۸ مارس، وضعیت زنان در عرصه جهانی و نیر درایران
چرا و چگونه بازتولیداجتماعی حکومت اسلامی به کنترل همه جانبه زنان گره خورده است؟.
۸ مارس، وضعیت زنان در عرصه جهانی و نیر درایران
چرا و چگونه بازتولیداجتماعی حکومت اسلامی به کنترل همه جانبه زنان گره خورده است؟.
تروریسم شیمیایی، انگیزه ها، زمینه ها و دلایل این جنایت سازمانیافته، چگونگی و اهمیت عبور جامعه از این چالش و نقش استراتژیک معلمان در این رابطه
اسفندطوفانی و معنای تاکتیک هراس افکنی رژیم؟!
از سیمارکس تا سریال های مسموم سازی دختران مدرسه و دانشگاه ...
«پیمان دادخواهی»* یا گل آلودکردن آب؟
۱-برکسی پوشیده نیست که جنبش دادخواهی یکی ازجنبش های اصیل، مهم و دیرپا در ایران بوده و پیوندوثیقی با جنبش و خیزش های سالهای اخیر بهویژه جنبش زن زندگی آزادی داشته و شایسته نیست که پیشینه و هویت تاریخی و پر افتخار آن چه به تصریح و چه بهتلویح با نگاه بهبالا و معطوف به قدرت و شخصیت ها، وجه المصالحه بده و بستانهای سیاسی روز قرارگیرد.
چشم اندازها:اهمیت منشور مطالباتی ۲۰ تشکل مستقل ، بیانیه های موسوی وخاتمی
پهن کردن فرش قرمزبرای پرویزثابتی توسط مدعیان کاذب دمکراسی!
فقط فردی تهی شده و رها از هرگونه پرنسیب انسانی چون عرفان قانعی فردنیست که در نقش سخنگوی ثابتی این روزها مرزهای وقاحت را درهم می نوردد بلکه هستند کسان دیگری هم به گونه ای دیگر در همین راستا سیرو سلوک می کنند.از جمله هردوی آقایان* هم یعقوبی و هم محققی در واکنش هیستریک به بیانیه دادخواهانه* توسط بیش از۱۲۱ زندانی دوره ساواک و در انتقادبه دادخواهی آنان به میدان آمده اند. در ورای اشک تمساحی که می ریزند و با این رویکرد که «ما شکنجه های ساواک را فراموش کردیم شماهم لطفا فراموش کنید» دارند از هم اکنون خاک برچشمان دموکراسی و مشخصا حقوق بشر می پاشند و برای جلوس دژخیمان و جنایتکاران فرش قرمز پهن می کنند.
چشم اندازها:رویکردهای اپوزیسیون راست به قدرت وانقلاب
گفتگوی سعید افشار با تقی روزبه پیرامون بیانیه میر حسین موسوی
اهمیت انتشار منشور۲۰ تشکل صنفی و مدنی داخل کشور
انتشارمنشورتشکل های صنفی و مدنی داخل بویژه در شرایط کنونی دارای اهمیت زیادی است. چندویژگی مهم آن عبارتند از:
۱- شاکله آن مبتنی بر پیوندآزادی و برابری طلبی است.
۲- پیوندتنگاتنگی وارگانیگی با خیزش انقلابی زن زندگی آزادی داشته و علیه همه نوع تبعیضهای جنسی و جسیتی و مردسالاری است.
۳- در کنارخواستهای کلان آزادی و برابری طلبی و رفع ستمهای طبقاتی و جنسیتی و.... همراه با آن به طرح مشخص تبعیضها و مطالبات جامعه و بخش های گوناگون آن و علیه انواع ستم های اجتماعی جنسیتی ملی مذهبی و طبقاتی و... پرداخته است. یک بیانیه انضمامی شامل اهداف کلی و اهداف مشخص بوده و بازتاب دهنده تکثرمطالبات و جنبشهای کنونی است.
۴- با هرنوع استبداد چه مذهبی و چه غیرمذهبی و از جمله سلطننتی مرزبندی کرده و هدف جنبش را خروج از استبداد۱۰۰ ساله سلطنتی و مذهبی دانسته است. بدون آن که اجازه سوء استفاده به حکومت اسلامی به عنوان دشمن مقدم بدهند.
تعلیق دموکراسی در نشست « آینده جنبش دموکراسی خواهی»
نه ولایت، نه وراثت و
نه وکالت!
کمترین درسی که از تجربه شکست و مسخ شدن انقلاب بهمن می توان فراگرفت همانا ضرورت چندگرایشی و پلورالیستی بودن صفوف و گفتمان اپوزیسیون، یعنی بازتابانیدن واقعیت جامعه وانقلاب جاری است در برابررویکردی که تمامی تلاشش مقهور و مرعوب کردن دیگرگرایشهاست. چرا که اگر در مقابل حاکمیت مستبد و تک صدائی، اپوزیسیون آن هم بخواهد یکدست سازی کرده و تحت هژمونی و زیرنفوذ یک جریان شکل بگیرد، و بگوید بحث(حول برنامه و دموکراسی...) بعد از پیروزی، همانی را بازتولیدخواهد کرد که ادعای مبارزه با آن را دارد.
