هیچ عرصه ای از سپهرسیاسی نمی توانست از پی آمدهای خیزش انقلابی زن زندگی آزادی درامان بماند. همان خیزشی که موسوی در این ببانیه از آن به عنوان جنبش «پاک» نام می برد. مدتی پیش هم تاجزاده از پیشنهادخود برای قانون اساسی و یک سری اصلاحات باصطلاح التقاطی و نیم بندساختاری و اصلاح طلبانه اش پرده برداری کرد، که گویا حاکمیت و فضای امنیتی حاکم ـ باید افزود محافظه کاری خاتمی و اصلاح طلبان- اجازه بحث و بررسی آن توسط آن ها را نداده است، درخواستی که تاجزاده خواهان آن بوده است و اکنون وی ناگزیرشده که آن را به صفت فردی انتشاردهد. اینک اما شاهدیم که میرحسین موسوی هم با صراحت حتی بیشتری از وی با عبور از نظام کنونی خواهان تشکیل محلس مؤسسان و قانون اساسی جدید شده است.
وی با اشاره به عدم کارسازبودن اجرای بی تنازل قانون اساسی سیزده سال پیش خود، تحت عنوان نجات ایران رویکردجدیدخویش را مطرح ساخته است و می تواند تأثیراتی داشته باشد. در این رویکرد برحسب ظاهر دیگر خبری از رجعت و دلبستگی و دلبتنگی نسبت به به عصرطلائی امام مشهود نیست و او می گوید به همان حقی که نسل آن زمان قانون اساسی جدید نوشتند، نسل امروز هم به همان دلیل حق تعییرقانون اساسی را دارد. اهمیت انتشاراین بیانیه توسط میرحسین موسوی بیش از آن که برای جامعه که مدتهاست از کلیت نظام عبورکرده است دارای نکته تازه ای باشد، اما در درون صفوف حاکمیت و بین اصلا طلبان و نیروهای حاشیه و مرکزآن مهم است. بخصوص انتشارآن در این برهه زمانی که بخشی از اصلاح طلبان در بیانیه اخیرشان تحت عنوان مخالفت با سیاست تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران توسط پارلمان اروپا با چرخشی بهراست و بهسمت ارتجاع و علیه انقلاب مردم ایران رویکردتازه ای را در حمایت از رژیم جنایتکار آعازکرده اند، و این درحالی است که معترضان پیوسته با خروش خود از سپاه و بسیحی به عنوان داعش مائی یاد می کنند، در بی اعتبارکردن آنها دارای اهمیت است. البته موسوی در این بیانیه از این که چگونه باید این زنگوله را به گردن کربه چموش وچنگ زن انداخت، به عنوان یک ابهام و معضل که خواهان کمک فکری دیگران شده یادکرده است. در حالی که اگر او به آموزههای این خیزش یعنی تحقق یک انقلاب و درهم گسستن صفوف قدرت خیره می شد، می توانست پاسخ این به اصطلاح ابهام را در یابد ولی... . اما آنجه که برای جنبش و کنشگران آن اهمیت دارد، همانا تکانه های این انقلاب در صفوف درونی حاکمیت و بخش های حاشیه ای آن است هنوز به پایان نرسیده است [البته فراتر از آن هرانقلاب واقعی و رخداد بزرگی که ویژگی های بکر و هنوز نا گشوده خود را دارد، بتدریج و در آینده با گشودگی خود موجب شکوفائی دگرگونی های مهم نظریه و گفتمانی خواهد شد که هنوز در راه است]. از آنجا که یک سوی معادله انقلاب به شکافهای درونی حاکمیت بر می گردد، اثرگذاری آن از این جنبه موردتوجه است. البته نباید فراموش کنیم که این نوع فاصلهگیری ها کارکرددوگانه دارند از یکسو در جهت مثبت موجب تضعیف هسته اصلی قدرت و دوقطبی شدن جامعه حول حاکمیت و گذار از آن می گردند و از سوی دیگر می توانند با توجه به التقاط های خود و وابستگی های گذشته این نیروها و گرایشات به نظام موجب آشفتگیهایی هم بشوند که برخورد با آن ها هوشیاری خود را می طلبد. در حقیقت فعال شدن دوقطب، هم بخشی از حامیان و کارگزاران دیروزسیسم حاکم در داخل و نیز حامیان و وابستگان به نظام گذشته در خارج کشور می توانند اگر که صفوف انقلاب نتواند به قدرکافی و کوبنده و پر دامنه پیش برود، وثقلیت آن این حاشیه ها را در جایگاه طبیعی و بایسته خود قراردهد، و اجازه نقش آفرینی بهآنها بدهد، آنگاه جنبه پارازیت و آسیب رسان آنها برمزیتهایشان بهچربد. تقی روزبه
۴ فوریه ۲۰۲۳
No comments:
Post a Comment