Wednesday, April 26, 2006


پیام های نهفته در یک"عقب نشینی"

تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com
عقب نشینی پرمعنا
احمدی نژاد طی یک دستورالعمل غیرمنتظره به رئیس سازمان تربیت بدنی مجوزحضور زنان دراستادیوم های ورزشی را-البته درچهارچوب یک طرح مدیریت شده و باصطلاح بهداشتی- صادرکرد.بنابه این دستور باید بخشی از مرغوبترين مكان‌های تماشاگران در مسابقات فوتبال ملی و مهم به طور ويژه به بانوان و خانواده‌ها اختصاص يابد.
غیرمنتظره بودن این دستورالعمل ازآن جاست که ازاول اردیبهشت ماه رژیم ودولت احمدی نژاد برنامه همه جانبه ای را تحت عنوان مبارزه علیه بدحجابی ورفتارهای ناهنجار، ودرچهارچوب طرح افزایش امنیت اجتماعی باجراگذاشته اند. که درآن با براه انداختن گشت های باصطلاح ارشاد خیابانی وازطریق بکارگیری پلیس زن به دادن تذکرهای شفاهی والبته درمواردی عملی( شامل ضرب و شتم و دستگیری و جریمه بانوان باصطلح بدحجاب) پرداخته اند. آن ها هم زمان با این یورش ها، با سازمان دادن تجمعی اززنان متعلق به خانواده های قربانیان جنگ دربرابرمجلس شورای اسلامی خواهان مبارزه همه جانبه سه قوه علیه بدحجابی شده بودند. زنان مزبور درتجمع فوق با شعار«حجاب مصونيت است نه محدوديت»،سپاس خود را تقدیم"رئيس ‏جمهور صميمی، پركار و افتخارآفرين در تمام صحنه‌‏های داخلی و بين‌‏المللی" می کردند.علاوه براین برکسی پوشیده نیست که یکی ازهدف های اصلی برنامه دولت احمدی نژاد،که تحت عنوان استقراردولت اسلامی دنبال می گردد، چیزی جزمقابله با دست آوردها و "گستاخی" زنان نبود. تبدیل خانه داری وتربیت فرزند صالح به شغل اصلی و فراگیرهمه زنان،وایجاد انواع محدودیت های اداری وقانونی و شغلی و تحصیلی، ودریک کلام ایجاد یک انقلاب باصطلاح فرهنگی نوین درمقیاس جامعه،بخش مهمی ازتلاش های دولت اسلامی را تشکیل می دهد.احمدی نژاد حتی حاضرنشد برای رعایت ظاهر هم که شده،پستی را درکابینه خود به زنان اختصاص دهد. نحوه برخورد دولت با زنان بهنگام برگزاری مراسم 8 مارس ویا با همسران وفرزندان خردسال کارگران دستگیرشده شرکت واحد، چشمه دیگری از نحوه برخورد دولت با زنان را به نمایش گذاشت.
جالب است که دراین فرمان اولازم دیده که درست با استناد به همان دلیلی این اقدام خود را توجیه نماید که تا دیروزمخالفان اصلاح طلبش بهمان دلیل ازجانب او وروحانیان حامی اش مورد انتقاد قرار می گرفتند.آن جا که می گوید:"برخلاف تصور و تبليغ عده‌ ای تجربه نشان داده است كه حضور انبوه خانواده‌ها و بانوان در محيط‌ های عمومی، سلامت و اخلاق و عفاف را در آن محيط‌ها حاكم كرده است".
حال اگر این اقدام احمدی نژاد درمغایرت با سیاست های عمومی دولت او قراردارد، صدوردستورفوق درشرایط مشخص کنونی را چگونه باید تبیین کرد؟آیا باید آن را اساسا یک عقب نشینی ولو موردی وموقت، به معنای عقب نشستن دربرابرفشارمستقیم و بالعفل تلقی کرد یا آن که دولت با انجام آن هدف های دیگری را دنبال می کند؟.بی شک رژیم هرنیتی داشته باشد،نمی توان منکرخصلت عقب نشینی این اقدام شد و آن را به سکوئی برای پیشروی های بعدی تبدیل نکرد. و ازاین بابت باید دستاورد فوق را اگربسرعت پس نگرفته نشود،به جنبش زنان و سایر جنبش های آزادی خواهانه وضدتبعیض جنسی تبریک گفت. بی شک وجود جنبش ومقاومت زنان درجامعه ما یک واقعیت انکارناپذیراست. سال هاست که ما شاهد یک جنگ فرسایشی و مقاومت گسترده زنان دربرابر تهاجم رژیم مذهبی به حقوق ودست آوردهای آنان بویژه درحوزه تحمیل حجاب هستیم.ازاین رو فرجام شکست و عدم موفقیت نهائی رژیم دراین گونه حوزه ها، نیازچندانی به پیش گوئی ندارد. چنان که درمورد تهاجم اخیربه زنان،سردارطلائی درآخرین مصاحبه خود اذعان می داردکه درپیشبرد آن با مشکلات زیادی مواجه شده است. بااین همه اقدام به عقب نشینی درمورد حضورزنان دراستادیوم های ورزشی را تنها بافاکتورفوق وبه مثابه یک عقب نشینی دربرابرفشارمستقیم توضیح داد. شاید اگر آن را"عقب نشینی موردی، سنجیده و هدفمند" بنامیم، بهتربتوانیم به سؤال مطرح شده دربالا پاسخ بدهیم. ولاجرم با وقوف به اهداف رژیم بهتربتوانیم دربرابرآن عکس العمل نشان دهیم و ازآن برای پیشروی جنبش وممانعت ازبهره برداری رژیم، سود بگیریم.