چشم اندازها: سالگرد انقلاب ۵۷ در دوره ی انقلاب مهسایی ،رویکردها به انقلاب
از لابلای رویدادها :
هیچ عرصه ای از سپهرسیاسی نمی توانست از پی آمدهای خیزش انقلابی زن زندگی آزادی درامان بماند. همان خیزشی که موسوی در این ببانیه از آن به عنوان جنبش «پاک» نام می برد. مدتی پیش هم تاجزاده از پیشنهادخود برای قانون اساسی و یک سری اصلاحات باصطلاح التقاطی و نیم بندساختاری و اصلاح طلبانه اش پرده برداری کرد، که گویا حاکمیت و فضای امنیتی حاکم ـ باید افزود محافظه کاری خاتمی و اصلاح طلبان- اجازه بحث و بررسی آن توسط آن ها را نداده است، درخواستی که تاجزاده خواهان آن بوده است و اکنون وی ناگزیرشده که آن را به صفت فردی انتشاردهد. اینک اما شاهدیم که میرحسین موسوی هم با صراحت حتی بیشتری از وی با عبور از نظام کنونی خواهان تشکیل محلس مؤسسان و قانون اساسی جدید شده است.
ُنه نکته در نقدوکالت خواهی و ادعای رهبری اپوزیسیون
اگر کسی به این برنامه*۱ نگاه کند، بروشنی در مییابد که ایران اینترنشنال و البته رسانه های مشابه، چیزی بیش از یک رسانه نرمال، یعنی اطلاع رسانی و تبادل نظر و حتی پیشبرداهداف ضمنی است. متوجه می شود که خانم سیماثابت در این برنامه نقش و مأموریتی فراتر از یک گفتگوی معمولی را دنبال میکند. او برآن است تا آنجا که ممکن باشد تنور باصطلاح اتحادی از گرایشات مختلف زیرچترپلاتفرم و البته رهبری رضاپهلوی را داغ کند و یک بله از شرکت کنندگان بگیرد و اگر نشد رویکردباصطلاح سکتاریستی آنها را افشاکند. ضمن آنکه بر اتهام عدم بیطرفی این رسانه پر مخاطب در رله کردن اخبارگزینشی و مصاحبه های تک خطی اش نیز خط بطلانی بکشد. پروژه وکالت همانطور که صراحتا ابرازشده است در اصل بدنبال رهبری اپوزیسیون توسط رضاپهلوی، بهعنوان ضرورت دوره گذار است و البته در نهایت و در ورای آن دو هدف احیاء نظام سلطنتی و نیز کنترل مسیر حرکت و گفتمان انقلاب را دنبال میکند. پیشفرض و هدف مقدم این پروژه کسب و تثبیت وزن و جایگاه ویژه رضاپهلوی بهعنوان میراث پادشاهی است و بهمین دلیل تلاش این رسانههای سرسپرده به این هدف با تکرارمکررعنوان شاهزاده وجاانداختن و بدیهی انگاشتن آن است.
نقدی به «دو مهمترین خطری که رستاخیز زن زندگی آزادی را تهدید می کند»
آقای
غیبی در مقاله ای*۱ که نگاشتهاند براین نظرند که دومهمترین خطری که جنبش زن
زندگی را تهدید میکنند، نخست شعارهای مرگ و لعنت بر ... هست و دیگری تبلیغات و کارزاردو
گروه چپ و راست افراطی.
۱- آیا ایشان دارند رؤیاها و آرزوهای خود را تحریر میکنند و درس اخلاق میدهند یا دارند تحلیلی از واقعیت یک خیزش هم اکنون موجود و جاری در صحنه اجتماعی و آنچه که بنام زن زندگی آزادی درجریان است ارائه میدهند؟. نکند شعارهای مرگ برخامنه ای و مرگ بردیکتاتور و... توسط نوارها پخش می شوند! که البته این شعار بهمعنی اراده معطوف به تغییر و برافکندن نظام حاکم است و نه بدارکشیدن این و آن. با نگرش ایشان عملا مقاومت بلاموضوع میشود. اگر چنین باشد قبل از دیگران این خودایشان خواهند بود که خیزش کنونی زن زندگی و آزادی را تخطئه می کنند!.
سالگردخروج شاه از ایران، تفاوت ها و مشابهت های وضعیت کنونی باآن زمان، انگیزه های رژیم در اعدام علی رضااکبری، مهمترین مساله تاکتیکی اکنون، و پیرامون برخی چالش های فازدوم خیزش زن زندگی آزادی
موانع وزمینه های پیشروی جنبش انقلابی، مدل «یده واحده» انقلاب بهمن ۵۷ ومدل کثرت گرای انقلاب نوین ایران، ماتریس دو گفتمان مخالف گفتمان در حال فروپاشی هویت اسلامی، و برخی ملاحظات تاکتیکی ......
جامعه نمایشی و بازنشسته کردن چپ!
