Wednesday, November 12, 2008


درحاشیه هدیه 230 میلیون یوروئی خامنه ای به قم
میزان مبسوط الید بودن ولی فقیه!

Taghi_roozbeh@blogspot.com تقی روزبه
یکی ازدعاها وخواست های مؤمنین بهنگام رازونیاز،داشتن حکمران مبسوط الیداست(چیزی هم چون درخواست طناب داربرای گردن خود).به زبان امروزی می توان آنرا میزان اقتداروتوانمندی حاکمان تعریف کرد.قانون اساسی جمهوری اسلامی نیزبرهمین اساس تا آنجاکه جا داشته وازکله خبرگان دست چین شده خمینی می توانسته به تراود،لباس فراخ ومناسب قانونی برای مبسوط الید بودن ولی فقیه فراهم ساخته است.گرچه امروزه مثلا کسانی چون منتظری با مشاهده هیولائی که خود درگشودن دربطری آن سهیم بوده اند می گویند منظورمان ازولایت مطلقه واختیارات نیمه خدائی اش،آن نبود که اکنون برسرنوشتمان چنگ انداخته و ازباب نمونه سال هاست که خود وی را زندانی خانه اش ساخته است.
تاریخ همواره به ما می گوید نردبان قدرت جاده دوطرفه نیست.وقتی کسی ازنردبان قدرت بالارفت،آنرا درهم می شکند وباین ترتیب قدرت قانون تبدیل می شود به قانون قدرت!*1 قدرت ازدوش ما بالامی رود و سپس آن را تبدیل به پاانداز ثابت خود می کند واگربخواهیم اندکی فشارآنرا جابجا وتعدیل کنیم ، لگدمحکمی برسرمان کوبیده می شود که مبادا چنین هوسی رابه خود راه دهیم. برای آنکه معنای مبسوط الید بودن را قدری بهترلمس کنیم بهتراست به این خبرتوجه کنیم:
محمود احمدی نژاد درسفربه قم حامل یک خبروهدیه فوق تصور برای اهالی آنجا وقبل ازهمه برای آیات عظام بود:هدیه 230 میلیون یوروئی رهبری به آنها!. آری 230 میلیون یورو!پولی که بنا به ادعای احمدی نژاد قرارشده صرف یک پروژه باصطلاح ملی یعنی حل مشکل آب رسانی این شهر بشود(نقل به معنا)*2.
من بادیدن این رقم نجومی وغیرقابل تصورابتدا آن را چند بارخواندم وپیش خود گفتم مبادا دارم اشتباهی می خوانم و مثلا صد را هزار وهزار را میلیون می بینم!. ولی هرچه دقت کردم دیدم نه خیر! چشمان ازحدقه درآمده ام اشتباه نمی کند. گفتم شاید غلط تایپی است،گشتی درلابلای اخبارزدم دیدم غلطی هم درکارنیست و تصحیحی هم حول آن صورت نگرفته است واحمدی نژاد هم که امتیازابلاغ این رشوه تاریخی برای ترمیم رابطه نه چندان حسنه خود با روحانیت نصیبش شده، بیهوده از طرحی درابعاد ملی سخن به میان نیاورده است. البته تااین زمان پیش خود فکرمی کردم به قدرکافی به معنای مبسوط الید بودن واقف هستم.اما ازشما چه پنهان پس ازمشاهده این رقم فهمیدم که چقدرخوشبین بوده ام.البته این گونه ازکیسه خلیفه بخشیدن ها را بکرات ازسوی سلاطین وحاکمان تاریخ خودمان وازهمین بیت رهبری ویا دیگرکشورهای مشابه خودمان،ازملک فهدها تا سلاطین مطلق العنان این یا آن کشوراستبدادزده بارها شنیده وخوانده وبدان عادت کرده بودیم، ولی هیچ وقت رقمی تااین اندازه درشت ونجومی را که دولت های بسیاری وازجمله خود دولت جمهوری اسلامی برای رفع ورجوع کمبودهای خود درجستجو وآرزوی دست یابی به آن هستند و برای گرفتن وام هائی حتا یک دهم ویا یک صدم آن کاسه گدائی به سراغ این یا آن صندوق و بانک جهانی درازمی کنند،ندیده بودم. پیش خود فکرکردم اگرخامنه ای روی گنج قارون هم خوابیده باشد،قادربه حاتم بخشی هائی دراین حدواندازه نخواهد بود. پس لابد ولی فقیه زاهد وبی آلایش ما روی گنجی که باید به مراتب عظیم ترازگنج قارون باشد خیمه زده است که می تواند یک قلم هدیه صدها ملیونی، آنهم به یوروی ناقابل،تقدیم دوستداران خود بکند. بگذریم ازاین که دهشی باچنین وسعت نصیب هیچ دلداده ای مگرشهرام القراء اسلام و روحانیت منزل گزیده درآن وجلب رضایت وی نمی توانست بشود.هرگززلزله زدگان،سیل دیدگان و گرسنگان وجنگ زدگان و بیماران و...همانطورکه تاکنون هم چنین بوده است،حتا درشرایطی که عزای ملی اعلام میشود، یکصدم این مبلغ واین نوع حاتم بخشی ها ازسوی بیت رهبری را تجربه نکرده اند.
