟
یا آنکه دولت
آمریکا وسرویس
های جاسوسی اش
توانسته اند
با بدل زدن
متقابل آن را
به ضد خود
تبدیل
کنند؟.بدلی که
موجب گردید تا
جمهوری
اسلامی
بااحساس
خطربفکرپایان
دادن
مأموریت وی
وبیرون
کشیدنش
ازآمریکا
وازچنک سی آی
اِ بیفتد.
*******
کلا
ماجرا را می
توان با
صرفنظرکردن
از حاشیه های
داغ ولی فرعی
درچند
سطرخلاصه کرد:
جمهوری
اسلامی با علم
به اشتیاق
سوزان دولت آمریکا
واسرائیل و....
برای نفوذ
درمیان
کارشناسان
وکارچرخانان
هسته ای
ایران،فردی
مطمئن و
وابسته به خود
را تحت پوشش
دانشمند هسته
ای وشاغل
درسایت قم و
پروژه های
هسته ای سپاه
دردانشگاه
مالک اشترودراصل
فاقد اطلاعات
مهم دراین
عرصه را درمعرض
تماس با
آمریکائی ها و
درخواست
پناهندگی
قرارمی
دهد.هدف اصلی
رژیم بی
اعتبارکردن ادعاهای
دولت آمریکا
درمورد
برنامه های
هسته ای پنهان
رژیم اسلامی
ودست یابی به
شیوه های نفوذوعمل
شبکه های
جاسوسی
آمریکا وهم
چنین فیل
هواکردن
ادعای پیروزی
درجنگ جاسوسی
و محتاط کردن
آنها درتلاش
بی مهابا برای
نفوذ درمیان
کارکنان هسته
ای ایران است.
دولت آمریکا
ضمن استفاده
ازشهرام
امیری درعرصه
های تبلیغاتی
وارائه گزارش
ها به منابع
جهانی و... وهم چنین
برگزاری
دوره آموزش
ویژه،پی به
ماهیت نقش او
برده است
وگرچه تلاش
هائی برای جلب
همکاری واقعی
وجذب وتشویق
او به انصراف
از بازگشت به
ایران به عمل
می آید؛ولی
ازآنجا که
رژیم اسلامی
تصمیم به
پایان دادن
بازی گرفته
بود، سرانجام
با بازگشت وی
موافقت می
کند. جمهوری
اسلامی
ازطریق افشاء
سیاسی وارسال
ویدئو ورسانه
ای کردن مسأله
سعی می کند که
بهره برداری
تبلیغاتی را
پایان بخش
مأموریت
"موفقیت آمیز"این
نبردجاسوسی
قراردهد. هم
چنانکه برای
طرف دیگردفاع
از درستی
گزارشات
واطلاعات هسته
ایش درمورد
ایران و
نیزحیثیت
واقتدارآژانس
های جاسوسی اش
دارای اهمیت
است.
آنچه
که دراین
ماجرا مورد
توجه این
نوشته است هدف
هائی است که
طرفین درپشت
این جنگ
جاسوسی پنهان
و آشکار
بدنبالش
هستند: تاآنجا
که به قدرت
های بزرگ
مربوط می شود
جاسوسی
ازفعالیت های هسته
ای پنهان رژیم
برای
قطورترکردن
پرونده هسته ای
ایران باهدف
کشاندنش به
محاکم جهانی و
نیز تشدید
فشارومحاصره
درراستای
اهداف
استراتژیک
آنها اهمیت
دارد. جمهوری
اسلامی نیز
بدنبال تقویت
اقتدارخود
ازطریق دست
یابی به توانائی
بالقوه
حداکثردر جهت
رسیدن به
آستانه ساخت
سلاح هسته ای،
به مثابه
"اکسیرحیات
بخش" است. جنگی
که تاوان آن
را مردم با
خالی شدن بیش
ازپیش سفره
هایشان وبا
سرکوب
واختناق
بیشترمی پردازند.
2010-07-23-01-05-89- تقی
روزبه
No comments:
Post a Comment