در یادداشتی که آقای محس کردی ذیل مقاله من تحت عنوان نسبت جامعه واقعی و جامعه نمایشی نوشته است* گرچه به لحاظ فقرمحتوا نیازی بهپاسخ دادن نیست، اما در شرایطی که شاهدمعرکه گیری موسمی این نوع گرایشهای راست برای علم کردن باصطلاح یک بدیل در خارج و زین کردن جنبش داخل هستیم، بحث حول ماهیت این نوع تلاش ها و پیآمدهای آن خالی از فایده نیست:
نگاهی به شماری از مهم ترین تحولات جهان در سال ۲۰۲۲ وچشم اندازهای محتمل
پیرامون تجاوزددمنشانه رژیم به معترضان بازداشت شده!
در پیشینه حکومت اسلامی با کهریزکی شدن آشناهستیم. نرگس محمدی هم از درون زندان در نامه ای به نماینده حقوق بشرسازمان ملل در موردایران و پیگیری آن، با استناد به زندانیانی که هم بندوی شده اند برواقعیت وجودی این نوع تجاوزات صحه می گذارد. علاوه برگزارش مدافعان حقوق بشر پیرامون آن، گزارش سی ان ان با استناد به شهادت برخی آزادشدگان و پزشکان تصویرمستندتری از آن به نمایش می گذارد. رژیم درچهارچوب سیاست ارعاب و هراس افکنی در معترضان و جامعه در شرایطی که به نقاط استیصال و نیمه جنون نزدیک شده است عامدانه و آگاهانه ارتکاب به چنین خشونتی را که حتی درجنگ های گرم هم جرم و جنایت سنگین محسوب می شود برای ارسال پیام به معترضان وجامعه در پیش گرفته است. واکنش سریع مولانا عبدالحمید به این رفتارددمنشانه نیز جالب و در شکستن سکوت حول آن مؤثراست. چنین اقدامی در نظام اسلامی البته بدون اجازه و باصطلاح صدورفتوا از بالاممکن نیست گرچه می دانیم که طبق معمول کل ماجرا را شایعه دشمنان دانسته و حتی وقتی دامنه رسوائی وافشا چنان باشد که نتواند انکارکند مثل سعیدامامی در قتل های زنجیره ای و یا مورداخیر افشاءبولتن هایهای خیرگزاری فارس قائم مقام آن را «قربانی» کند. افشاء این نوع بربریت و ماهیت ددمنشانه حکومت فقیه و از نوع اسلامی می تواند برای رژیم و ریزش پایه گان اجتماعی هنوز متوهمش نیز اثرگذارباشد و بقایای چهره بین المللی وی را بیش از پیش ویران کرده و رسواکنده باشد. هم چنین معلوم می شود که به مصداق ضرب المثل آب چو از سرگذشت چه یک متر چه صدمتر،مساله اصلی اش در بحبوحه ماندن ونماندن شکست خیزش و ا نقلاب مردم به هرقیمت است. اما در واقعیت، در اوج استیصال و فقدان هرگونه افق در چرخه حرکت از این ستون به آن ستون گرفتارشده و به معنی فروغلطیدن در چرخه معیوبی است که امرماندن به مثابه یک نظام را بیش از پیش دشوارتر و ناممکن تر می کند. از همین رو می توان و باید با برپائی کمپین های گسترده علیه رژیم و متجاوزان ناانسان و اهرمن صفت هم برای پزهزینه کردن و توقف آن و هم خنثی کردن هدف رژیم برای ساکت کردن جوانان وخانواده ها و مردم را به ضدخود هم چون بومرنگی که در بازگشت با شدت تمام به صورت خودحاکمیت اصابت کند تبدیل کرد....... گزارش سی ان ان
یک صفر به سودجنبش!
ماتم رژیم و جشن مردم! چگونه خیاط در کوزه افتاد!
این روزها حوادث به سرعت روی می دهند و عموما هم در بردارنده نکاتی بکر و بعضا بسی طنزآمیز از تحولاتی هستند که در متن جامعه و صفوف حاکمان می گذرد. ماجرای شکست تیم ملی فوتبال ایران در برابرآمریکا که حاکمیت با سیاسی کردن کامل آن نقشه های زیادی را برای باصطلاح خارج کردن خود از انزوا ولوبه شکل موقت و ایراد فشار به جنبش و تحت الشعاع قراردادن آن چیده بود. از جمله چنین وقایعی است. چنانکه می دا نیم در حقیقت بردو باخت فوتبال عملا یک جنگ سیاسی بین مردم و رژیم تبدیل شده و عملا دیگر ماهیت فوتبال به مثابه فوتبال را از دست داده بود.
صدای انقلاب و واکنش خامنه ای به آن، تله ای که مستبدین در آن می افتند ، شکل گیری قدرت دوگانه، و تهدیدها و فرصت های پیشاروی آن
دو بیانیه مهم کارگری، در راستای اعتصاب سراسری و تقویت قدرت دوگانه
نگاهی به فرصت های مهم و نیز تهدیدهای پیشاروی جنبش در پایانه سال!