دراینجا مسأله مورد توجه ما،نشان دادن ابعاد استثنائی و نجومی این هدیه وحجم گنجینه خارج ازحساب وکتابی است که دراختیاروتحت کنترل بیت رهبری است.درکش وقوس ابهت این رقم ودرپی سرمنشأ این چشمه جوشان الهی بودم که گوشه هائی ازحکمت حمایت بی قید وشرط خامنه ای ازاحمدی نژاد برایم روشن تر شد:
میدانیم که احمدی نژاد را با وعده آوردن پول نفت برسرسفره مردم وارد کارزارانتخاباتی کردند و به مسند ریاست قوه مجریه نشاندند.ازقضا درآمدهای نفتی هم طی همین سه سال جهش آسا افزایش پیدا کردوبه حدود 230 میلیاردلاررسید.البته کسی-غیراز عناصروهسته اصلی قدرت- ازاینکه چه برسراین مبالغ نجومی وبادآورده آمده وچه کسانی وچه گونه خزانه را خالی وباصطلاح ملاخورکرده اند،چیزی نمی داند.تنها برهمگان معلوم است که صندوق ذخایرارزی خالی است وکفگیربه ته دیگ خورده است.درهرحال به لحاظ رعایت صوری ضوابط وقواعد مملکت داری لازم آمده که پاسخی هرچند آبکی توسط نهادهای قانونی و"پاسخ گو"به سؤال "چه شده و به کجا برده شده"داده شود.آش آنقدرشورگشته که مجلس دست پخت نظام وشورای نگهبان که قانونا مسئولیت نظارت و پاسخ گوئی به چگونگی مصرف این ذخایرعظیم را به عهده دارد،بااعتراض به نحوه مصرف یک جانبه وبدون حساب وکتاب ذخایرموجود،به فکر تحقیق وتفحص ازحساب ذخایرازری ونیزمسافرت های استانی احمدی نژاد و وعده و وعیدهای بی دروپیکراو افتاده است(تحقیق وتفحصی که البته نتیجه اش ازقبل روشن است).
بیچاره احمدی نژاد!اوچگونه وباچه جرئتی می تواند میزان واقعی مبالغی را که زیرمیزی به بیت رهبری حواله کرده است فاش کند! گرچه درشتی ارقام حواله شده نحوه پنهان کردن را مشکل کرده است، امابعیداست راه دیگری بجز همان شیوه متداول،یعنی استتارکردن اسامی وارقام درپشت عناوین و تبصره های سری وغیرقابل توضیح، وجود داشته باشد.
واما دومین نکته:
بارها خوانده ایم ویا این سؤال را شنیده ایم که براستی دلیل واقعی وقانع کننده حمایت بی سابقه خامنه ای ازاحمدی نژاد که بنظرمیرسد دربسیاری موارد بامنافع عمومی(ونه الزاما باندی) نظام وجایگاه رهبری به مثابه شاقول نظام هم خوانائی ندارد، چیست؟.آخرین نمونه ازاین گونه حمایت ها را دردفاع آشکار اوازادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد برای دوره دوم، ونیز تهدید انتقادکنندگان دولت ازعواقب خشم خدا واعلام این مکاشفه پیامبرانه که خداوند نیز ازانتقاد به دولت خوشش نمی آید وهشداربه رقبا که مواظب سخنان خودعلیه دولت باشند،شاهدبودیم.آنهم درشرایطی که تمامی وعده و برنامه دولت شکست خورده وجزافزایش نارضایتی درمیان مردم ونیزدردرون حاکمیت وازجمله روحانیت ودیگرجناحهای سیاسی ویا تشدید تنش ها وفشارهای جهانی درکنارحدت یافتن تضادهای باندهای درونی و تضعیف انسجام حاکمیت، حاصلی نداشته است.