درپاسخ به سؤال مزبور،قبل ازهرچیزنباید فراموش کنیم که این عقب نشینی قاعدتا ازمنظر بنیادگرایان وروحانیت سنتی و حامی رژیم امری غیرمنتظره، شوکه کننده وغیرقابل قبول تلقی خواهد شد. اصول گرایانی که احمدی نژاد را تجسم آرمان های خود می پنداشتند ببا مشاهده این گونه موضع گیری ها،ممکن است دستخوش تردید وسرخوردگی بشوند.
می توان یک نمونه ازآن را که دریکی ازسایت های وابسته به حامیان رژیم آمده، بشرح زیر مشاهده کرد :
ظهر الفساد فی البر و البحر­(زمانی که فساد اززمین ودریا می جوشد)- از اين به بعد بايد شاهد اين باشيم كه دخترها و زنان ما چهره های خود را به رنگ پيراهنهای تيم های مورد علاقه خود رنگ كنند و شاهد دويدن بازيكنان در زمين فوتبال به دنبال توپ با شلوار كوتاه باشند.- از اين به بعد بايد شاهد طبل و دهل زدن زنان و دخترانمان در استاديومهای ورزشی، به هوا پريدن و جيغ كشيدن آنها و تشويق تيمهای مورد علاقه شان باشيم.- بايد شاهد باشيم دختران و زنان ما در اتومبيلهای شخصی و وسائط نقليه عمومی با ايجاد سرو صدا و جيغ و داد و احياناً برداشتن روسريها و تكان دادن روسريها در هوا پيروزی تيم مورد علاقه ی خود را جشن بگيرند و يا با اعمال خلاف و چندش آور ناراحتی های خود را از شكست تيمشان ابرار دارند.آقای رييس جمهوراگر اين كار را كرديد و عادی شد ديگر نمی توانيد جلويش را بگيريد. فاعتبروا يا اولي الابصار ( عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت).هردوعبارات داخل پرانتزازنگارنده است.
می توان تصورکرد که دامنه این نوع واکنش ها درمیان روحانیون و صفوف حزب الهی ها و "فدائیان رژیم" یعنی همان کسانی که بنظرمی رسید رژیم تا به امروزبرای مقابله با بحران، تمرکز اصلی خود را برای بسیج آن ها درسطح داخل کشور و درسطح منطقه گذاشته بود بیشترشود وهمین مسأله نیزباعث می شود که چندان به پایداری این دستورالعمل نتوان امید بست. ولی تا آنجا که به هدف دولت و دست اندرکاران مربوط می شود، این تصمیم حاکی ازآنست که رژیم متوجه شده که ابعاد بحرانِ وفاجعه درحال فرود،چنان عظیم است که رژیم به تنهائی وبا اتکاء صرف به این اوباشان(که قاعدتا برای خود رژیم میزان منفور ومنزوی بودنشان پنهان نیست) قادرنخواهد بود بارمقابله با بحران را بردوش بگیرد.
اما علاوه براین، وجود عبارتی درمتن دستورالعملل احمدی نژاد،می تواند درفهم دقیق تر حکمت این عقب نشینی کمک کننده باشد:"جامعه زنان در تمامی صحنه‌ های حماسه ساز دهه‌ های اخير در خط مقدم قرار داشته‌اند و امروز نيز طلايه‌دار حضور سازنده و با نشاط همراه با حفظ ارزش‌ها و قداست‌ها و مسئوليت‌های ويژه زن متعالی در عرصه‌های گوناگون هستند.". بنظرمی رسد بادقت درکلماتی نظیر"صحنه های حماسه ساز" و"خط مقدم" می توان تاحدی به نیات وهدف های رژیم ازاین اقدام پی برد.