این بیانیهها حکایت از آمادگی بیشترکارگران در برافروختن اعتصابات سراسری و مشارکت و حمایت فعال از خیزش خیابان دارد. در کناراعتصاب ذوب آهن و کامیونداران ( به عنوان بخشی از صنعت مهم حمل و نقل) بیانگرتعمیق انقلاب و گسترش ابعادآن است که البته رژیم را بسیار نگران ساخته است. چرا که دو شاخص عمده گسترش دامنه اعتصابات در مسیرسراسری شدن و بسط و تودهای کردن خیزش خیابان، توازن قوا را و قدرت دوگانه و موازی در حال شکل گیری را به سودانقلاب و افتادن رژیم به حال تدافع رقم زده و نهایتا می تواند با ایجادشکاف و سرپیچی و چه بسا دوش به دوش کردن اسلحه در صفوف نیروهای سرکوب و نظامی، اوضاع را بطورقاطع به سمت و سوی دیگر، در راستای کلیدزدن دوره پساحکومت اسلامی، سوق بدهد. نباید فراموش کنیم که تا پایان سال شمسی، ماههای بسیارمهم و سرنوشت سازی در پیش رو داریم. چه به لحاظ موسم مبارزات سنتی دانشجویان ( ۱۶آذر نزدیک است و تاثیرآن بر تداوم و تقویت جنبش دانشجوئی در بزنگاه حساس کنونی) و مهم تر از آن تشدیدمبارزات کارگران و مزدبگیران در پیش از آغازسال نو و یا روزهائی مثل چهارشنبه سوری که اساسا در شرایط عادی هم تهران و شهرهای بزرگ کمتر قابل کنترل بوده اند.
پیرامون امکان «اصلاح و انبساط » رژیم، و برخی نقاط آسیب پذیرانقلاب زن، زندگی، آزادی و مختصات بدیل!
نوشته حاضر مکثی است حول دو موضوع: امکان اصلاح و انبساط رژیم و نیز
فرعی کردن تبعیضات دیگر نسبت به تبعیض اصلی زن که اولی توسط آقای نیکفر مطرح شده
است و دومی هم توسط آقای جوادی. دو یادداشت زیر از سوی من پیرامون آنها به ویژه نکات مطرح شده توسط آقای
جوادی است:
۱- آقای نیکفر تحت عنوان جنبش و شرط ژرفائی آن ( که بخشی از یک سلسه مقاله های قابل تامل پیرامون هستند) درجائی از نوشته خود می نویسد، اینکه “اصلاح” به عنوان شگردی برای بقا پیش گرفته شود، امری ناممکن نیست. علایمی از آن دیده میشود... هنوز نمیتوان با قطعیت گفت، اما نشانههایی حاکی از آن است که از دو گزینهی انقباض و انبساط − یعنی متمرکز کردن قدرت برای دفاع از خود و ضربه زدن، یا به جای آن منبسط کردن خویش برای ادغام بخشی از اعتراضها در محیط زیر کنترل − بیشتر متمایل به گزینهی دوم شدهاند.
گفتگو: موقعیت جنبش در آغازسومین ماه
موقعیت کنونی جنبش در آغاز سومین ماه این جنبش؟ فراخوان به اعتصاب و عدم حضورفعال بخش هایی از کارگران واحدهای بزرگ صنعتی و خدماتی در این اعتصاب سه روزه.... و یک جمع بندی پیرامون صرورت مطالباتی معطوف به معیشتی و رهایی از استثمارطبقاتی (عدالت جتماعی و برابری) در کنارسایرتبعیض ها و بازتاب آن در شعارهای خیابانی و در شعار زن زندگی آزادی....
درونمایه و هدف مقدم انقلاب، اعلام پایان پارادایم اسلام سیاسی است!
ملاحظاتی پیرامون یک نقد از جنبش زن زندگی آزادی*
احتمال این که رژیم در مسیرانبساط و جلب معترضان حرکت کند، احتمالی ضعیف است و بیشتر یک شق و تصورانتزاعی تا واقعی و شواهد و نشانه ها زمینه های عینی و لازم برای آن دیده نمی شود. گرچه گرایشی در صفوف رژیم هست که فکر می کند اول باید «فتته» را خواباند و آنگاه فرصت خواهد بود که از موضع باصطلاح قدرت دست به یک سری اصلاحات نیم بندبزند که بیشتر خواب و خیال است تا یک امکان واقعی. درحقیقت وضعیت کنونی برآمده از یک روندتاریخی و تجربه شده چندین دهه ای است و از قضا آگاهی پیشگامان ا نقلاب و نسل های جدید برآمده از همان شکست پارادایم اسلام سیاسی است و آنها خوب به ماهیت رژیم و ظرفیت اصلاح پذیری اش و دشمنی اش با زندگی واقفند. رسالت اخص این انقلاب هم قبل از هر چیز اعلام پایان این پارادایم است. همانطور که این نظام از طریق یک انقلاب و مسخ آن به قدرت رسید (انقلاب منفی یا ضدانقلاب)، و این به معنی دورافتادن از شاهراه تمدن جهانی و حرکت در بیراهه و بسوی پرتگاه بود، انتقال به مسیرشاهراه تمدن بشری و دورشدن از پرتگاه نیستی و انهدام نیز با انجام یک انقلاب مثبت و با هدف نجات زندگی صورت می گیرد. در حقیقت درک ضرورت عبور از پارادایم کنونی امری است کمابیش فراگیر و محتوای اصلی فازکنونی انقلاب. این که در این شاهراه با کدام گفتمان ها و سویه های جاری در آن به حرکت خویش ادامه دهد امری است گشوده و جاری در بطن انقلاب و مطالبات اجتماعی آن.