بادیدن رقم نجومی فوق که لابد تنها بخش کوچکی ازمال ومنال رهبری و ازذخایرانبارشده وتحت کنترل اووبیت او را به نمایش می گذارد،شستم خبردارشد وتوانستم برای سؤال بالا دلیل کمابیش قانع کننده ای بیابم:براستی چه کسی بهترازاحمدی نژاد که سایرباندهای رقیب،مجلس ویا حتابانک مرکزی را جزونامحرمان نسبت به میزان وچگونگی مصرف ذخایرارزی اعلام داشته می تواند این گونه گشاده دستانه دست رهبر مادام العمر را درتصرف ذخایرارزی بازبگذارد؟ درزمان شاه نیزالبته با بالاکشیدن خارج ازحساب وکتاب بخشی ازدرآمدهای نفتی توسط دربار مواجه بودیم و اساسا قراردادن شرکت نفت دربیرون ازکابینه ونصب مدیریت آن با نظرمستقیم شاه،ازجمله تمهیدات لازم برای این منظور بود.ولی چنانکه مشهوداست ابعاد رشوه دادن ها و حاتم بخشی ها درنظام سلطنت ولی فقیه ،گوی سبقت را ازهمگنان خویش برده است.
بی شک درج چنین رقمی درمطبوعات ازدیدهیج کارگزار جاخوش کرده درنهادخبرگان یا تشخیص مصلحت ویا مجلس شورای اسلامی ویاهرکجای دیگر مخفی نمانده است.اما چه کسی جرئت طرح این پرسش را دارد که ولی فقیه بدون آنکه پاسخ گوئی کسی باشد، این ارقام کلان را ازکجا آورده است که این چنین می تواند به دادن رشوه های عظیم وباصطلاح ایمان برباد ده مبادرت کند؟ آن مجلس پرطمقراق و مطلقا ول معطل ِ خبرگان با آن یدو بیضاء وآن رئیس و ومعاونانش وکمیسیون ها و بودجه هایش که جملگی به عنوان نظارت برعملکرد رهبری سرپانگهداشته شده اند، فقط برای سرکارگذاشتن ملت ساخته وپرداخته شده است.گفتیم که اختصاص آن رشوه عظیم به شهرقم بی حکمت نیست وباآن نه فقط می توان نقبی به دل روحانیت عظیم الشأن زد،بلکه ازِقبل آن می توان نهادهائی هم چون مجلس خبرگان وناظربرعملکرد رهبری رارام تروبی آزارترکرد، وبا خیالی آسوده تر به چابیدن خزانه نفتی وغیرنفتی ادامه داد ومادام العمربودن ولایت خود را بیمه کرد و اژدهای دست آموزی هم چون احمدی نژاد را چهارسال دیگر به حراست ازاین گنج بادآورده برگماشت.
دعاکنیم که خداوند هم چنان برمبسوط الید بودن رهبربیفزاید!
2008-11-13-23-08-78
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com


*1-نمونه برجسته ای ازاین پدیده را می توان این روزها درتصویب اجازه شرکت سرداران و فرماندهان نظامی بعنوان کاندید درانتخابات ریاست جمهوری ملاحظه کرد.تصویب چنین قانونی برخلاف قوانین تاکنونی جمهوری اسلامی وحکم صریح خمینی صورت گرفته است و فراموش نمی کنیم که مدتی پیش،نوه خمینی نسبت به خط ونشان کشیدن سپاه درامورسیاسی وعدول ازوصیت امام به مقامات حاکمیت هشدارکرد.درواقع فرماندهان سپاه که تادیروز"قانون"را ازطریق استعفاهای صوری خود دورمی زدند،امروز به مدد گسترش نفوذمستقیم خود درساخت قدرت،بسهولت قانون را متناسب بااندام خود تغییر می دهند، بدون آنکه آب ازآب تکان بخورد!
