!چالش های نفس گیرمذاکرات هسته ای و چشم اندازآن
بالأخره
ماراتن مذکرات دور دوم در سطح وزرای خارجه کشورهای 5+1، حتی در وقت اضافی هم
نتوانست به توافقی حول پیش نویسی که رأی زنی های اولیه حول آن صورت گرفته بود و
انتظارش می رفت، و بعضا از آن به عنوان گفتگو و معامله قرن هم نام برده می شد،
منجرشود. گرچه هنوز زوداست که از شکست مذاکرات سخن گفته شود، و هیچ مذاکره کننده
ای هم درشرایط کنونی تمایل ندارد که آن را شکست خورده بداند و گزینه دیپلماسی را
در فقدان بدیل حاضر و آماده، با بن بست مواجه کند اما تردیدی نیست که ماشین گفتگو به درون یکی از دست اندازهای پیشاروی خود افتاده است.
درطی این مهلت ده روزه ای
که برای نشست دوم مقررشد، قرار است چه چیزی تغییرکند؟ چه کسی جلوبرود و چه کسی به
عقب؟ آیا دشواری دراین فاصله کمترمی شود، یا بیشتر؟
بی تردید جنگ روانی و رجزخوانی
از سوی طرفین، بخصوص ایران و البته اسرائیل که غائب و حاضر این نشست بوده و کوچکترین
تحولات آن را زیرذره بین گذاشته است بیشترمی شود. در ایران حسن روحانی بلافاصله فرصت حضور دراجلاس رأی اعتماد مجلس اسلامی را
برای هشداردادن به قدرت های جهانی و این که ایران ذره ای از خطوط قرمزخود عقب
نخواهد نشست و با تحقیر و تهدید و تبعیض و تحریم نمی توان آن را به زانو درآورد،
مغتنم شمرد. در نقش کارشکنی دولت سرائیل به عنوان یکی از مخالفان سرسخت توافق و
نزدیک ترین متحد استراتژیک دولت آمریکا، که بشدت از احتمال حصول توافق برآشفته و
خشمگین بود، همین بس که دایما توسط جان کری
درجریان مذاکرات قرارداشت و به آن اطمینان خاطرداده میشد که از نظرآمریکا، هم چنان
نبستن یک قرارداد بهتر از بستن یک قرارداد بداست و او هیچ گاه متحدان خود را تنها
نمی گذارد. مهمتراز آن مخالفان دولت اوباما و حامیان پروپاقرص اسرائیل در داخل
آمریکا هستند که آن ها نیزنقش خود را بازی می کنند و بالأخره درخود نشست مشترک این
نماینده دولت فرانسه بود که همسو با
اسرائیل و مخالفان داخل آمریکا سردمداری مخالفت از درون را برافراشت، تا جائی که
مک کین با شعارزنده باد فرانسه، از نقش این کشور در ممانعت از یک قراردادبد، به
ستایش پرداخت!.
البته معرکه این مخالفت ها و
برخا مخالف نمائی ها، در داخل خود ایران بیشتر از همه جا داغ است. بالماسکه 13
آبان و جنگ و جدالی که حول شعارمعرکه آمریکا ستیزی و نصب و چیدن بیلبوردهای مرگ بر
آمریکا در شهرتهران و کشور بوجود آمد نه فقط بخشی از یک کمپین سازمان یافته توسط حاکمیت و جنگ روانی گسترده ای بود که رژیم
برای پوشاندن ضعف خود و ایجاد باصطلاح موازنه قوا در نبرد"نرمش
قهرمانانه" با دشمن برپاکرد، بلکه درعین حال بخشا نیز ناشی از نبرد قدرتی بود
که بین جناح های رژیم جریان داشته و دارد.
در مورد مذاکرات هسته ای می
توان گفت بستری است با رؤیاهای متفاوت که درآن توافق روی واژه های کلی قادرنیست که
جایگزین اقدامات واقعی از هر دوسو شود. هم پوشانی واژگانی چون برسمیت شناختن حق
استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، یا ابداع فرمول هائی چون جلوگیری از تداوم و پیشرفت
برنامه هسته ای ایران درحوزه های مختلف به
عنوان گام نخست، استراتژی حرکت گام به گام و متقابل، فرمول اخیرا بداع شده آمریکا
مبنی بر کاهش جزئی تحریم ها و برگشت پذیربودن آنها، همه و همه گرچه در زمره تلاش
های تسهیل کننده برای گشودن کلاف سر درگم بحران هسته ای بشمارمی روند، اما
همانطورکه غالبا پیرامون این پرونده گفته می شود، در اینجا نه کلیات بلکه جزئیات
اند که مهم هستند. نه لفاظی ها و پروتکل های کلی که گام های عملی واجداهمیت هستند.