انقلاب مرکب و انضمامی به چه معناست!
در نقدی کوتاه به یک مقاله*
مطلب جالب و مفیدی است و اما چندنکته: گرچه آن چه که جریان دارد خیزشی است که از جهاتی، به لحاظ وجه اجتماعی و ضداقتدارگرایانهاش به جنبش مه ۶۸ فرانسه طعنه می زند و انقلابی است که مبارزه و درهم شکستن مناسبات پدرسالارانه و اقتدارگرایانه را در حین حرکتش محقق میکند. اما در شرایط ایران یک تفاوت کیفی با آن وجود دارد و آن استبداد و صلبیت قدرت است. از این رو، اینکه بخواهیم به صرف داشتن چنان ویژگی آن را در برابر وجه سیاسی انقلاب که خود در جامعه مشخص ما به یک ضرورت عاجل تبدیل شده است و مساله بودن و نبودن است قراردهیم، و این که گویا پذیرش چنین امری توسط جنبش زنان و جوانان مستلزم عدول از مبارزه علیه اقتدارگرائی در کلیت خود و اشکال گوناگون آن است و لاجرم تقلیل آن به نوع معینی از اقتدارگرائی پدرسارانه ومذهبی، و این استنباط که گویا پایداری بر ویژگی ضداقتدارگرایانه مانع همقدمی و همراهی بخش های دیگر جامعه خواهد بود؛ بنظر می رسد استتناج و امری چندان مسجل نباشد و واقعیت های صحنه مبارزاتی وانکشاف آن نیر، چنین ادعائی را موردتایید قرارنمی دهد:
اینکه با یک انقلاب مرکب، به عنوان ویژگی اصلی جنبش مواجه هستیم به چه معناست؟ دستاوردهای جنبش و تاکتیکهای مقابله رژیم با آن، مهم ترین نقاط آسیب پذیرجنبش
گفتگوی سعیدافشار با تقی روزبه پیرامون مختصات اساسی جنبش کنونی
گفتگو: سکوت دیکتاتور شکست سرکوب را وسیعتر کنید، پیوستن جنبش دانش آموزان به جنبش دانشجویی
پیرامون برخی نکات مطرح شده در مقاله
«زن،زندگی، آزادی» دستآوردها و چشماندازها*
بهطورکلی در عصرسرمایه داری جهانی شده که در آن مناسبات سرمایه همه حوزه های زندگی را کالاسازی کرده است همه ستمها و تبعیضات اقتصادی و جنسیتی و نژادی و ملیتی و فرهنگی و غیره را ضمن آنکه آن ها وجود دارند واستقلال نسبی خود را هم دارند اما آنها به شکل انضمامی و ترکیبی با مناسبات سرمایه مفصل بندی شده اند و به مفهوم طبقه و استثمار ابعادجدید و متکثری بخشیده اند. و بهمین دلیل هم زمان سویه های مختلفی وجوددارد.
ارزیابی از پیآمدهای گسترده قتل عمد دولتی مهساامینی. رخدادی که می تواند با ایجادگشودگی در جنبش عمومی علیه حاکمیت اسلامی، گامی مهم به جلو و روشن کردن نقشه راه پیشروی آن باشد.
گفتگو:
آیا با«مارگارت تاچر»جدیدی مواجههستیم؟ و اگر آری، رسالت آن؟
آیا برگ انجیری برای دموکراسی انگلستان باقیمانده است؟
لنگرثبات!.همزمانیتقریبی مرگملکهمادر و گزینشنخست وزیرجدیدانگلیس، توجهاذهانعمومی را نسبت بهساختارهای قدرت و تحولات داخلی در آن دیارکانونی کرده است. پیش از پرداختن بهموضوع اصلی مقاله، نقل کوتاهی از یکی از نویسندگان بی بیسی درموردوضعیت کنونی بریتانیا و نقش سلطنت، مطلع مناسبی برای ورودبه بحث اصلی است:
سوسیالیسم در قرن بیستویکم
مختصات بحران حاکم بر جهان، ریشهها و صورتبندی
آن (بخش نخست)
مقدمه: پرسشهای سایت نقد اقتصاد سیاسی* پیرامون «سوسیالیسم قرن بیستویکم»، بهطورکلی حول دو موضوع متمرکز است: نخست، وخامت وضعیت بحرانی حاکم بر جهان با برشمردن شماری از مهمترین مصادیق آن در عرصههای گوناگون و بنبست سرمایهداری نولیبرالی. دوم، دربارهی ویژگیهای بدیل ترقیخواه و یا سوسیالیسم قرن بیستویکم به نحوی که هم درسهای گذشته را فراگرفته و هم بتواند قابلدوام باشد. بهنظر میرسد حتی ارائهی پاسخهای اولیه و حداقلی به چنین پرسشهای مهم و پیچیدهای، قبل از هرچیز مشروط است به ارزیابی جامعی از وضعیت حاکم بر جهان و این که از مفهوم بدیل چه میفهمیم. اگر درک جامع و مستدل و اقناعکنندهای از وضعیت و روندهای جاری در جهان و ریشههای بحران و نیز از مفهوم بدیل داشته باشیم، قاعدتاً باید بتوانیم ولو بهطور نسبی و خطوط اصلی و مسیرکلی پیشروؤی را بهتقریب نشانهگذاری کنیم. بنابراین تحلیل جامع اوضاع نقطهی عزیمت و راهنمای پاسخها خواهد بود. بههمین دلیل تمرکز این نوشته هم عمدتاً روی همین مسأله و تلاش برای صورتبندی بحران و واکاوی ریشههای آن و نیزمفهوم بدیل از منظر نقد رایج از آن است.