*2-این خبرراکه درروزنامه ها وسایت های گوناگوی آمده است می توانید ازجمله درآدرس زیرمشاهد کنید:
mizannews.com/default.asp?nid=1062

Wednesday, November 05, 2008




"اوبامای" وال استریت و "اوبامای" مردم کوچه وخیابان
تقی روزبه
taghi_roozbeh@yahoo.com
بی تردید انتخاب باراک اوباما ،برای مردم آن دیار و هم چنین کل مردم جهان حادثه کوچک و کم اهمیتی نبوده است.وبیهوده نیست که درجریان وکشاکش انتخاباتی اخیر،مردم سایرکشورها،حساسیت خاصی روی آن داشته اند.گوئی که بدلیل نقش ودامنه مداخله های گسترده آمریکا درجهان،آن ها نیزمتقابلا برای خود حق وحقوقی درگزینش دولت آمریکا-گواینکه درساختارکنونی جهان جنبه حقوقی ندارد- قائلند.درمورد اوباما تخمینا(براساس نظرسنجی های میدانی) 80 درصدمردم جهان خواهان پیروزی وی بودند واین آرزوواحساس خود را باشکال گوناگون ابراز داشته اند.ازآفریقا گرفته تا آسیا واروپا و آمریکای لاتین جملگی چنین بوده است. برکسی پوشیده نیست که پدیده و برآمد اوباما با شعار "نیازبه تغییر"درسیاست ها ورویکردهای آمریکا پیوند تنگاتنگی داشته است.شعاری برآمده ازشکست سیاست های حاکم برکاخ سفید-که توسط بوش با سماجت دنبال می شده- ودرمخالفت باآن ها.این شکست ها و بحران حاصل ازآن فقط منحصر به یک حوزه وعرصه معینی نیست،بلکه فراگیربودن آن، هم دروجه سیاسی وهم اقتصادی ،هم درعرصه داخلی وهم درسطح بین المللی ازمشخصات بارز آن است. ازجمله لزوم کنترل بازاربی مهارمالی وتعیین باصطلاح خطوط نظم جهانی جدید در تناسب با توازن قوای جدید ویا کنارگذاشتن سیاست های موسوم به یک جانبه گرائی وجنگ افروزانه ونیز سیاست های معطوف به سالم سازی مربوط به محیط زیست ازجمله آنها است.یعنی تغییر سیاست هائی که بوش را تبدیل به یکی ازمنفورترین رؤسای جمهور تاریخ آمریکا کرد ودوران او را معرف افول شتابان هژمونی جهانی این تک ابرقدرت.فی الواقع بوش تجسم رؤیای جهان تک قطبی وبرقراری سلطه بلامنازع امپریالیسم آمریکا وبه عبارتی آرمانشهر"پایان تاریخ" بود. آرمانشهربه معنی پیروزی تمام عیارنئولیبرالیسم وجهانی تهی ازهماورد ورقیب معارض وهم سطح که درآن دولت آمریکا درنقش یگانه ارباب جهان وتنها یکه تاز،دست بکارساختن بزرگترین امپراطوری تاکنونی جهان بود.اما رؤیای جهان تک ابرقدرتی وفرمانروا برجهان اکنون مدتهاست که به پایان خود رسیده است، گواینکه،تحت تأثیرسنگینی شکست،پللک ها هنوزجرئت گشوده شدن بخودنمی داد وتمایل به تداوم رؤیای کاذب هم چنان ادامه داشت. تابوتی بود که ازمدتها پیش بردوش تشییع کنندگان قرارگرفته بود ولی زمان دفنش را برگزاری تشریفات انتخاباتی تعیین می کردو چنین نیزشد.
همه سران بزرگ جهان این رویداد بزرگ را به او وملت آمریکا تبریک گفته ومی گویند ودرخلال این خوش آمدگوئی فراموش نمی کنند که اعتماد وتمایل به همکاری با او را برای مقابله با چالش هائی که جهان ونظام سرمایه داری را تهدید می کند،خاطرنشان سازند. پیام سرکوزی و ویا گوردن براون و یا خوش آمدگوئی وال استریت به این پیروزی ازطریق افزایش چهاردرصدی ارزش سهام، نشانه هائی ازامید جهان سرمایه داری ودخیل بستنش باو برای خروج و یادست کم کنترل دامنه بحران به بشمارمی رود.