تاکی می توان هم زمان درچندین جبهه جنگید؟
روی کارآمدن دولت احمدی نژاد مترادف بود با گشودن جبهه های تازه وتشدید هم زمان چالش های رژیم درچندین عرصه. ازشکاف های درونی که به خودشان مربوط می شود بگذریم، شاهدیم که درمتن یک بحران مرکب، رژیم عملا جنگ هم زمانی را درجبهه داخلی با مردم(با افشارمختلف ودرحوزه های گوناگون) و با دولت های غربی،بویژه برسر دست یابی به سلاح هسته ای گشوده است. بی شک تداوم نبردهم زمان درچندین جبهه پاشنه آشیل رژیم را تشکیل داده وموجودیت اش را سخت شکننده می کند. وجود چنین همزمانی ها تا زمانی که هنوز مراحل نطفه ای واولیه تکوین خود را طی می کنند وهنوزبه نبردهای گسترده فرانروئیده اند قابل تصوراست.اما با جدی شدن یکی ازوجوه بحران وبانزدیک شدن چشم اندازمحاصره اقتصادی و منازعات نطامی، ودرشرایطی که دشمن نیرومندترازخود درکمین نشسته است،دیگرتداوم نبرد درچندین جبهه هم زمان با موازین هیچ جنگ موفقیت آمیزی خوانائی نداشته و هیچ سرداری درتاریخ نتوانسته است چنین افتخاری را نصیب خود سازد. برعکس اگر موفقیتی برای این گونه سرداران ثبت شده باشد، هماناکانونی کردن جبهه اصلی و خاموش کردن جبهه های فرعی بوده است.
می دانیم که جناح حاکم ازسال ها پیش و دولت احمدی نژاد ازلحظه روی کارآمدن تلاش داشته است که با دادن شعارنان وعدالت نظرمردم وزحمتکشان را بسوی خود جلب کند. اما همانطور که ازقبل هم روشن بود،بجای روانه شدن درآمدهای هنگفت نفتی بسوی سفره های مردم، به سوی بودجه های سایه و جنگی وپروژه های بلندپروازانه رژیم دراین عرصه روانه شده وموجب افزایش نقدینگی و تورم وبحران های مالی شده است. رژیم بجای گشایش وضعیت فلاک بارمردم برعکس خطرتحریم وگرسنگی را متوجه آن ها کرده است. اکنون تمامی امید ها درمورد نان و عدالت به بادرفته و این حربه کارائی خود را بعنوان یک عامل بسیج کننده ازدست داده است. بطوری که حالا حتی خود احمدی نژادهم بصراحت می گوید که او هرگز نگفته که پول نفت را به سرسفره مردم خواهد آورد! ازسوی دیگرتدارک یک جنگ جدید وخارجی نیازمند ایجاد آرامش نسبی درجبهه های داخلی است .ولی می دانیم که بدلایل روشن، رژیم نه فقط به گشایش های نسبی درعرصه های آزادی های سیاسی تن نخواهد داد بلکه هم چنان برفشارهای خویش خواهد افزود.درچنین شرایطی تنها قلمروی که می تواند حول آن به مانوربپردازد، برخی عرصه های اجتماعی است. بویژه آن عرصه هائی که با دونیرو ودوجنبش خشمگین و پرشمار جوانان وزنان سروکاردارد. یعنی به آنانانی که درهرجنگی به وجودشان به مثابه گوشت دم توپ و پشت جبهه فعال نیازمبرمی هست.هم چنین بی شک صدوردستورالعمل احمدی نژاد، بانزدیک شدن زمان مسابقات جهانی فوتبال وحساسیت جوانان به آن ازیکسو و هم زمانی آن با تشدید بحران بین المللی هسته ای ازسوی دیگر، ودغدغه ای که رژیم حول پیوند رخدادهای فوتبال وبروزاعتراضات جوانان ناراضی و خشمگین دارد، بی ارتباط نیست.عقب نشینی رژیم درعین حال با شیوه مدیریت بحران توسط رژیم انطباق دارد که درموارد گوناگون شاهدکاربردش هستیم. مطابق این شیوه، با بازکردن یک روزنه کوچک، باید کل حرکت و سرریرشدن پتانسیل اعتراضی را کنترل ومدیریت کرد.همانطورکه دربرگزاری چهارشنبه سوری شاهدش بودیم. یاهمانطور که این روزها درمورد طرح ماهواره شاهدش هستیم:دادن مجوز رسمی برای استفاده قانونی و کنترل شده باهدف مصادره ماهواره های غیرقانونی.
بااین همه گشوده شدن یک روزنه کوچک برای رژیمی که فاقدپایگاه های مردمی است وباانباشت خشم ونفرت عمومی مواجه است ودرهمان حال تحت فشارهای سنگین بین المللی قراردارد، معلوم نیست که تاچه حدقابل مدیریت باشد. بی شک زنان درگام های بعدی خود مقررات وباید و نبایدهای رژیم را در جداسازی جنسی دراستادیوم ها وهرجای دیگردرهم خواهند ریخت. وهمانطور که آن حزب اللهی درذیل بخش نامه احمدی نژاد نوشته است، "آقای رييس جمهور اگر اين كار را كرديد و عادی شد ديگر نمی توانيد جلويش را بگيريد".
پیام این عقب نشینی به جنبش های اعتراضی
عقب نشینی دولت،حتی اگرتحت فشارروحانیون سنتی وحامیان حزب اللهی اش پس گرفته شود، پیام مهمی برای جنبش زنان ونیز سایرجنبش ها درخود نهفته دارد.
و آن این که رژیم قادرنیست برای همیشه درچندین جبهه هم زمان به نبرد خویش ادامه دهد. تناقض رژیم دراین باره با حادشدن عرصه های بین المللی بحران- وبااین فرض که افسون های رژیم برای زمین گیرکردن جنبش های مردمی یک به یک باطل شوند- بیش ازپیش خود رانمایان خواهد ساخت. واقعیت آنست که رژیم برخلاف اوائل انقلاب بسیار شکننده و پوشالی است و بدیهی است که جنبش های اجتماعی درچنین شرایطی فرصت خوبی بدست می آورند که ازلاک خود درآمده و پیشروی های سنجیده خودر ا آغازکنند.
این واقعیتی است که اگر دراوائل انقلاب این مردم بودندکه به رژیم توهم داشتند و بهمین دلیل انقلاب دراوج پیروزی به شکست انجامید، اکنون این رژیم است که به مردم توهم دارد و فکرمی کند که با دادن چندرغازی رشوه به آن ها، آن ها رژیم را دربرابردشمنانش تنها نخواهند گذاشت ومی تواند باردیگر آن ها را به گوشت دم توپ درنزاع خود با دولت های غربی تبدیل کند. وباین ترتیب با ایجاد باصطلاح صلح اجتماعی درداخل، جنگ خارجی را مدیریت کند.
مردم اما درشرایطی که رژیم دروضعیت شکننده قرارداشته و خطرفرود فاجعه هردم جدی ترمی شود، می توانند با تحمیل حضورو صدای مستقل خود و با گشودن جبهه سوم و دموکراتیک، جلوی وقوع فاجعه را بگیرند.آن ها می توانند ضمن عرض اندام دربرابربهره کشانِ خودکامه و تاریک اندیش، درهمان حال چاشنی وقوع جنگ خارجی را بی اثرسازند و به امپریالیست ها بگویند که مردم ایران درضمن مقابله با قیمومیت ولایت فقیه به هیچگونه قیم دیگری نیاز ندارند.
برپائی جنبش صلح وضدجنگ به مثابه تاکتیک اصلی لحظه کنونی
اگربراستی دامنه بحران هم ازسوی رژیم و هم ازسوی قدرت های جهانی،دارد بسوی دوقطبی شدن ونقطه انفجارحرکت می کند، پس مقابله با چنین خطرو دادن پاسخ مؤثر به آن را می توان و باید دربرپائی یک جنبش صلح نیرومند و نقش آفرین جستجوکرد. بی شک شکل گیری چنین جنبشی درداخل با پاسخ نیرومندی ازهم بستگی درسطح جهانی مواجه خواهد شد.چنین جنبشی حامل آماج دوگانه وجداناپذیری است:هم علیه رژیم وسیاست های جنگ افروزانه وسیاست اقتدارهسته ای آن وهم علیه قدرت های امپریالیستی و سوداهای جنگ افروزانه آن ها.
پیام چنین جنبشی به رژیم آنست که حق ندارد درآمدهای نفتی متعلق به مردم را درکوره جنگ بریزد.حق ندارد حالت فوق العاده جنگی اعلام کند. حق ندارد به سیاست های اقتصاد جنگی و جیره بندی و پیگردهای پلیسی مبادرت نماید و....پیامش به دولت های غربی آن است که حق ندارند، موشک ها و سلاح های ویرانگرانه خویش را بسوی ایران هدف گیری کنند و حق ندارند که مردم ایران را بگرسنگی کشند.
بی تردید با محسوس شدن هرچه بیشتر خطروعواقب محاصره اقتصادی ومداخله نظامی، زمینه عینی بروز یک جنبش صلح فراهم ترمی شود. اما هرچقدراین جنبش بتواند اززمان وقوع فاجعه سبقت بگیرد، بهمان اندازه قادر است که ازوقوع آن جلوگیری کند. آن ها که خطرفرودفاجعه را می بینند دربرانگیختن حساسیت عمومی مردم ایران و جهان ومقابله با آن مسؤلیت بیشتری دارند.حتی یک روز را نباید درانجام این مهم ازکف داد.