گفتگو: مذاکرات در بن بست چگونه می خواهد پیش برود؟ آیا پنجره فرصت توافق به پایان خودرسیده است؟
پروژه جانشنی مجتبی خامنه ای،
پرده دوم:
معمای ترک سیاست از سوی مقتداصدر؟
معمولا رفتارمقتداصدر غیرقابل پیشبینی است و درگذشته ها نیز ادعای بوسیدن و کنارگذاشتن سیاست و یا واگذاری سرنوشت مریدان ـ امت در صحنه- را به خودشان داشته یا حتی برحسب ظاهر آنها را منحل کرده است. با این وجود پس ازمدتی سروکله آنها مجددا پیداشده است. ویژگی حرکت صدر فردی و تشکیلات مرتبط با خودبودهاست و از سوی دیگر بهویژه در یکی دوسال اخیر در جهت فاصله گرفتن از رژیم ایران و حامیان وی در عراق بوده است.
اندر ربط سیانور و قصاص با دخیل بستن رضاپهلوی به سپاه برای عبوراز نظام موجود!؟
احتمالا مسموم دانستنایدهدخیلبستن بهسپاه بهعنوانگاردحفاظتی حکومت اسلامی و «میداندار»اصلی سپهرسیاست در ایران برای عبوراز آن توسط رضاپهلوی و نیز لزوم انحلال و محاکمه عادلانه جنایتکاران در یک محکمه صالح و عادلانه در مقاله من تحت عنوان « ترومای بازگشت سلطنت، و حکمت دخیل بستن رضاپهلوی بهسپاهپاسداران!»*، آقای محسن کردی را به صرف تشابهی که بین آن ایده مسموم و سم سیانور و یا «دادگاه صالحه» و قصاص اسلامی یافته است، به فراست تحریرمقالهای تحت عنوان « آقای تقی روزبه! وقت آن است که آن کپسول سیانور را از زیر زبان تان بردارید !»انداخته است.
سالگردقتلعام زندانیان سیاسی و جنبش دادخواهی سراسری و پویندبا جنبش های اجتماعی
سیاست غارت و چپاول منابع و ثروتهای عمومی در نمونه فولادمبارکه
و آخرین تحولات مذاکرات برجام؟
ترومای «بازگشت سلطنت»، و حکمت دخیل بستن رضاپهلوی بهسپاهپاسداران!
آیا واقعا مسخره و نوعی پریشان فکری نیست که یک مدعی اپوزیسیون حکومت اسلامی به نهادی چون سپاه به مثابه ریسمان نجات و اهرم گذار از نظام جمهوری اسلامی دل به بندد؟!. آنهم نه یک دل که صددل!. بیش از چهل سال است که این نهادضدمردمی بهجان مردم ایران افتاده و بهعنوان نیروی نظامی- ایدئولوژیک و خط شکن و گاردویژه حافظ نظام، بیشترین نقش را در سرکوب و حفظ و بقاء حکومت جبار و قرون وسطائی ولایت فقیه داشته است و از بیشترین عنایت ویژه سیستم هم برخورداربوده است، بهطوری که تصوربقاء نظام بدون چنین تکیهگاهی ناممکن است. جنایت های سپاه را با آب هفت دریاهم نمیتوان شست، اما رضاپهلوی با شیفتگی خاصی ضمن اشاره به نقش سپاه در جنگ ایران و عراق و جانبازی آن و پاک کردن انگ اقدامات تروریستی از پیشانی آن، برآن شده است تا جنایات فراموش نشدنی ایننهادِبهاصطلاح بازوی توانمندجمهوری اسلامی را بهشوید و بهپوشاند و خاک بر چشم مردم ایران بهپاشد.