مابه چه کسی تبریک به گوئیم؟!
ازسوی دیگرشاهدیم که انبوه مردم عادی و جوانان وهواداران پرشوراوباما نیز درآمریکا و خارج ازآمریکا ضمن پای کوبی ودست افشانی، این پیروزی را بخود وبه او تبریک گفته و می گویند.ولی دراین میان پرسیدنی است که اگرقراراست تبریکی گفته شود،آن را باید به چه کسی گفت؟علاوه براین،باقطعیت نیانگاشتن پیروزی،آیا درست ترآن نیست که تبریک وهشدارولاجرم هوشیاری را باهم ترکیب کرد؟:
ازیکسو شایسته است بخاطرانتخاب یک آفریقائی تبارودارای رنگ ورخسارتیره به ریاست جمهوری مهمترین و پرقدرت ترین کشورجهان که درآن سفید پوستان دراکثریت قراردارند،تبریک گفت.ازاین زاویه،بی شک نفس این گزینش علیرغم هرنیت وملاحظه ای که درپشت آن نهفته باشد، دست آوردی برای بشریت وبرای همه آزادیخواهان وبرابری خواهان محسوب می شود.برداشتن هرگامی درجهت حذف شکاف های نژادی وجنسی وقومی وبطریق اولی طبقاتی ازدیرباز ازآرزوهای خاموش نشدنی همه آزادیخواهان و بشردوستان بوده است. بنابراین ازاین منظر به مردم آمریکا بدلیل نشان دادن چنین بلوغی و برای به حاشیه راندن علائق نژادی ومداخله دادن رنگ ورخسار وتباردرگزینش خود،باید درود وتبریک گفت.
اما وجه مکمل ودوم این تبریک را باید،به خصوص، نثارجوانان وزنان وحاشیه نشین ها ونسل پرشوری کرد که توانستند با حضور ونقش خود این واقعه را رقم بزنند.درحقیقت شکل گیری یک جنبش ازپائین بارنگین کمانی ازتبارهای گوناگون و حول مطالبات وشعارهای مشخص وفراگیرخود، بزرگترین دست آورد این رویداد بشمارمی رود.
ضرورت تفکیک موج وموج سوار!
تداوم جنبش ایجاد شده مستلزم تفکیک اوبامای وال استریت ازاوبامای جوانان ومردم زحمتکشی است که درچهره او مبارزه علیه تبعیض وبرابری را جستجومی کنند.تلاقی این دو دروجود شخصی واحد البته تصادفی نیست. بلکه ناشی ازهمزمانی بحران ژرفی است که ازیک سو دامن گیر سرمایه داری و نظم موجود شده وتغییرمورد نظرخویش برای خروج ازبحران را دروجود "اوباما" وسیاست های معطوف به رفع این بحران جستجومی کند وازسوی دیگر درجوش وخروش ناشی از نیازوضرورت آن گونه تغییری است که نسل جدید و زحمتکشان حامل آن بوده و بدنبال تحقق آن هستند.آیا اوباما می تواند همزمان این دو مأموریت متضاد را با هم به پیش ببرد؟ میدانیم که بورژوازی برای خروج ازبحران های دشواربسی کارآزموده بوده و خوب میداند که چگونه سواربرموج شودو چگونه با مصادره شعارها وچهره های مردم پسند، هم بحران را ازسربگذراند وهم مردم به تنگ وبه حرکت در آمده را سرجایشان به نشاند. ازهمین رو درچنین برهه هائی تمایزبین موج و موج سواران ازاهمیت مبرمی برخورداراست. چراکه دریکسان پنداشتن و درادغام وامتزاج آنهاست که معمولا موج ها مهاروسرانجام مستهلک می شوند. وهمانطورکه اشاره شداین کاری است که بورژوازی درآن سخت کارآمد وخبره است.آری موج جوانان،زنان،رنگین پوستان و خارجی تبارها،طرفداران محیط زیست وبالأخره حامیان عدالت وبرابری وآزادی وطرفداران کنترل بازار،وهمه مردم عادی وزحمتکش آمریکا اگرکه خواهان دست یابی به مطالبات و خواستهای خود هستند،ناگزیزند که بستروحضورمستقل خویش راحفظ کرده وهم چنان آن را فعال نگهدارند تابتوانند به صورت نیروی فشارمستقل، لااقل ازتسلیم شدن آسان اوبامای موردنظر خود،دربرابراوبامای وال استریت ممانعت به عمل آورند.نباید فراموش کنیم که اگراوباما وطبقه حاکم حامی او قبل ازانتخابات برای دست یافتن به کاخ سفید به حضورفعال وپرشور جوانان وتوده های تهیدست نیازداشت،پس ازگرفتن رأی آنها،وقرارگرفتن اوباما درپشت فرمان ماشین غول پیکر دستگاه دولت ودیوان سالاری مستقر، این وال استریت خواهد بود که دست بالا را خواهد داشت.درچنین وضعیتی تنها تداوم حرکت خود جوش ومستقل جنبش ازبیرون وازپائین است که می تواند موتورپیش برنده تغییرودگرگونی ولودرحد رفرم هائی درخدمت به مردم باشد و نه بسود سرمایه داران.
