وقتی ترامپ و فشاربیرونی بزرگترین قدرت سرمایه داری موجب اعتلای جنبش می شود و افشای آن موجب تضعیف جنبش!
مرتضی ملک محمدی: به نظرمن پافشاری اصغر روی اشگال عمده در ساختار فراخوان یک انتقاد جدی محتوایی است . یعنی این انتقاد را نه می توان رویکردی در سطح شکل انشا و پرداخت متن تنزل داد و نه نوعی ملانقطی و ایراد گیری فرعی دانست.
فهم من از حرف اصغر این است که در این نوشته لااقل یک تناقض و دو گانگی به چشم می خورد که نتوانسته امر مبارزه برای سرنگونی بدست مردم را با ضرورت هشیاری نسبت به دخالت خارجی و تاثیر منفی آن بر مبارزه مستقل را در یک رابطه صحیح قرار دهد. تصادفی هم نیست که بسیاری از خوانندگان و منتقدین از این فراخوان این برداشت را کردند که محتوای متن اساسا ضد امپریالیستی است. بغیر از روش متن خوانی و نشان دادن تکیه گاهای اصلی دعوت که اصغر روی آنها مکث می کند می توان از روی تحلیل اوضاع سیاسی مورد نظر متن به وجود چنین رویکرد "ضد امپریالیستی " یا عمده دیدن خطر دخالت خارجی پی برد. ارزیابی این متن از شرایط جدید تحریم ها و خطر مداخلات این است که این امر مبارزات مستقل مردم برای سرنگونی را تضعیف و یا مختل می کند. اصغر ابتدا با نقد همین ارزیابی شروع کرد. او نوشت نقل به معنا " ما در شرایط جدیدی هستیم و برخلاف دوران تنش های هسته ای و شعار های انرژی هسته ای حق مسلم ماست , مردم برای رفع و نفی تحریمها نه فقط به رژیم نزدیک نمی شوند بلکه مبارزه خود را تشدید می کنند." خصلت بحث از این جا به بعد دیگر فرق می کند .بحث بر سر یک تحلیل مشخص از اوضاع سیاسی و رابطه میان فشار های بیرونی و اعتلای جنبش است. منهم بر این نظر هستم که فشار های اقتصادی صرف نظر از ارزش گذاری ما فقط به عنوان یک امر ابژکتیو بیش از آنکه جنبش را تضعیف کند سیستم افتصادی و عصبی جمهوری اسلامی را مختل کرده و همه شواهد عینی در تائید آن است.
تقی روزبه: نوشته مرتضی به روشنی محل اختلاف را نشان می دهد. او مخالف اختلال فشارهای خارجی دولت آمریکا برجنبش مستقل سرنگونی است. فشارهایی که باید آن را به تاکتیک و راهبرد براندازی و بدیل سازی و گفتمان سازی توسط ترامپ به عنوان رهبرشبه فاشیستی ابرقدرت جهان جهان بلوک وابسته به آن ترجمه کرد. بزعم وی افشاگری و مرزبندی با قدرت های خارجی و جریان ها و بدیل های مرتبط با آن به معنی غلبه وجه ضدامپریالیستی بر جنبش سرنگونی است. او
فشارهای وارده بر ترامپ را بطورابژکتیو مثبت ارزیابی می کند. من بطورتفصیلی در مقاله به نام صدای سوم و به کام صدای دوم به نقد این رویکردپرداخته ام. این به معنی منحل شدن چپ و برنامه و صف مستقل آن در صفوف جنش سرنگونی و البته تکرارفاحعه ای است که در دل ا نقلاب بهمن پرورده شد . البته پرداختن به این رویکردصراحت یافته و بی ابهام، نقد تفصیلی تری را می طلبد که بیرون از حوصله این کامنت است و جداگانه به آن خواهم پرداخت. نهاتیا جان کلام آن آست که آیا چپ با برنامه و صف مستقل و گفتمان خود در جنبش سرنگونی حضورداشته باشد یا آن ها را به بهانه رئال پلتیک رها نماید؟ آن چه را که مرتضی تناقض و دوگانگی می نامد به همان معناست. و حال آن که این مبارزه در دو سطح متفاوت جریان دارد: در حالی که مبارزه علیه نظام حاکم به عنوان آماج اصلی جنبش سرنگونی است، اما در همان حال در صفوف جنبش سرنگونی منازعات سنگین حول هژمونی بین نیروها و طبقات یعی صف مستقل نیروها و طبقات زحمتکش و نیروی مدافع سرمایه داری و متحدین آن ها جریان دارد. درست همانطور که در موردجنبش سرنگونی شاه می بایست به افشاء ارتجاع درونی جاخوش کرده در صفوف جنبش سرنگونی علیه شاه دامن زده می شد.... بنابراین تناقض از آن رویکردی برمی خیزد که صف ٰآراپی درون جنبش سرنگونی را بر نمی تابد و فشارهای ترامپ را همسو با خود می بیند....
به نام «صدای سوم»، به کام «صدای دوم»!
No comments:
Post a Comment