در پشت خوش و بش ها و لفاظی
های دیپلماتیک و واکنش های مقطعی، اگر نگاهی به کنه چالش ها و ریشه های بحران
نداشته باشیم، قادرنخواهیم برد که برداشت واقع بینانه ای از زیروبم این روند ها و
چشم اندازآن داشته باشیم. بی تردید اهداف متضاد، و عدم توازن قوا بین دوطرف را باید
ازموانع عمده دست یابی به یک توافق کلی مبتنی بر سیاست موسوم به بردبرد دانست. آن
چه که بنام بی اعتمادی و برداشتن گام های اعتماد برانگیز ازسوی دولت ایران نامیده
می شود، بیان دیگری است از این واقعیت. از همین رومعضل را نمی توان صرفا با بکارگیری
فن و فنون مذاکره و یا تلاش برای رفع سوء تفاهم و یا حتی کارشکنی این یا آن دولت(فرانسه)
تقلیل داد. مسأله اصلی آن است که در سوی 5+1، بلوک غربی آن، ایران و دولت آن به
عنوان یک کشورِاگر نه دشمن، دستکم مزاحم طبقه بندی می شود و هدف خلع سلاح هسته ای آن-
ولو به شکل محترمانه- برای از بین بردن توانائی دست یابی به سلاح هسته ای و از جمله
امکان غنی سازی اورانیوم و تأمین نظارات دائمی در مدنظراست. از این منظر با کشور و
دولت ایران هم چون مزاحم و یا دشمنی تحت محاصره برخورد می شود. در سوی مقابل هم دولت
ایران در پی نه حذف توانائی ها و امکانات موجودخود بلکه حفظ و قراردادن این توانائی
های بقول خودش از بین نرفتنی، در چهارچوب مقررات آژانس بین المللی به عنوان حق
قانونی اعضاء آژانس در استفاده صلح آمیز ازانرژی هسته ای و اعتمادسازی حول آن است
(اما روشن است که درنزد قدرت ها، منشأ بی اعتمادی نفس خودرژیم و سیاست های آن است،
و رفع آن نیز اگر بدلائلی در سرنگونی نباشد، فشار برای تبدیل آن به کشوردوست و
دستکم بی خطر با شاخص های شناخته شده است). در مورد توازن قوا هم علیرغم شعارهای
دهان پرکنی چون سیاست بردبرد و احتزاز از بازی صفرصفر، اما در واقعیت امر این
مذاکرات نه در شرایط برابر که تحت فشاراهرم تحریم های گسترده و اختلال جدی در شریان
حیاتی اقتصادی و مراودات بانکی ایران صورت گرفته است و دولتهای غربی حاضرنیستند که
این اهرم را بسادگی و در ازاء دست آوردهای کوچک و عقب نشینی های جزئی و دادن برخی وعده
و وعیدها کناربگذارند و باصطلاح ساختار نظام تحریم ها را درهم یشکنند. با جنگ
روانی و معرکه شعارمرگ برآمریکا و بلوف هائی چون فرصت محدود و ناپایدار و نظایرآن
هم نمی توان صورت خود را سرخ نگهداشت و بطورمصنوعی توازن قوا را برقرارکرد. بهمین دلیل
قدرت های بزرگ خواهان گرفتن امتیازات بیشتری از ایران در همان گام های اول هستند و
همه این کشاکش ها در اصل در راستای سیاست خلع سلاح"داوطلبانه"هسته ای می
باشند. گرچه طبق آنچه که جسته و گریخته از مذاکرات پشت پرده درزپیداکرده، دولت
ایران پپشنهادتعلیق موقت فعالیت های هسته ای و از جمله غنی سازی 20 درصدی را-
ظاهرا برای شش ماه- پذیرفته است، اما در آزاء
آن نه فقط خواهان گام های متقابل بیشتری در میزان حذف تحریم هاست بلکه خواهان آن
است که درچهارچوب حرکت گام به گام، حق غنی سازی و رفع کامل تحریم ها در سند مشترک گنجانده
شود. امری که با مخالفت صریح دولت فرانسه و می توان گفت همراهی ضمنی برخی دولت ها
در میزمذاکره مواجه شده است. البته دولت فرانسه از مدتها پیش در سیاست خارجی خود
همان سیاست دولت بوش و نئوکانها را درپیش گرفته و این سیاست را در مناطق تحت نفوذ
خود در آفریقا و یا در لیبی هم بکارگرفته است و در مورد سوریه هم خواهان تسلیح
گسترده اپوزیسیون و حمله نظامی بود و با
عقب نشینی انگلیس و اوباما حسرت حمله هم بدلش ماند، (نباید فراموش کنیم که دولت
فرانسه در گذشته حتی تأسیسات هسته ای ایران را تهدید به بمباران هسته ای هم کرده
است!). و در حوزه اقتصادی هم البته خواهان سهم بیشتری در بازارمنطقه (عربستان و
عراق.. ) هست. در واقع فرانسه امروز تناقض بارزی است از دوگانه دولتی باصطلاح
سوسیال دموکرات با سیاست خارجی نئوکانی!. اما نباید فراموش کرد که این "وتوی"
فرانسه برای ممانعت از توافق و در خواست
امتیازات بیشتر ایران، بر زمینه ای صورت
می گیرد که بقیه دولت ها هم بدرجاتی در آن
سهیم اند.