دوکلمه درپاسخ به نوشته "نقد و بررسی،یا کشیدن خط و نشان"
آن طورکه آقای احسان می گوید*نظرات او فقط نظریک فردازکمیته پیگیری است وظاهرا من مبالغه کرده ام. ایکاش چنین باشدکه
موجب مسرت خواهد بود.البته این نوشته با شعبده بازخواندن من،مدعی شده است که گویا من نظراو را نه به عنوان نظریک فرد ،بلکه نظرکمیته پیگیری عنوان کرده ام و نیز به نادرست ازاتمام حجت کمیته پیگیری به "شورای همکاری" سخن به میان آورده ام .اما ادعای فوق درحالی صورت می گیرد که من درنوشته خود بصراحت منبع ادعا وقضاوت خود را براساس دونوشته همزمان درسایت سلام دمکرات یعنی سرمقاله و یادداشت آن ذکر کرده ام و برخلاف ادعای تعجب آورایشان،بهیچوجه مدعی هم نشده بودم که گویااین دونکته ازنوشته ایشان استخراج شده است.علت چنین رویکرد فرافکنانه و بدوراز منطق بدیهی واولیه هرمباحثه ودیالوگ رفیقانه ای (که البته با پرتاب مهمات تفاوت ماهوی دارد) برای من روشن نیست و علاقه ای هم به دانستن آن ندارم. چرا که مطمئنم هرخواننده بی طرفی با خواندن مطالب مربوطه،خود به سهولت قادرخواهد بود حقیقت را دریابد.بهرحال ازعلت وحکمت نادیده انگاری فوق که بگذریم،این پرسش هم چنان مطرح است که آیا براستی من خبر را جعل کرده ام؟ مروری به بخشی ازمتن ستون یادداشت با عنوان مجمع عمومی "کمیته پیگیری" و"شورای همکاری که ظاهرا ایشان(نویسنده مطلب)ازوجود ومفاد آن مطلقا بی خبرند می تواند بدون حتا نیازبه یک کلمه اضافی،خود پاسخ روشنی به این سؤال بدهد:
با در نظر گرفتن موارد فوق و با رجوع به تمایلات بسیار قوی موجود در "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" به خط مشی رفرمیستی و همکاری تنگاتنگ با "کانون مدافعان ..." در فعالیت های کارگری، از طرف سخنرانان، پیشنهاد خروج از "شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری" مورد بررسی قرار گرفت. در این ارتباط اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان در مجمع عمومی معتقد بودند که اگر "کمیته هماهنگی ..." در مدت زمان تعیین شده ای به اصلاح نظرات و روش کاری خود اقدام نورزد، "کمیته پیگیری..." می بایست از چنین ائتلافی خارج گردد. اما بر خلاف نظر برخی از پیشنهاد دهندگان، تنها با اکثریت یک رأی، "خروج فوری" مورد تأیید قرار نگرفت. و مجمع خواستار تعیین ضرب العجلی برای "کمیته هماهنگی ..." برای اصلاح روش کاری و تصریح نظرات شان گشت. در رأی گیری دوم، با اکثریت 80 درصد اعضا، به شورای نمایندگان دوره ی دوازدهم این اختیار داده شد تا در صورت رویت عدم تمایل "کمیته هماهنگی..." به اصلاح خود، خروج "کمیته پیگیری..." از "شورای همکاری..." را عملی و اعلام نماید. همچنین به اعضای "کمیته پیگیری ..." توصیه شد تا در جهت اطلاع رسانی و شفاف سازی نسبت به معضلات موجود در "شورای همکاری..." ، در سطح عمومی جنبش، اقدام به طرح مشخص مشکلات و تخلفات "کمیته هماهنگی..." در پیشبرد سیاست "اتحاد عمل" کنند."». به نقل ازیادداشت سلام دموکراتیک با عنوان "مجمع عمومی "کمیته پیگیری" و"شورای همکاری."
