جایزه صلح نوبل، نرگس محمدی و لزوم مراقبت و هوشیاری هرچه بیشتر از
دستاوردهای جنبش انقلابی!
بی تردید اهداء این جایزه به یک زن مبارز و شجاع و زندانی رژیمی هار و تبهکار چون حکومت اسلامی را باید از دستاوردهای خیزش زن زندگی آزادی و آوازه جهانگستر آن و هم چون نمادی از آن بشمارآورد. و از قضا بهمین دلیل نیازمند مراقبت و محافظت هرچه بیشتر از آن است. چرا که بازنمائی کنندگان بخودی خود همواره شکننده هستند و حفظ وفاداری به اصل خود و آن جریانی که از ِقبل آن به «نماد» تبدیل شده اند، و کنشگری در راستای آن در جهانی که آکنده از اهداف و امیال صاحبان قدرت و امتیازورزان حرفهای و آغشته به هزاران ترفند و طمع ورزی است، همواره خطر مصادره و یا دستبرد زدن به این گونهنمادها و «سرمایه های اجتماعی» وجودداؤرد.
واقعیت آن است که در وهله نخست برای مردم و قاطبه آن، فاشیسم نه در انتزاع که در زندگی واقعی و ترجمه شده به دردها و مصائب و فلاکت آنها معنا دارد و از قِبل آن وارد صحنه و تصفیه حساب با رژیم می شوند. چنان که مبارزات دودهه اخیرکارگران و معلمان و دانشجویان بخوبی نشان داده است که مردم از طریق طرح مطالباتشات و پیوندآن با حاکمیت مبارزه می کنند و گرنه بسیج و واردفارسرنگونی نمی شوند. کارگران و معلمان و دانشجویان همه وهمه در بیانیه های مکررخود چنین کرده اند. از جمله علیه فقر و طبقاتی شدن جامعه و آزادسازی قیمت ها و شوک تراپی ها... و علیه پولی وکالایی کردن آموزش و پرورش توسط معلمان ...و یا کارگران شرکت واحد و هفت تپه وغیره با شعارعلیه خصوصی و خصولتی و علیه نئولیبرالیسم هاررژیم همراه بوده است. معنی آن این است که فاشیسم بدون تکبه بر مناسبات اقتصادی و سیاسی معین، نمی تواند برای مردم معنا داشته باشد. لاجرم نفی این مناسبات بطورمشخص و ارائه بدیلی برای آن در مبارزه علیه فاشیسم رهگشا خواهد بود. شما نگاه کنید به مرزبندی های مردم کردستان، بلوچستان، دانشجویان، نفتی ها و کارگران در کلیت خود و انتشارمنشورداخلی و یا منشورزنان در داخل و خارج و مرزبندی آن با اقتدار گرایی سلطنت... هرچه هم خطر بازگشت سلطنت بیشتر شود مطمئن باشید که این نوع مرزبندیها بیشترهم می شود. ضمن آن که تاریخ نشان داده است بازگشت به گذشته و تثبیت آن هیچ گاه بدون مشت آهنین ممکن نبوده است.