بهمین دلیل آن ها در اتاق خلوت خود- بدون
حضورظریف- تصمیم گرفتند که اولا با احتراز از امضای فوری پپمان نامه به رأی زنی و مشورت
بیشتری با همدیگر و مخالفان داخلی خود و
متقاعدکردن سایرمتحدین مخالف این قرارداد به پردازند و البته هم چنین با در
نظرگرفتن نتیجه دیداررئیس آژانس هسته ای از ایران، امضاء معاهده مشترک را به تعویق
بیاندازند. ثانیا این موافقتنامه را طوری تنظیم و تدقیق کنند که ضمن هموارساختن
گام های اولیه و تاکتیکی برای یگ گام به جلو حول توافق های به عمل آمده و براساس
توقف پیشروی برنامه های موجود و نظارت برآن، اما تا آنجا که ممکن است این توافق
مغایربا برنامه حداکثری یعنی خلع سلاح هسته ای نباشد و تا زمانی که لازم است اهرم های اصلی فشار را
حفظ کرد. آن چه که لوران فابیوس و جان کری
درپی مذاکرات پیرامون عجله نکردن، محتاطانه حرکت کردن و تدقیق ادبیات و فرمول ها
به زبان آورده اند نشان از همین واقعیت ها دارد*
این نکته را هم باید اضافه کرد
گرچه رعایت ملاحظات تاکتیکی ِ تمرکزروی مسأله بحران هسته ای سبب شده است که فعلا
تا اطلاع ثانوی بقیه موضوعات چالش برانگیزی چون رابطه ایران با آمریکا، بحران
سوریه و منطقه و از جمله حزب اله و بحران فلسطین و اسرائیل و یا نقض خشن حقوق بشر و
سرکوب های داخلی ایران... منجمدگشته و روی میزمذاکره گذاشته نشود، اما واقعیت آن
است که نمی توان آنها را به عنوان پس زمینه های صحنه و دخیل در اتخاذرویکردهای
هرطرف نادیده گرفت. بهمین دلیل طوماربازنشده ای از خواست و توقعات نانوشته از دولت
ایران و سیاست های راهبردی آن وجود دارد که تمکین به نظم و مقررات مورد نظراین
قدرت ها در منطقه و جهان از اهم آنهاست. بدلیل همین پیوستگی موضوعات چالش برانگیز
با یکدیگر، چشم انداز توافق کلی در افق کنونی نامحتمل بوده و درمورد مساله مشخصی
چون بحران هسته ای نیز امکان دست یابی سریع به یک توافق واقعی و بدون چالش نیز
ضعیف است.
اما این به معنای آن نیست که
امکان برداشتن گام هائی درجهت کاستن از دامنه بحران نیزناممکن باشد. عوامل و شرایطی
در هردو سو عمل می کنند که نیاز و اشتیاق نسبی به همکاری و کاهش بحران هسته ای و
منطقه ای را بشیوه مسالمت آمیز تقویت و
لاجرم اجتناب از اعلام شکست مذاکرات را تقویت می کند: قبل ازهرچیز درسیاست مبتنی
بررقابت و تنازع قدرت ها، انداختن باصطلاح زنگوله به گردن حریف تحت فشارقرارگرفته و
تحمیل گام های عملی و مشخص در شرایطی که درهم شکستن کلی آن بهردلیل در
دستورکارنیست مهم است. گام هائی که به نوبه خود نحوه برداشتن گام های بعدی و مسیرتصمیم
گیری ها بعدی را روشن ترخواهد کرد. پیمان نامه ای هم اگر موردتوافق قرارگیرد، تا
آنجا که به وعده ها مربوط شود چنان کلی و چند پهلوخواهد بود که از یکسو جلوی این
گام های مشخص را نگیرد و از سوی دیگر دست وپای قدرت های بزرگ را در برداشتن گام
های بعدی و یا استفاده از اهرم فشار نبندد.