همانطورکه ملاحظه می کنید،دراصل گزارش نقل شده فوق کلمه اتمام حجت وتصمیم به جدائی و ... متاسفانه به صراحت مطرح شده است.پس دروجود اتمام حجت ابهامی وجود ندارد.مگرآنکه آن که اصل گزارش را خلاف واقع ونادرست بیانگاریم.که دراین صورت این سؤال مطرح میشود که خب! اگراین گزارشات نادرست بوده است چرا درطی این مدت خودوی ویا کمیته پیگیری آنراتکذیب نکرده اند؟ البته درنوشته آقای احسان ادعاشده که من بدون اطلاع ازکم وکیف قضیه باصطلاح وارد گود شده و خواسته ام خودی وفضلی نشان بدهم.واین درحالی است که من درهمان مقاله صراحتا گفته ام که اصلا قصد وارد شدن به چندوچون انتقادات طرفین را نداشته و حتا تلویحا گفته ام که چه بسادرست باشد،ولی ازمنظردیگری واززاویه تلاش برای همبستگی طبقاتی به مساله نگاه کرده ام وگفته آن را نباید چنان عمده کنیم که اشتراکات واقعی را منتفی کند.علاوه برآن من درمورد افراد صحبت نکرده ام (که دربحث مربوط به فرقه گرائی وریشه های آن اهمیت ثانوی دارد)بلکه درمورد مبنای همکاری حول مطالبات عینی طبقاتی و مبارزه علیه بورژوازی ودولت حامی آن به مثابه یک شاخصه عینی صحبت کرده ام وسوم آنکه با مبارزه نظری وسیاسی حول اختلافات به شرط مشروط نکردن اصل همکاری به حل وفصل اختلافات نیزموافق بوده ام وبنابراین بااصل مبارزه نظری وسیاسی ونقد برخلاف ادعای نویسنده،بهیچ وجه مخالف نبوده ام وآنرا وجهی ازوجوه مبارزه طبقاتی میدانم.آنچه که با آن مخالف بوده ام همانا اتمام حجت وخط ونشان کشیدن و تبدیل اختلافات به جدائی ها ودشمنی ها،یعنی آنچیزی است که نبض فرقه گرائی درآنجامی زند. که خوشبختانه آقای احسان اساسا منکروجودآن شده است. وچهارم من همانطورکه مفصلا تأکیدکرده ام درمقام درتقابل قراردادن بخش های گوناگون طبقه و یا نیروها و محافل متعلق به طبقه نبوده ونیستم.چرا که همواره مساله عمده را تقویت همگرائی و همسوئی بخش ها وتکه های پراکنده متعلق به طبقه کارگر و یا بهتراست بگوئیم کلیه مزدوحقوق بگیران و بیکاران بعنوان بستراصلی وجریان سازمی دانم که البته درراستای وظیفه اصلی کمونیست ها برای تقویت پرولتاریا به مثابه یک طبقه قراردارد . وازقضا با نکته ای که شما درمورد وجود گرایشات گوناگون دردرون کمیته پیگیری مطرح ساخته اید موافق بوده و آن را ازنقاط قوت آن می دانم.همچنانکه تلاش های این سایت را نیز علیرغم داشتن اختلاف نظر با برخی مواضع گردانندگان آن مثبت وسازنده می دانم.
*-این نوشته را که درپاسخ به نوشته من تحت عنوان"فرقه گرائی هم چنان خط ونشان می کشد" می توانید درستون یادداشت هاسایت سلام دموکرات در آدرس زیرملاحظه کنید:
www.salam-democrat.com/spip.php?article18224