گفتگو: پیرامون آخرین تحولات بحران هسته ای و چشم اندازآن و ترورسلمان رشدی و فتوای خمینی
ترور سلمان رشدی، سروش و نقدفرج سرکوهی
اگر مبنا را موضع گیری قراردهیم و از حواشی و یا عملکرد خودسروش در گذشته و...دورشویم، سروش به عنوان یک روشنفکردینی در اینجا صراحتا هم قتل کسروی هم فتوای خمینی را محکوم می کند. این احساس او را هم که مثل خیلی از مسلمان ها هم نمی توان نادیده گرفت، که از رویکردسلمان رشدی به پیغمبر احساسن توهین کرده اند. به آن ها نمی توان گفت که چرا چنین احساسی دارید؟ توهین هم بطورکلی مجازنیست و مطابق همین قواعدجهان امروز اگر در دادگاه صالحه اثبات شود جرم محسوب می شود. بنابراین اگر کسی می خواهد به سروش اتتقاد کند باید در اساس ثابت کند که این نوشته مشمول توهین و جرم نیست که البته نیاز به نقد مشخص به شکل مستند و با فاکت دارد و نه ردیف کردن الفاظ کلی حقوقی و فاقدمصداق مشخص. آن گاه می توان با استناد به آن شاخص ها ارزیابی سروش را مخدوش دانست یا ندانست. اما اگر می خواهیم نقدخود را صرفا به اصل آزادی بیان بدون قید وشرط ارجاع دهیم، به وادی انتزاعی نظر و تئوری، آن گاه با وضعیت پیچیده و پارادکسی مواجه می شویم که مستلزم دقت بیشتری است. چرا که آن حق مطلق و کلی وقتی پایش را به روی زمین یعنی یک جامعه متکثر و دارای علایق و باورهای گوناگون از همه نوع با چگالی های متفاوت بگذارد، در تئوری و نظر مشکلی ندارد و قابل دفاع هم است اما در عمل مثل بسیاری از پدیده های اجتماعی به طوراجتناب ناپذیر مشروط و مقید می شود و این یعنی که در واقعیت مشخص وانضمامی مساله را نمی توانیم صرفا انتزاعی و یک وجهی به بینیم . مثلا نمی توانیم تحت آزادی بیان آتش زدن قران توسط کسروی یا حامیان وی را تایید کنیم، چرا که امکان همزیستی مسالمت آمیز یک جامعه متکثر با چگالی های مختلف را تهدید می کند و با بهم زدن آن خودمسیر حرکت و رشدجامعه به سمت آزادی مطلق اندیشه و بیان را مسدود می سازد. یعنی اقدام معطوف به نتیجه را از قلم می اندازد. بخصوص که حساسیت سخن در مورد افراددارای مناصب مهم و دارای نقش حساس مهم می شود و حتی در دموکراتیک ترین کشورها هم به صرف خطای سخن مثلا یک رئیس جمهورـ که شاید نظرشخصی اش باشد، در سخن گیر می دهند. بنابراین مساله از لحاظ نظری به این شکل در می آید که چگونه رفتارکنیم که جامعه متکثر و دارای چگالی های گوناگون از عقاید و باورها و نحوه زیست و غیره صرفنظر از درجه درست و نادرست بودنشان، کل شرایط را به سمت گشایش به آزادی هرچه بیشتر و کامل تر بگشاید و نه مسدودکننده. بنظرم اگر آزادی بی قید وشرط بیان را در دوساحت انتزاعی و در واقعیت انضمامی جامعه با چگالی ها مختلف و حتی بعضا متضاد در نظر نگیریم و این که چگونه بشر توانسته و می تواند در این تونل نیمه تاریک تاریخ کوره راهی به سوی آزادی مطلق اندیشه و بیان بگشاید این پارادوکس بین نظر و عمل حل نخواهدشد. هنر آگاهی معطوف به نتیجه ماباید پیداکردن نقطه های اپتییم با گشودن فضاهای مدارا و بردباری و فرایندی بازتر باشد. ما نباید دردام هیچ کدام از این دوساحت جداشده نظر و عمل بیفیم ضمن آن که اصول راهنمایمان همان حرکت و تحقق اصل آزادی بی قید وشرط اندیشه و بیان و تقویت همزیستی صلح آمیز جانورانی بنام انسان باشد که به شکل میلیونی در کنارهم می لولند. و همواره در نظر بگیریم که وقتی پای خشونت و کاهش همبستگی و عقلانیت به میان بیاید بازنده اصلی آن همان رهائی و آزادی و از جمله آزادی حق و بیان بی قید و شرط خواهد بود.
معمای مذاکرات هسته ای و جهانی سرگشته از آن!
ده نکته ای
که ماهیت راهبرد و سیاست هسته ای رژیم را
روشن می کند.
پاسخ های چندپهلو و با اما و اگرهای رژیم ایران به پیش نویس اتحادیه اروپا، چون اگر انتفاع اقتصادی ما حاصل شود، آمادگی کامل برای امضاء بازگشت به برجام را داریم و نظایراین سخنان و نیز بحث های پشت پرده و واسطه گری ها، علیرغم حدس وگمان های خوشبینانه همگی نشان می دهند که برجام همچنان همان برزخ است و افق روشنی در برابرآن وجودندارد. گواین که اتحادیه اروپا پاسخ دوپهلوی ایران را سازنده خواند و دولت آمریکا همچنان مشغول بررسی آن هست و در داخل هم خیلی ها رویکردهای رژیم را سیگنال مثبت تلقی کردند. کسانی مثل زیدآبادی ویا عباس عبدی و بسیاری رسانه ها با خوش بینی آن را مقدمه آغازجدیدی از گشایش وباز شدن قفل بسته مناسبات جهانی ارزیابی کردند. ولی همین پا درمیانی دولت عمان نشان می دهد که در میان سکوت حاکم پیشبردمذاکراتی که فکر می شد هفته دیگر وزراء خارجه کشورهای دخیل برای امضاء نهائی جمع شوند، قفل شده و شروط کشداررژیم مانع آغاز آخرین روندتوافق که انتظارش می رفت شده است. حقیقت بحران هسته ای چیست؟ و چرا نمی توان امیدی به گشایش واقعی آن داشت؟.