نقش بحران اقتصادی در آن چه که دولت ایران را به
تداوم مذاکره و حصول توافق نسبی ترغیب می کند، بیش از سایرعوامل است و کلید آن نیز گشایش دیپلماتیک است. در سوی غرب و نیازدولت
آمریکا و اوباما سوای عوامل دیگر، بطوراخص بحران دامن گسترخاورمیانه و در رأس آن جنگ
داخلی سوریه و پی آمدهایش در منطقه و عروج تروریسم و القاعده و یا طالبانیسم در پاکستان و
افغانستان و....درشرایطی که اهرم های نظامی شکست خورده و یا پاسخ نداده است، ایجاب
می کند که از اهرم دیپلماسی به جای توسل به اهرم نظامی بهره برداری فعال تری بشود.
تجربه خلع سلاح شیمیائی سوریه و از جمله همکاری ایران دراین زمینه، و قبل از آن و
مهم تراز آن تحولات داخلی ایران که به انتخاب روحانی منجرشد، با توجه به چراغ
سبزهائی که دولت ایران درمهاربحران سوریه و تروریسم می زند- دودلیل مهم برای تقویت
گزینه دیپلماسی در کل سیاست خارجی دولت آمریکا و سایرمتحدینش - بجزفرانسه- گشته
است. گرچه پیچیدگی ها و تناقضات ساخت قدرت و به تبع آن سیاست های حاکم بر ایران با
نوعی عدم قطعیت همراه است، با این همه دولت های بزرگ بی میل نیستند که با اتخاذ
سیاست های مصالحه جویانه تری که در جهت تقویت اصلاح طلبان و اعتدال گراها درمقابل
تندروها و باندهای نظامی و امنیتی باشد- بخصوص با در نظرگرفتن تجربه منفی در عدم استفاده از فرصت های بدست آمده در
دوره خاتمی- البته بشیوه ای محتاطانه و
گام به گام- درصدد استفاده از فرصت های
موجود و تنطیم گام های بعدی برآن اساس هستند. از همین رو قویا در پی ممانعت از
شکست مذاکرات هستند. البته هیچ عامل تضمین کننده ای برای دست یابی به توافقی
پایدار وجود ندارد.
بطورخلاصه می توان گفت که تاکتیک توقف پیشروی هسته ای
ایران و نظارت برآن، در درون خود حاوی رویکردهای متفاوت و متضادی است: از یکسو
مخالفان داخلی اوباما فرانسه و اسرائیل آن را برسمیت شناختن توان هسته ای رژیم
ایران می دانند. ازسوی دیگر رژیم اسلامی نیز با شرط تضمین حق غنی سازی و تعهد
سپاری به لغوتحریم ها در راستای حرکت گام به گام با آن همراه است، سیاست آمریکا و
انگلیس و تاحدی آلمان نیزاساسا در میانه این دو و براساس حرکت گام بگام و حفظ اهرم
های فشاربوده است. بنظرمی رسد در نهایت فشارسنگین اسرائیل و حامیانش از بیرون که
چرا این همه عجله برای توافق! و فرانسه از درون، نهائی شدن پیش نویس روی میز را به
محاق برده است. وجودرؤیاهای متفاوت، نگاه تاکتیکی و پراگماتیستی به کل معضل، در کنارنگاه
حداکثری به خلع سلاح هسته ایران و کارشکنی گرایش های مخالف، امکان توافق براساس
فرمول توقف پیشروی هسته ای را -که حتی با تعلیق موقت غنی سازی شش ماهه نیزهمراه
بوده است- شکننده کرده و با چالش مهمی مواجه ساخته است. شاید تداوم مذاکره و حفظ
امید برای دست یابی به توافق های آتی را بتوان مهمترین دست آورد و پیام مذاکرات
ژنو 2 بشمارآورد. در کشاکش رویکردها، فعلا سیاست نباید عجله کرد و محتاط بود
تفوق پیداکرده است. بنظرمی رسد که در لحظه
نود تصمیمات تازه ای در اتاق خلوت اتخاذشده است که باید منتظردرز ونشت آن ها بود.
و پاسخ این سؤال که مشمول مرورزمان کردن به سود چه رویکردی تمام خواهد شد را باید
به سیرتحولات و عوامل پیچیده ای گذاشت که به مرور روشنی بیشتری پیداخواهد
کرد.
در پایان این نوشته ناگفته
نماند که بحران هسته ای جنبه های گوناگونی دارد که پرداختن به آن ها خارج از هدف و
حوصله این نوشته است. چنان که شکسته شدن تابوی مذاکره با "شیطان بزرگ" و پی
آمدهای آن درساخت قدرت و ترک خوردن هویت رژیم و یا رابطه مسائل زیست محیطی با انرژی هسته ای و توسل
به دیپلماسی پنهان و پشت پرده تنها بخشی از آن است.*2
2013-11-10
No comments:
Post a Comment