2006/04/26-06/02/85 www.taghi-roozbeh.blogspot.com/







Wednesday, April 19, 2006


مردم ایران دربرابریک گزینش سرنوشت سازقرارگرفته اند
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com

!«خبرخوش» احمدی نژاد وچند فقره اشتباه لپی
براساس برخی گزارش ها،مردم ایران دربرابر شعار"حق انرژی هسته ای" و دست یابی رژیم به "اکسیر حیات جاودان" و توزیع کیک زرد و یاوه سرائی های احمدی نژاد،قریحه تاریخی اشان به ذوق آمده و طنزها و متلک های متعددی کوک می کنند. براستی بین طنزووقوع فاجعه چه پیوندی می تواند وجود داشته باشد؟
شاید یکی ازکارکردهای طنز این باشد که بخشی ازواکنش دفاعی ارگانیسم،بهنگام وقوع فاجعه را تشکیل می دهد. شاید هم درورای این بی اعتنائی شگفت انگیز،بخشی ازملزومات تدارک یک جنبش رهائی بخش را شاهدیم:به سخره گرفتن دشمن بظاهرنیرومندی که با شمشیرآخته خودچرخ می زند و"هل من مبارز" می طلبد و بی اثرکردن شرایط مرعوب کننده ای که نفس ها را درسینه حبس می کند.شاید هم بحران هسته ای و ابعادعواقب محتمل آن برسرنوشت تک تک ما ایرانیان آن چنان است که گاهی لازم می بینیم بجای اندیشیدن برابعاد هولناک آن ودرشرایطی که قدرت مصاف رودررو را درخود نمی بینیم، به وادی طنز پناه بریم. درهرحال در واکاوی این گونه طنزهامی توان رگه هائی از دل بستن به اصل امید و حرکت را مشاهده کرد.البته طنزفقط دروجه مثبت خود بخشی ازوجود ما را تشکیل نمی دهد. بلکه درمعنای منفی آن، خود وجودجمهوری اسلامی هم –به تعبیری- یک طنز تلخ و گزنده تاریخ است. تاریخی که همواره هم چون جریان یک رود خانه آرام و صاف نیست. بلکه گاهی هم به خشم آمده وبا لاروبی خود لجن های کف رودخانه را به سطح می آورد.کشورما وجمهوری اسلامی اکنون درچنین برهه ای قراردارد.
حکومت اسلامی ازمدت ها پیش به موازات ازدست دادن تکیه گاه های مردمی وبین المللی خود و لاجرم به وخامت گرائیدن بحران موجودیتش،به سلاح هسته ای هم چون حبل المتین نجات و یا چون اکسیرحیات نگریسته است.ازاین رودرخفا وبدورازانظار مردم ایران و جهان بخش عظیمی از سرمایه و امکانات ملت را صرف دست یابی به انرژی هسته ای کرده است.با این وجود پروژه هسته ای متضمن چنان ابعاد گسترده ای ازمجموعه اقدامات بهم پیوسته ای است که نمی توانست برای همیشه پنهان ماند.آنهم درجهانی که دستگاه های کنترل و جاسوسی پیچیده دولت های بزرگ چهارگوشه آن را تحت نظارت خود دارند.ازاین روحکومت اسلامی باهمه پنهان کاری خود نتوانست دراین باره به آرزوی خود یعنی رسیدن تا دم آزمایش هسته ای وکشتن گربه در دم ِحجله دست یابد.دم خروس اززیرقبای آن برون افتاد وباین ترتیب ازاین پس دردسرهای نقدِ رؤیای دست یابی به سلاح هسته ای برمزایای نسیه آن فزونی گرفت. وفزونی گرفتن وجه نقد برنسیه،رژیم را دربرابردوراهی الگوی لیبی و نمونه"عراقیزه شدن" قرارداده است. گواین که خود حکومت ،تلاش می کند که الگوی کره شمالی را راهنمای حرکت خویش قراربدهد.
رژیم که دردوره دست بگریبانی با اصلاحاتِ درون حکومتی،تبحر لازم برای پیشبرد حاکمیت چماق تحت لوای "قانون" را بدست آورده وباموفقیت"چماق قانون"را جایگزین"قانون چماق" کرد،برآن شد تاهمین تجربه را درعرصه چالش هسته ای نیز بکارگیرد.ازطریق بازی با مقررات و قوانین آژانس هسته ای،ازطریق استتارهدف های دست یابی به سلاح هسته ای درپشت ادعای دست یابی به انرژی هسته ای با اهداف صلح آمیز.هدف آن بود که توانائی ساختن سلاح هسته ای را تا آن جا که ممکن است تحت لوای مقررات آژانس پی بگیرد تا لحظه فرخنده تبدیل "سلاح قانون" به "قانون سلاح" فرابرسد.
والبته این بازی باتورقانون که امروزه با فتوای رهبری مبنی برحرام بودن بمب اتمی نیزمزین شده،می توانست ومی تواند به سهولت بریدن یک کیک، دریک شب پرشکوه-یکی ازآن شب های قدراسلامی- و درتوفان یک "جشن ملی"، تحت عنوان مصلحت نظام به پایان رسیده وحلالِ حلال اعلام گردد.
بااین همه،آن چه که تارسیدن به آن لحظه "حیات بخش" دایما مچ رژیم را بازمی کند،تناقضات حل نشدنی موجود فی مابین میان ادعا های ظاهری با اهداف واقعی است. رژیم بجای آن که اول چاه را بکند و سپس گلدسته را برباید، ابتدا به دزدیدن گلدسته مبادرت کرده واکنون جابجا درجستجوی یافتن چاهی است که یافت نمی شود. چنان که خود مدعی است، با صرف میلیاردها دلارهزینه اکنون به انرژی هسته ای دست یافته است، اما کو آن نیروگاه هائی که این انرژی فوق العاده گران قیمت را درآن بکارگیرد؟!.ازپروژه های مکمل برای دست یابی به موشک های حمل کننده کلاهک هسته ای دربرملاکردن هرچه بیشتراین تناقضات بگذریم،اما دوگانگی اهداف واقعی و ادعاهای ظاهری چنان است که اعتراف به هدف های واقعی حتی درسخنان واظهارات خود سردمداران دست اول رژیم هم بکرات بازتاب یافته است.اگرچه شورای امنیت رژیم،خطاب به دست اندرکاران، بارها بخش نامه های محرمانه صادر کرده که دراظهارات خود حول این مساله دقت لازم را بکارگیرند، واحتمالا چندین کلاس آموزشی بخصوص برای شخص احمدی نژاد که ریاست این شورا راهم یدک می کشد، تشکیل داده اند. اما تاکنون این هیچ کدام ازاین تلاش ها افاقه نکرده است.یک نمونه درخشان ازاین باصطلاح خطاها –که البته خدامی داند که هرکدامشان به چه قیمت سنگینی برای کشور و مردم تمام می شود- اشتباه لپی ودسته گل تازه ای است که احمدی نژاد دربحبوحه اعلام "خبرهای خوش" به آب داده.جالب است که کشف این "اشتباه لپی" ابتدا توسط منابع خارجی صورت گرفته است. آن ها با یاد آوری عواقب آن به مقامات رژیم، خاطرنشان ساخته اند که بیش ازاین کار را برای خودشان و کشورهائی که می کوشند تا ازکشانیده شدن پرونده هسته ای ایران به مراحل تحریم و مداخله نظامی ممانعت به عمل آورند خراب تر نکنند. بدیهی است که آن ها البته دلشان به حال ما شور نمی زند.بلکه نگران میلیاردها دلار سرمایه گذاری و قراردادهائی هستند که درصورت برافروخته شدن آتش جنگ می تواند دود شده و بهوا برود. حیات و ممات دست یابی به این گونه رانت های گران بهای اقتصادی وسیاسی، درگرو تداوم همین وضعیت نه جنگ و نه صلح است.
برای روشن شدن ماجرای این اشتباه لپی ابتدا به این خبرتوجه کنید:"خبرگزاری روسی «ریانووستی» در گزارشی به نقل از کارشناسان اتمی این کشور نوشت که احمدی نژاد درباره ورود کشورش در "باشگاه هسته ای" اشتباه لفظی کرده است. در اين باشگاه به طور رسمی روسيه، ايالات متحده آمريکا، بريتانيای کبير، فرانسه و جمهوری خلق چين عضويت دارند. این خبرگرازی نوشت کارشناسان باور نمی کنند که ايران به تکنولوژی چرخه کامل هسته ای که محصول آن بتواند سوخت نيروگاه اتمی يا بمب اتم باشد، رسيده باشد. به نظر کارشناسان، متخصصين هسته ای ايران آزمايشاتی برای غنی سازی اورانيوم درمقادير بسيار ناچيز انجام داده اند و دستاورد اخير آن ها چيزی فراتر از آن چه پيش از اين نيز انجام می دادند، نيست".
بعبارت دیگر آن ها فیل هواکرده اند که بقول این خبرگزاری مصرف داخلی والبته باید گفت هم چنین بین المللی دارد.دراین جا نمایش قدرت بیش ازخود قدرت اهمیت دارد.
حالا که خبرفوق را خواندید این خبررا هم بخوانید:
"به گزارش خبرگزاری ايرانيوز،دكتر سعيدی معاون بين‌الملل سازمان انرژی اتمی تأکید كرد كه اصطلاح «باشگاه هسته‌ای» در دنيا برای كشورهای دارای سلاح هسته‌ای به كار می‌رود و اين واژه نبايد در مورد ايران استفاده شود زيرا كه ايران سلاح هسته‌ای ندارد!" این مقام هسته ای سعی دارد که به مقامات کشور بیاموزد که اصطلاح ورود به باشگاه کشورهای دارای غنی سازی را بکارگیرند
!خبرخوش بعدی
این جنابِ مقام هسته ای در مصاحبه خود، نکات جالب دیگری را نیزمطرح ساخته است که اشاره کوتاه به آن ها خالی ازفایده نیست:
درتلاش برای یافتن چاهی جهت رهاشدن ازرسوائی مناربدوش بودن، ایشان گفته اند همانطور كه در توليد سوخت هسته‌ای به مرحله غير قابل بازگشت رسيديم،در ساخت نيروگاههای اتمی هم به اين مرحله خواهيم رسيد. خبر خوش بعدی، خبر ساختن نيروگاه اتمی بومی در داخل كشور است.وقتی چرخه سوخت هسته‌ای را ايجاد كرديم، قطعاً نيروگاه اتمی هم می‌توانيم ايجاد كنيم .بنابراين ظرف چند سال ديگر در داخل كشور نيروگاه اتمی خواهيم ساخت.
باین ترتیب اگر چند سال(براستی چند سال؟) صبرکنید،حفر چاه برای دفن این گلدسته آماده خواهد شد. والبته طرح این سؤال که سرنوشت عاطل وباطل ماندن این همه سرمایه و تأسیسات درطی این سال ها،وتا تهیه نیروگاه های بومی که بی شک، تهیه اشان برای "دانشمندان و سربازان گمنام امام زمان" به سادگی دست یابی به بازارسیاه عبدالغدیرخان ها نخواهد بود، چه خواهد شد، البته سؤال ناقابلی است که نباید با پرداختن به آن کام شیرین شده ازخبرهای خوش و کیک های زرد را تلخ کرد.
!نقطه عطف بی همتا
معاون بين‌المللی نکته سنج سازمان انرژی اتمی، ایراد دیگری هم به نحوه طرح خبرخوش گرفته است
او رسيدن به چرخه سوخت هسته‌ای را يك نقطه عطف در تاريخ علمی كشور دانست و ابراز داشت: مقايسه ملی شدن صنعت نفت با رسيدن به فناوری هسته‌ای نوعی كم لطفی است. زيرا برای فناوری هسته‌ای خودمان تلاش كردیم(ولابد برای ملی شدن صنعت نفت دیگران) و با كار شبانه‌روزی اين شرايط را به وجود آورديم در حالی كه قبل از ملی شدن صنعت نفت، ذخاير كشور توسط بيگانگان غصب می‌شد و پول آن به جيب آنها ريخته می‌شد.
نباید کفران نعمت کرد. بدون این که خودمان خبرداشته باشیم، به چنان نقطه عطف تاریخی رسیده ایم که هیچ رویدادی درتاریخ چندهزارساله خود برای مقایسه کردن با آن درچنته نداریم. البته ازاین جناب کارشناس باید بخاطراصلاح کردن اشتباه لپی سران رژیم درموردمقایسه این دست آورد بی نظیر باملی شدن صنعت نفت وآسان کردن کاراپوزیسیون دربه چالش کشاندن این ادعای رژیم، تشکرکرد. اما نباید ازحق گذشت که اوناخواسته حقیقتی را نیز بیان داشته است: راست است، ما درنقطه عطفِ سرنوشت سازی قرارگرفته ایم. درنقطه ای چنان بحرانی و باپتانسیلی چنان ویرانگرانه که تنها ازدست یک حکومت مطلقاانگل ومطلقا بیگانه با مردم و منافع آن ها وازجانب لجن های رویهم انباشته شده رودخانه تاریخ کشورمان برمی آید. او راست می گوید. این نقطه عطف ازآن گونه نقطه عطف ها نیست که با عروج مردم و فرارروئیدن یک جنبش رهائی بخش و یا مهاروفراری دادن ویا درهم کوفتن بساط استبداد یک دیکتاتوربطی داشته باشد.دراینجا برعکس ما با وضعیت بس ویرانگرانه ای مواجهیم که درتقابل با موجودیت کشور و مردم قرار دارد.دراینجا با معادله ای روبروئیم که درآن،حکومت اسلامی بعلاوه سلاح هسته ای=یک استبداد به مراتب مخوفتروخفه کننده تر.اگراین کارشناس هسته ای ما قدری به ذهنش فشارمی آورد، شاید می توانست نمونه هائی چون قرارداد ترکمن چای را بیابد،که اگرنه دراندازه و دامنه،لااقل درماهیت ویرانگرانه و تباه کننده اش با وضعیت کنونی قابل مقایسه باشد.
!بدنبال سراب
جناب کارشناس و مسؤل هسته ای در بخش ديگری ازسخنانش می گوید برنامه هسته‌ای يعنی گام برداشتن در ميدانی كه راه بازگشتی ندارد.راه بی سرانجام وراه بی بازگشت.دراین جا او براستی جان کلام را بزبان می آورد. چرا که دست یابی به اکسیرموهوم ونجات بخش برای بقاء وماندگاری هم چون دویدن بسوی سراب-سراب قدرت- است که پایانی جزمرگ و نیستی ندارد.نه فقط قدرت وامنیت بیشتربدست نمی آورد،بلکه با برانگیختن وفعال کردن جبهه ای جهانی و نیرومند برعلیه خودکه بهیچ وجه نمی تواند بنیادگرائی مسلح به سلاح هسته ای را تحمل کند، بردامنه مخاطرات،بی امنیتی و فشارهای بین المللی می افزاید.توانائی این قدرت های بین المللی اگرنه درساختن اما درویرانگری برکسی پوشیده نیست. خامنه ای پیش ازاو و بیش ازیک بار، دیگرسران نظام را جمع کرد و به آن ها اتمام حجت کرد که اگرکوتاه بیایند وعقب نشینی کنند، بدانند چنان دنبالشان خواهند کرد که نه ازتاک ماند نشان و نه ازتاک نشان.او گفت راه عقب نشینی بسته است، فقط باید بجلورفت. اما او هم مثل هردیکتاتور دیگری که درمسیردست یابی به قدرت بیشتر درمقاطعی دچار خطاهای هولناک می شود،دچارچندین اشتباه محاسبه اشتراتژیک شده است: نخست درمقایسه شرایط خود با الگوی کره شمالی وامکان تحمیل واقعیت هسته ای خود به قدرت های غربی.سپس درندیدن نقش سیاست های تحریک آمیز خود درفراهم کردن اجماع جهانی علیه خود و کمک به بیرون آمدن نومحافظه کاران آمریکا ازبحران موجود وایجاد فضای مناسب برای فراافکنی آن ها ودرندیدن توان ویرانگریشان. وسوم،داشتن توهم نسبت به مردم ایران-آری مردم بزخوکرده ایران-که گویا با ِسحرشعاراقتدارهسته ای به مردمی مسحورو متوهم تبدیل شده و یا خواهند شد که هم چون دوران تسخیرسفارت ویا جنگ با عراق کلیدهای بهشت را بگردنشان بیاویزند.وچهارم این خطای استراتژیک که گویا می توان جنگ کنترل شده و محدودی را پیش برد.غافل ازآن که اگرجرقه های آن افروخته شود، با توجه به آن اصلی که می گوید جنگ ادامه سیاست است درشکل دیگر،آنگاه دامنه آن را هدف های ژئو سیاسی وژئواستراتژیک اربابان حاکم برجهان که درچهارچوب تغییرجغرافیای سیاسی منطقه،سودای تغییررژیم و برگماری کارگزاران نوین وگوش بفرمان واین که برای چنین منطقه ای حساس و حیاتی ایران کنونی بیش ازاندازه لازم بزرگ ودردسرساز است، درسردارند.
*****
اکنون تاریخ به فکر لاروبی مجددخود افتاده است.تکانه های بس خطیری درکمین است. تنها برآمد وعرض اندام یک نیروی سوم وواقعا دمکراتیک می تواند نقش آفرینی این ویران گری دوسویه را مهارکند. نباید فراموش کنیم که هم نومحافظه کاران حاکم برکاخ سفید و هم فقهای حاکم برکشورما هرکدام برای نجات خود ازمخصمه ای که درآن گرفتارامده اند نیازمند به فراافکنی هستند و هریک درجدال با دیگری راه نجاتی را برای خود جستجو می کنند.اما راه آن ها-همان گونه که دیده ایم- با مرگ و تباهی همراه است.بگذار به صدای سوم امید به بندیم.به بیداری بزرگ وعروج جنبشی بیاندیشیم که می تواند و ناگزیراست ازدل پاسخ گوئی به این ضرورت سربرکشد.اکنون نباید درعزم تاریخ برای لایروبی خود واجتناب ناپذیری آن درپهنه کشورمان تردیدی رواداشت.حالا دیگر مسأله نه در ضرورت ویاعدم ضرورت این لایروبی،بلکه درآنست که آن بدست کی و بچه قیمتی صورت خواهد گرفت.مسأله مبرم آنست که جامعه ما اکنون نیازبه قابله دارد واگرمردم ایران خود قابلگی نکنند،قدرت های امپریالیستی این مهم را ودرانطباق با مطامع خود،به انجام خواهند رساند.بی شک این قابلگی یک شبه فراهم نخواهد شد.اما درک این ضرورت خود بخش مهمی ازفرایند آماده شدن را تشکیل می دهد.اکنون درشرایطی که همه عوامل برای یک زایش طبیعی فراهم نشده،به موازات تلاش دوچندان برای تکوین وبلوغ این شرایط واجتناب اززایمان زودرس، باید ازشتاب گرفتن گردونه های ویرانگرکاست.اولین واساسی ترین پیش شرط زایش طبیعی همانگونه که اشاره شد آنست که مردم ایران به این آگاهی دست یابند که براستی برسرگزینش یک دوراهی تاریخی قرارگرفته اند.اکنون اصل موجودیت و حیات آن ها با اصل موجودیت وحیات جمهوری اسلامی درتقابل رودررو قرارگرفته است.دوم آن که برای زایش مجدد ونه هم چون زایمان نارس انقلاب بهمن 57 نیاز به قابله،آن هم یک قابلهِ قابل وجود دارد وسوم آن که دیگران،چه طبقات فرادست وچه قدرت های امپریالیستی،نمی توانند قابله های مورد اعتمادی باشند. تنها خود مردم هستند که می توانند قابلهِ قابلی برای زایش نوین خود باشند.

6.04.19 -85.01.30 www.taghi-roozbeh.blogspot.com