آیا سازشی در کاراست؟
دوهفته است که از پیش نویس نهائی هماهنگ کننده اتحادیه اروپا به ایران می گذرد و همه منتظرپاسخ نهائی ایران هستند. حتی اولیانوف متحدنزدیک ایران امروز فردا می کند. سخنانی که مقامات رسمی و دست اندرکار می گویند همانطور که سخنگوی وزارت خارجه ایران به تازگی مطرح ساخت، گرچه مدعی است هنوز بررسی کامل و پاسخ نهائی کامل نشده است، اما از پیشرفت و رضایت نسبی ایران سخن گفته است.
رسانه ها و آگاهی کاذب!
رسانه ها باید اگر واقعا خواهان پیشرفت و شکوفائی کشورهستند از دادن آگاهی کاذب بپرهیزند. استفاده ابزاری از این نوع سخنان از جمله این خانم دردکشیده*،همان شیوه ای است که حکومت اسلامی استادانه تر از شما از آن استفاده می کند. معضل اصلی جامعه بویژه از مشروطیت باین سو مساله استبداد و چرخه آن بوده است. زخم سرنگونی مصدق هم بازتابی از همین معضل است. عبور از هردوگونه اش هم استبدادموروثی وهم ولایتی. حکومت اسلامی از آسمان نیامد بلکه از همان جامعه ای برخاست که شاه درست کرده بود و مدعی بود به ژاپن دوم تبدیل می شود. اما وقتی از آسمان به زمین و انبوه میلیونی مردم ناراضی نگاه کرد، نفسش برید و بامید تکرار۲۸ مرداد و بدستورقدرت های خارجی درست مثل رضاشاه که انگلیس دستورش را داد عمل کرد. همین شعارهای توخالی و بالیدن به رشد ظاهری و بدون پشتوانه درسایه استبداد را صدام حسین هم وعده می داد و پیشرفت های جدی هم کرده بود که سرنوشتش را دیدیم. و نیز دیگران بسیاری. اما تا زمانی که مشکل اصلی استبداد و آزادی حل نشود این نوع رشدهای یک بعدی و بادکنکی پایدارنخواهند بود. در زمان محمدرضا شاه روحانیون و از قضا همین یاران اصلی خمینی، کتاب های دینی و تربیتی مدارس و وزارت آموزش و پرورش را تا دم انقلاب بهمن می نوشتند. درحالی که زندانیان پر از نیروهای غیرمذهبی و چپ و دموکرات و غیره بودند. شاه می گفت هرکس خوشش نمی آید برودخارج. جالب است در زندان بودند معدودکسانی که رفته بودند پاس بگیرند و بهمن دلیل..... پس آگاهی کاذب سم مهلکی برای رهائی است. اگر رسانه ای واقعا به وظیفه آگاهگرانه و انسانی خود پای بندباشد، باید روح پیامش کمک به عبور از این چرخه استبداد باشد و نه تبلیغ و پاس دادن به این یا آن نظام آزموده شده که همدیگر را در تمام طول تاریخ این کشور بازتولیدکرده اند. و اکنون هم دارند همان داستان را ولی این بارتوسط استبدادمذهبی تکرار می کنند. مردم ایران سزاوار نگاه کردن جلوتر از نوک بینی و عبور از این چرخه باطل و نفرین شده استبداد و چشیدن طعم آزادی و آبادانی و برابری هستند...
شش محورصورت بندی مبارزه ضداستبدادی و دخیل در ماهیت خروجی و دموکراتیک
و توضیحاتی پیرامون چندانتقاد
برخی انتقادها و یا ملاحظات از سوی برخی از خوانندگان گرامی از زوایای مختلف نسبت به مقاله «نقدی بر یک مناظره»* مطرح شده است که نگارنده ضمن استقبال از آن ها، تلاش کرده است که در نوشته حاضر برای افکندن نوربیشتر به راهبردصدای سوم، چگونگی برآمدآن و یا در مورد صورت بندی جنبش ضداستبدادی و مبارزه کنونی علیه استبدادحاکم و رابطه اش با سرنگونی و یا چرخه استبداد به آن به پردازد ( دو دسته انتقاد مطرح شده اند که یکی در سایت اخبارروز است و دیگر در فیسبوک نگارنده).
نقدی بریک مناظره!
بدیلی که جمشیدبرزگر مژده می دهد! بن بستی که زیدآبادی با آن مواجه می شود! و سکوت پرسش برانگیز یک کنشگر!
بحثی طولانی بین آقایان جمشیدبرزگر و احمدزیدآبادی در کلاب هاوس جریان داشت که در آن از جمله آقای فرج سرکوهی هم شرکت داشتند. فایل صوتی آن هم در برخی سایت ها درج گردید و نوشته حاضر برگرفته از آن است و نقدی برآن از جوانب گوناگون که به سهم خود با هدف شفاف ترکردن اوضاع غبارآلودسپهرسیاست نگاشته شده است: