سالگردقتلعام زندانیان سیاسی و جنبش دادخواهی سراسری و پویندبا جنبش های اجتماعی
سیاست غارت و چپاول منابع و ثروتهای عمومی در نمونه فولادمبارکه
و آخرین تحولات مذاکرات برجام؟
سالگردقتلعام زندانیان سیاسی و جنبش دادخواهی سراسری و پویندبا جنبش های اجتماعی
سیاست غارت و چپاول منابع و ثروتهای عمومی در نمونه فولادمبارکه
و آخرین تحولات مذاکرات برجام؟
ترومای «بازگشت سلطنت»، و حکمت دخیل بستن رضاپهلوی بهسپاهپاسداران!
آیا واقعا مسخره و نوعی پریشان فکری نیست که یک مدعی اپوزیسیون حکومت اسلامی به نهادی چون سپاه به مثابه ریسمان نجات و اهرم گذار از نظام جمهوری اسلامی دل به بندد؟!. آنهم نه یک دل که صددل!. بیش از چهل سال است که این نهادضدمردمی بهجان مردم ایران افتاده و بهعنوان نیروی نظامی- ایدئولوژیک و خط شکن و گاردویژه حافظ نظام، بیشترین نقش را در سرکوب و حفظ و بقاء حکومت جبار و قرون وسطائی ولایت فقیه داشته است و از بیشترین عنایت ویژه سیستم هم برخورداربوده است، بهطوری که تصوربقاء نظام بدون چنین تکیهگاهی ناممکن است. جنایت های سپاه را با آب هفت دریاهم نمیتوان شست، اما رضاپهلوی با شیفتگی خاصی ضمن اشاره به نقش سپاه در جنگ ایران و عراق و جانبازی آن و پاک کردن انگ اقدامات تروریستی از پیشانی آن، برآن شده است تا جنایات فراموش نشدنی ایننهادِبهاصطلاح بازوی توانمندجمهوری اسلامی را بهشوید و بهپوشاند و خاک بر چشم مردم ایران بهپاشد.
گفتگو: پیرامون آخرین تحولات بحران هسته ای و چشم اندازآن و ترورسلمان رشدی و فتوای خمینی
ترور سلمان رشدی، سروش و نقدفرج سرکوهی
اگر مبنا را موضع گیری قراردهیم و از حواشی و یا عملکرد خودسروش در گذشته و...دورشویم، سروش به عنوان یک روشنفکردینی در اینجا صراحتا هم قتل کسروی هم فتوای خمینی را محکوم می کند. این احساس او را هم که مثل خیلی از مسلمان ها هم نمی توان نادیده گرفت، که از رویکردسلمان رشدی به پیغمبر احساسن توهین کرده اند. به آن ها نمی توان گفت که چرا چنین احساسی دارید؟ توهین هم بطورکلی مجازنیست و مطابق همین قواعدجهان امروز اگر در دادگاه صالحه اثبات شود جرم محسوب می شود. بنابراین اگر کسی می خواهد به سروش اتتقاد کند باید در اساس ثابت کند که این نوشته مشمول توهین و جرم نیست که البته نیاز به نقد مشخص به شکل مستند و با فاکت دارد و نه ردیف کردن الفاظ کلی حقوقی و فاقدمصداق مشخص. آن گاه می توان با استناد به آن شاخص ها ارزیابی سروش را مخدوش دانست یا ندانست. اما اگر می خواهیم نقدخود را صرفا به اصل آزادی بیان بدون قید وشرط ارجاع دهیم، به وادی انتزاعی نظر و تئوری، آن گاه با وضعیت پیچیده و پارادکسی مواجه می شویم که مستلزم دقت بیشتری است. چرا که آن حق مطلق و کلی وقتی پایش را به روی زمین یعنی یک جامعه متکثر و دارای علایق و باورهای گوناگون از همه نوع با چگالی های متفاوت بگذارد، در تئوری و نظر مشکلی ندارد و قابل دفاع هم است اما در عمل مثل بسیاری از پدیده های اجتماعی به طوراجتناب ناپذیر مشروط و مقید می شود و این یعنی که در واقعیت مشخص وانضمامی مساله را نمی توانیم صرفا انتزاعی و یک وجهی به بینیم . مثلا نمی توانیم تحت آزادی بیان آتش زدن قران توسط کسروی یا حامیان وی را تایید کنیم، چرا که امکان همزیستی مسالمت آمیز یک جامعه متکثر با چگالی های مختلف را تهدید می کند و با بهم زدن آن خودمسیر حرکت و رشدجامعه به سمت آزادی مطلق اندیشه و بیان را مسدود می سازد. یعنی اقدام معطوف به نتیجه را از قلم می اندازد. بخصوص که حساسیت سخن در مورد افراددارای مناصب مهم و دارای نقش حساس مهم می شود و حتی در دموکراتیک ترین کشورها هم به صرف خطای سخن مثلا یک رئیس جمهورـ که شاید نظرشخصی اش باشد، در سخن گیر می دهند. بنابراین مساله از لحاظ نظری به این شکل در می آید که چگونه رفتارکنیم که جامعه متکثر و دارای چگالی های گوناگون از عقاید و باورها و نحوه زیست و غیره صرفنظر از درجه درست و نادرست بودنشان، کل شرایط را به سمت گشایش به آزادی هرچه بیشتر و کامل تر بگشاید و نه مسدودکننده. بنظرم اگر آزادی بی قید وشرط بیان را در دوساحت انتزاعی و در واقعیت انضمامی جامعه با چگالی ها مختلف و حتی بعضا متضاد در نظر نگیریم و این که چگونه بشر توانسته و می تواند در این تونل نیمه تاریک تاریخ کوره راهی به سوی آزادی مطلق اندیشه و بیان بگشاید این پارادوکس بین نظر و عمل حل نخواهدشد. هنر آگاهی معطوف به نتیجه ماباید پیداکردن نقطه های اپتییم با گشودن فضاهای مدارا و بردباری و فرایندی بازتر باشد. ما نباید دردام هیچ کدام از این دوساحت جداشده نظر و عمل بیفیم ضمن آن که اصول راهنمایمان همان حرکت و تحقق اصل آزادی بی قید وشرط اندیشه و بیان و تقویت همزیستی صلح آمیز جانورانی بنام انسان باشد که به شکل میلیونی در کنارهم می لولند. و همواره در نظر بگیریم که وقتی پای خشونت و کاهش همبستگی و عقلانیت به میان بیاید بازنده اصلی آن همان رهائی و آزادی و از جمله آزادی حق و بیان بی قید و شرط خواهد بود.
معمای مذاکرات هسته ای و جهانی سرگشته از آن!
ده نکته ای
که ماهیت راهبرد و سیاست هسته ای رژیم را
روشن می کند.
پاسخ های چندپهلو و با اما و اگرهای رژیم ایران به پیش نویس اتحادیه اروپا، چون اگر انتفاع اقتصادی ما حاصل شود، آمادگی کامل برای امضاء بازگشت به برجام را داریم و نظایراین سخنان و نیز بحث های پشت پرده و واسطه گری ها، علیرغم حدس وگمان های خوشبینانه همگی نشان می دهند که برجام همچنان همان برزخ است و افق روشنی در برابرآن وجودندارد. گواین که اتحادیه اروپا پاسخ دوپهلوی ایران را سازنده خواند و دولت آمریکا همچنان مشغول بررسی آن هست و در داخل هم خیلی ها رویکردهای رژیم را سیگنال مثبت تلقی کردند. کسانی مثل زیدآبادی ویا عباس عبدی و بسیاری رسانه ها با خوش بینی آن را مقدمه آغازجدیدی از گشایش وباز شدن قفل بسته مناسبات جهانی ارزیابی کردند. ولی همین پا درمیانی دولت عمان نشان می دهد که در میان سکوت حاکم پیشبردمذاکراتی که فکر می شد هفته دیگر وزراء خارجه کشورهای دخیل برای امضاء نهائی جمع شوند، قفل شده و شروط کشداررژیم مانع آغاز آخرین روندتوافق که انتظارش می رفت شده است. حقیقت بحران هسته ای چیست؟ و چرا نمی توان امیدی به گشایش واقعی آن داشت؟.
آیا سازشی در کاراست؟
دوهفته است که از پیش نویس نهائی هماهنگ کننده اتحادیه اروپا به ایران می گذرد و همه منتظرپاسخ نهائی ایران هستند. حتی اولیانوف متحدنزدیک ایران امروز فردا می کند. سخنانی که مقامات رسمی و دست اندرکار می گویند همانطور که سخنگوی وزارت خارجه ایران به تازگی مطرح ساخت، گرچه مدعی است هنوز بررسی کامل و پاسخ نهائی کامل نشده است، اما از پیشرفت و رضایت نسبی ایران سخن گفته است.
رسانه ها و آگاهی کاذب!
رسانه ها باید اگر واقعا خواهان پیشرفت و شکوفائی کشورهستند از دادن آگاهی کاذب بپرهیزند. استفاده ابزاری از این نوع سخنان از جمله این خانم دردکشیده*،همان شیوه ای است که حکومت اسلامی استادانه تر از شما از آن استفاده می کند. معضل اصلی جامعه بویژه از مشروطیت باین سو مساله استبداد و چرخه آن بوده است. زخم سرنگونی مصدق هم بازتابی از همین معضل است. عبور از هردوگونه اش هم استبدادموروثی وهم ولایتی. حکومت اسلامی از آسمان نیامد بلکه از همان جامعه ای برخاست که شاه درست کرده بود و مدعی بود به ژاپن دوم تبدیل می شود. اما وقتی از آسمان به زمین و انبوه میلیونی مردم ناراضی نگاه کرد، نفسش برید و بامید تکرار۲۸ مرداد و بدستورقدرت های خارجی درست مثل رضاشاه که انگلیس دستورش را داد عمل کرد. همین شعارهای توخالی و بالیدن به رشد ظاهری و بدون پشتوانه درسایه استبداد را صدام حسین هم وعده می داد و پیشرفت های جدی هم کرده بود که سرنوشتش را دیدیم. و نیز دیگران بسیاری. اما تا زمانی که مشکل اصلی استبداد و آزادی حل نشود این نوع رشدهای یک بعدی و بادکنکی پایدارنخواهند بود. در زمان محمدرضا شاه روحانیون و از قضا همین یاران اصلی خمینی، کتاب های دینی و تربیتی مدارس و وزارت آموزش و پرورش را تا دم انقلاب بهمن می نوشتند. درحالی که زندانیان پر از نیروهای غیرمذهبی و چپ و دموکرات و غیره بودند. شاه می گفت هرکس خوشش نمی آید برودخارج. جالب است در زندان بودند معدودکسانی که رفته بودند پاس بگیرند و بهمن دلیل..... پس آگاهی کاذب سم مهلکی برای رهائی است. اگر رسانه ای واقعا به وظیفه آگاهگرانه و انسانی خود پای بندباشد، باید روح پیامش کمک به عبور از این چرخه استبداد باشد و نه تبلیغ و پاس دادن به این یا آن نظام آزموده شده که همدیگر را در تمام طول تاریخ این کشور بازتولیدکرده اند. و اکنون هم دارند همان داستان را ولی این بارتوسط استبدادمذهبی تکرار می کنند. مردم ایران سزاوار نگاه کردن جلوتر از نوک بینی و عبور از این چرخه باطل و نفرین شده استبداد و چشیدن طعم آزادی و آبادانی و برابری هستند...
شش محورصورت بندی مبارزه ضداستبدادی و دخیل در ماهیت خروجی و دموکراتیک
و توضیحاتی پیرامون چندانتقاد
برخی انتقادها و یا ملاحظات از سوی برخی از خوانندگان گرامی از زوایای مختلف نسبت به مقاله «نقدی بر یک مناظره»* مطرح شده است که نگارنده ضمن استقبال از آن ها، تلاش کرده است که در نوشته حاضر برای افکندن نوربیشتر به راهبردصدای سوم، چگونگی برآمدآن و یا در مورد صورت بندی جنبش ضداستبدادی و مبارزه کنونی علیه استبدادحاکم و رابطه اش با سرنگونی و یا چرخه استبداد به آن به پردازد ( دو دسته انتقاد مطرح شده اند که یکی در سایت اخبارروز است و دیگر در فیسبوک نگارنده).
نقدی بریک مناظره!
بدیلی که جمشیدبرزگر مژده می دهد! بن بستی که زیدآبادی با آن مواجه می شود! و سکوت پرسش برانگیز یک کنشگر!
بحثی طولانی بین آقایان جمشیدبرزگر و احمدزیدآبادی در کلاب هاوس جریان داشت که در آن از جمله آقای فرج سرکوهی هم شرکت داشتند. فایل صوتی آن هم در برخی سایت ها درج گردید و نوشته حاضر برگرفته از آن است و نقدی برآن از جوانب گوناگون که به سهم خود با هدف شفاف ترکردن اوضاع غبارآلودسپهرسیاست نگاشته شده است:
بدیل سازی، فقرکنش، درس های انقلاب بهمن و چه نبایدکردهای آن!
مدت هاست که تعمیق بحران همه جانبه اقتصادی و سیاسی و تشدیدبن بست و شکاف های حاکمیت، و تسخیرخیابان ها با اعتراض های بی وقفه معلمان و کارگران شاغل و بازنشستگان و پیمانی ها و تهیدستان و جوانان، با فرایند دوقطی کردن جامعه علیه نظام و انزوای پرشکوه آن، حاکمیت را در وضعیت باخت استراتژیکی و حتی در معرض شکندگی تفوق تاکتیکی و ضرورت درهم شکستن آخرین حربه رژیم یعنی سرکوب و سیاست هراس و رعب افکنی قرارداده است و بتدریج علیرغم افت و خیزهای مقطعی با تعمیق مطالبات و بسط دامنه توده ای خود شاهد تغییرتوازن قوا علیه نظام و بسودجنبش ها هستیم. در همین رابطه بحث و اندیشیدن پیرامون بدیل نظام و گفتمان یابی جنبش بیش از پیش اهمیت یافته و اذهان عمومی را به خود مشغول می کند. به موازات چنین روندی و تحت تأثیرخلأناشی از فرسایش قدرت رژیم، اما شاهد تلاش ها و تحرکاتی از سوی برخی جریان های اپوزیسیون و مدعی رهبری (و بیشتر در خارج کشور) برای پرکردن خلأ های درحال پیدایش هستیم.
گفتگو: واقعیت میدان و بدیل سازی رژیم
برخورددوگانه رژیم در موردسرکوب کارگران و معلمان و فعالان میدانی درعمل از یکسو و گرده افشانی برای بدیل های بی ارتباط با جنبش از سوی دیگر، و اهمیت انطباق شکل با محتوا
گسترش سرکوب و اهمیت تقویت هرچه بیشتر صدای اعتراض
تشدید بحران اقتصادی، آشکارشدن پی آمدهای وخامت بارجراجی اقتصادی و فرار به جلوی رئیسی و رسانه های دولتی مبنی بر ادعای جلوگیری از خیزش مردم در پی جراحی و بدلیل جلب رضایت مردم و امیدوارشدن آن ها به آینده
نادرستی تقلیل جنبش مردم به جنبش صرفا گرسنگان
و بالاخره بن بست هسته ای، و افزایش خطربازگشت پرونده ایران به سازمان ملل و بدوره ورق پاره انگاشتن قطعنامه
آیا واردمرحله تازه ای از آپارتایدمبتنی بر جنسیت شده ایم؟
بارزشدن هرچه بیشتر محتوای جهانی بحران اوکراین
وقتی ناتو آرایش استراتژیکی جدیدی بخود می گیرد: جنگ سرد و گرم نوین پسافروپاشی، ارزیابی روسیه به عنوان دشمن مستقیم جهان غرب و پیشروی خزنده و پرشتاب علیه چین و پروژه سرمایه گذاری صدها میلیارددلاری در برابر یک کمربند یک جاده
دوقطبی سازی جهانی، و ادغام دوکشور فنلاند و سوئد در خود و دیواربه دیوارشدن ناتو با روسیه
بازهم پیرامون صورت بندی بحران و راستی آزمائی آن در کوران رویدادها
و اهمیت یک جنبش جهانی برای کنترل یکه تازی قدرت های جهانی
معنای تصفیه نهادهای امنیتی؟
مذاکرات هسته ای و آخرین فرصت؟
نمایش آلترناتیو به سبک مجاهدین؟ با سخنرانی مایک پنس و پمپئو
بازگشت به عقب : رأی دیوان عالی آمریکا در موردبازپس گیری حق سقط جنین
سندروم انقلاب بهمن و ضرورت بازسازی مفهوم انقلاب!-بخش دوم
در بخش نخست*تأکید شد که هرچقدر به ضرورت انقلاب برای برافکندن «سلسله ولایت فقیه» نزدیک تر می شویم به اهمیت ضرورت نقدانقلاب بهمن و آگاهی به درس های آن برای افزایش هوشیاری و اجتناب از افتادن در یک سیاهچاله دیگرهم افزوده می شود. همچنین به اهمیت فاصله گرفتن درک جامد و ایستا از انقلاب و از مفاهیم و اشکال آن پرداختیم. در حقیقت، انقلاب به مثابه یک رخداد و پویاترین تحول تاریخی و زیستی، شامل معنا و مفهوم آن هم می شود. در رابطه با کارکردانقلاب به درهم شکستن مناسبات و ساختارهای قدرت مسلط در شرایط بن بست و بهم خوردن توازن قوا بین پائینی ها و بالائی ها، و به لحاظ ماهیت و محتوائی به نوع انقلاب مثبت و منفی اشاره کردیم. هم چنین ضمن پرداختن به پارادوکس انقلاب، پیرامون قدرت برسازنده و برساخته شده ضمن آن که از انقلاب به مثابه کنش ِاعمال قدرت مستقیم جامعه و به عنوان پادقدرت، قدرت مؤسس و بنیان گذار یا دموکراسی مطلق و قدرت برسازنده نام بردیم، براین نکته پای فشردیم که نمی توان و نباید آن را به قدرت و ساختارهای برساخته ای چون دولت ها و دیگرنهادهای بازنمائی کننده تقلیل داد. و اینک در ادامه آن به شماردیگری از مهم ترین ویژگی های انقلاب ها در بستر زمان و عصرجدید می پردازیم:
وضعیت سیاسی ایران در بالا و پائین
سه نکته ناقابل در باره عرایض آقای ایرج مصداقی!
ایرج مصداقی می گوید* ژن جمهوری خواهی دارد، خودش هم ظرفیت رهبری ندارد. مملکت در حال نابود شدن است، در این میان بهتر از رضاپهلوی نمی بینم و نمی یابم. از دشمنی های نازل و بهانه جوئی های سطحی دست بردارید... پس تا دیرنشده بشتابید به زیرپرچم....
چگونه می توان در سمت درست تاریخ ایستاد؟
این نوشته نقدی است به مقاله «سمت درست تاریخ کجا بود و ما کجا
ایستادیم؟» نوشته آقای مختاربرازش* که بدلیل اهمیت موضوع بحث در شرایط کنونی صورت
می گیرد.
آن چه که در مقاله مطرح شده گرچه از جهتی یعنی انتقاد به عدم حساسیت
لازم نسبت به خطرعروج روحانیت و مذهب، و با توجه به رویکردقهقراگرایانه و استبدادی
این نهاد، توسط نسل های پیشا انقلاب سخن نادرستی نیست. اما رویکردکلی نوشته یک
جانبه است و تنها بیان بخشی از حقیقت است و فاقدجامعیت لازم برای پاسخ دادن به
موضوع و پرسشی که خود مطرح می کند: یافتن سمت درست تاریخ. بهمین دلیل پاسخی نابسنده
و بدون در نظرگرفتن جوانب دیگری از حقیقت است، و لاجرم نادیده گرفتن درک حقیقت در
کلیت خود و نه در اجزاء تکه تکه شده اش.
پیرامون اهمیت اعتراضات آبادان و بازتاب گسترده آن بویژه فراگیرکردن جنبش دادخواهی، و نگاهی به مفاد سخنرانی خامنه ای به مناسب سالگردمرگ خمینی، و تلاش برای شکل دادن به بدیل های حبابی از طریق سوارشدن بر موج اعتراضات مردم
سندروم انقلاب بهمن و ضرورت بازسازی مفهوم انقلاب!(بخش اول)
ناکجاآبادگذشته
در برابرحال و آینده و پرسش های پاسخ نگرفته
پس از گذشت ۴۳ سال از انقلاب بهمن، بنظر می رسد هنوز هم تبیین درخوری از آن و پی آمدهایش که حداقل بخش مهمی از جامعه ایران را قانع کند و بتواند مبنای رهیافتی برای خروج از باتلاق کنونی بشود صورت نگرفته است و این درحالی است که تداوم حاکمیت برخاسته از انقلاب بهمن به عنوان بزرگترین زمین لرزه سیاسی- اجتماعی از انقلاب مشروطیت به این سو و به عنوان رخدادی نابهنگام با سویه قهقرائی، هم چنان بر ذهنیت و بر دوش جامعه ایران سنگینی می کند. پرسه زدن گذشته در حال و تهدیدفزاینده حال و آینده کشور و عملکردنظام برآمده از متن انقلاب چنان بوده است که نسل های جدید بطورفزاینده ای خود را نسل های سوخته و بربادرفته احساس می کنند که حاکمیت برآمده از انقلاب و روایتش از آن، که در این۴۳ سال یکدم از ادعای این همانی خود با انقلاب کوتاه نیامده، جوانی، امید و آینده اشان را به یغما برده است. این همان واقعیت تلخی است که این پرسش حل نشده و مزمنِ انقلاب بهمن، چگونه انقلابی بود که باین فاجعه ختم شد را هم چنان زنده نگه می دارد.
تراژدی آبادان، ترورسرهنگ سپاه و تشدیدمنازعات فی مابین دولت ایران و اسرائیل نشانه چیست، بحران جهان و نشست داووس
پروژه ادغام جامعه در دولت و نظام به چه معناست
معنا و هدف جهان تبیین و عرصه های آن
ترکیب هرچه بیشتر تمامیت گرائی با سیاست های نئولیبرالی
خیزش گرسنگان را باید به چه معنائی در یافت؟ و هدف از دوگانه سازی نان و آزادی؟
در همین رابطه پرولتاریای اجتماعی و مطالباتی به چه معناست و پیوند بین آن ها دارای چه اهمیتی است؟
بازهم پیرامون آخرین تلاش های رژیم پیرامون ادغام جامعه در دولت و نظام اسلامی به عنوان آخرین منزلگاه
جهان و بحران زایشی که بربریت و رهائی در دوسوی آن صف آرائی کرده اند! ( بخش اول)
معنا و بی معنائی در عصرکنونی؟ آیا عصرکنونی دارای معنای خاص تاریخی است؟ اگر تاریخ یعنی به فراسوی خود رفتن و متفاوت بودن، این فراسوئی و تفاوت در چیست؟
شتاب و فروریزی آوارهای بحران، فراتر از پیش بینی های سیاستمداران و دست اندرکاران جهان و یا حتی نهادهای پژوهشی و صاحب نظران بوده است. ژیژک در یکی از مقالات خود پیرامون وضعیت کنونی حاکم بر جهان می نویسد که هنوز واژه ای برای توصیف آن وجود ندارد! نتیجه این بی معنائی وضعیت و غافلگیری در برابرآن، میتواند موجب واکنش های ناسنجیده ای شود که خود برحجم تهدیدها و نادیده گرفتن فرصت های ممکن بیافزاید. با گسترش شتابناک دامنه بحران معلوم میشود که ارزیابی بولتن دانشمندان هسته ای در پایان سال گذشته که هرسال عقربه ساعت نمادین موسوم به آخرالزمان را در تناسب با تهدیدهای موجود سال جدید ارزیابی میکنند، خیلی خوشبینانه بوده است وقتی که آن را درهمان نقطه سال گذشته روی ۱۰۰ثانیه مانده به نیمه شب فیکس کردند! احتمالا آن زمان در مخیله آن ها هم نمی گنجید که چندماه دیگر قدرت های بزرگ ممکن است حتی واردفازآماده باش هسته ای بشوند و هواپیماهای فرماندهی آن را به پرواز در آورند و خطرجنگ جهانی و بکارگیری تسلیحات هسته ای تبدیل به بخشی از واقعیت های منازعات و تهدیدهای ژئوپلکتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک جهان گردد. چنانکه تهدید و آرایش و آماده باش هسته ای عملا واردکشاکش قدرت ها و گفتمان سیاسی آنها شده و از زبان سیاستمداران جاری میشود: از تهدیدهای روسیه نسبت به امکان وقوع جنگ هسته ای و جهانی پیرامون بحران اوکراین تا هشداردبیرکل سازمان ملل نسبت به خطری که تا دیروز قابل تصورنبود و هشدارهای صدراعظم آلمان و یا مقامات سیاسی و سرویس های امنیتی غرب که نباید خطرجنگ هسته ای را دستکم گرفت و حتی بزعم کسانی چون زلینسکی که جنگ موجود را بخشی از جنگ جهانی سوم به حساب می آورد که چه بسا شروع شده است.
بحران اوکراین در فرایند تشدید و پیوندجنگ نظامی و جنگ اقتصادی و پی آمدهای آن برای جهان و بویژه فقراء جهان، نگاهی به ریشه های بحران و تبیین آن در رابطه با این گزاره مهم : که چگونه «سرمایه داری جهانی شده با پی آمدهای گسترش خود درگیراست» و این که چگونه بنیادنئولیبرالیسم به لرزه افتاده و تلاش نئوکییزیانیست برای رفع ورجوع و کارآمدسازی نظام سرمایه داری حاکم برجهان.....
گفتگو: نگاهی به برخی تحولات مهم سیاسی هفته:
به استقبال ماه مه برویم و نگاهی به بیانیه کارگران شورای سازماندهی کارگران پیمانی نفت و گاز
چرا رژیم سیاست شوک تراپی و حذف ارزترجیحی برای حیاتی ترین کالا با چراغ خاموش پیش می بردف
فرجام برجام؟ انتخابات فرانسه نشان دهنده چه چیزی است؟
بحران اوکراین و چپ صاعقه زده!
گفتگو: پیرامون استراتژی راهبری روسیه و چین و خطای استراتژیک نهفته در آن
دستورکارمجلس خبرگان، حذف ارزهای ترجیحی، آیا آبان دیگری در راه است؟ تعیین حداقل دستمزد در زیرخط فقر به چه معناست؟ و نگاهی کوتاه به مذاکرات هسته ای و جنگ اکراین
نکاتی فشرده حول اوضاع حساس و خطرناک کنونی در جهان، به همراه یک گفتگو پیرامون آن
بحران دولت-ملت ها و دمیدن سرنا از دهان گشادش!
تضادبین محتوای جهان جهانی شده با شکل و پوسته حقوقی و ظاهری دولت- ملت ها امروزه یکی از بحران های مهمی است که همه جا ردپایش دیده می شود. واکنش ها در برابرآن یک سویش بازگشت به ناکجاآباد گذشته ست و سوی دیگرش حرکت رو به جلو و ترقی خواهانه. متاسفانه دوستمان شهاب برهان بار دیگر* مثل برخی موارددیگر که دست به قلم می برد (بخوانید دست به اسلحه)، سرنا را از دهان گشادش می نوازد. آدم مات می ماند که این همان برهانی است که مانیفست را ترجمه کرده است که خطاب مارکس و انگلس و درون مایه اش کلا مقوله ای بنام انسان است و پرولتاریای جهان و این که منافع کمونیست ها در هر سطح محلی و کشوری و .. تابعی است از منافع جهانی و عمومی همه پرولترها و ارجحیت آن بر منافع محدود و تنگ کشوری هرجا که در تناقض با آن قرار می گیرند و خلاصه درهم نوردیدن مرزهای ملی... یا یک ملیت گرای دوآتشه ای که این چنین بنام ملت مغلوب در برابرملت غالب زمین و زمان را به هم می دوزد!.
جهان به کجا رهسپاراست؟!
گفتگو- انقلاب بهمن، چالش ها و پرسش های پاسخ نگرفته!
مساله انقلاب بهمن و پی آمدهایش هنوزهم بخوبی تبیین نشده، بویژه برای نسل های جدید چالش برانگیز باقی مانده است. از دلایل مهم و اصلی آن ازیکسو اغتشاش مفهومی پیرامون انقلاب بطورکلی ویژگی های انقلاب ایران و از سوی دیگر فرافکنی های گوناگونی است که پیرامون نقدآن صورت می گیرد. بطوری که حرکت در سیکل معیوبی از استدلال ها جایگزین نقدعلمی و سازنده می شود. از جمله مهم ترین این نوع فرافکنی ها طرح دلایلی چون سرکوب و فقدان دموکراسی در نظام پیشین، یا تناقض و دوبنی بودن انقلاب -سنت و تجدد- و یا شکست از جمله شکست از درون و یا جداکردن انقلاب از نتیجه آن برای نجات انقلاب و یا کلا نفی انقلاب است و.... که هیچ کدام قادر به توضیح این رخدادتاریخی آن گونه که بوده است و مفهوم انقلاب ودرک ما از آن و دلایل بازگشت «مشروعه» و هژمونیک شدنش، فرایند پارادایم اسلام سیاسی و دلایل میدان دارشدن آن نیستند. در ادامه می کوشم به سهم و توان خویش و با مفاهیم و نگاه دیگری نسبت به انقلاب و ویژگی های آن پاسخ های درخوری برای این نوع پرسش های چالش برانگیز بیابیم.
گفتگو:کابوس شکست انقلاب ۵۷ و رویکردهای ساختارهای کنونی نظام حاکم
ساختارهای نظام کنونی چه گونه و چه مکانیزم هائی ررا برای ادامه حیات تعبیه می کند(شکل دادن به اولیگارشی سیاسی و اقتصادی جدید)، «جمهوری دوم» و زمنیه چینی برای حذف باصطلاح حمهوریت نظام و زمینه چینی برای رهبری آینده دستورالعمل های دولت انتقالی رئیسی .....
رژیم در حال پوست اندازی به کدام سو رهسپاراست؟.
نورپاشی به میدان
آزادی نمادی از چرخش رژیم:
این روزها در تقارن با دهه موسوم به فجر، «میدان آزادی» با ترکیبی از دوپرچم رژیم ایران و دولت چین آذین بندی شد که موجب برانگیختن حساسیت عمومی گشت تا جائی که دست اندکاران رژیم تلاش کرده اند که این آذین بندی میدان آزادی را با تقارن زمانی دو مناسبت در دوکشور امری تصادفی و طبیعی جلوه دهند.آن ها رسانه ها و شبکه های اجتماعی را متهم به سوء استفاده از آن کردند. ولی این ادعای رژیم هم مثل بسیاری از ادعاهای دیگرش در برابرجامعه ای که خود فارغ از بوق های تبلیغاتی رژیم رأسا منویات و رفتارهای رژیم را تعبیر و تفسیر می کند و معنا می بخشد، و چه بسا متن موردنظر رژیم را به حاشیه و حاشیه را به متن تبدیل می کند رنگ باخت. بهرحال «این تقارن تصادفی» ناقض ادعای همیشگی نظام در استقلال خواهی و شعارنه شرقی نه غربی و اجتناب از ورود به بلوک های بندی اقتصادی و امنیتی و نظامی قدرت های بزرگ تلقی و بسان رونمائی نمادین از یک چرخش بزرگ راهبردی در اذهان عمومی ثبت و حک شد. چنان که حتی برخی رسانه های داخلی هم با تیتر میدان آزادی در «حصارچین» از آن یادکردند!.
بحران اوکراین کاتالیزوری برای قطب بندی های جهانی و شروع جنگ سردنوین؟. نزدیک ترشدن چین و روسیه به یکدیگر، تناقض این سیاست با راهبرداصلی تمرکز دولت آمریکا و غرب بر چین به عنوان رقیب عمده، موازنه مثبت و موازنه تهدیدآمیز و رابطه اش با شکل گیری جنگ سردجدید. روسیه و چشم داشتن به مناطق نفوذ موسوم به خارج نزدیک و انگیزه غرب در بحران آفرینی. اهمیت صلح و فشارجامعه جهانی و افکارعمومی به حل مسالمت آمیزتنش ها، و هشدار که اگر بحران کنترل نشود نسبت به تبعات آن هم برای مردم اوکراین و هم برای دورشدن جهان از خطر شکل گیری جنگ سرد وحتی خطرجنگ های بزرگ بین قدرت ها
گفتگو:
نگاهی به بحران اوکراین و ارتباط آن با تغییرتوازن قوای جهانی و سیاست فرافکنی بحران، ریشه های بحران جهان و سه وجه اصلی بحران. بحران دموکراسی و ارتباط آن با سه مشخصه جهانی سازی سرمایه دارانه، ترکیب انقلاب های ماکرو و میکرو، لیبرال دموکراسی و «پایان تاریخ». درنگی برمعادله بحران: بحران عمومی ( وضعیت اضطراری همچون قاعده ونه استنثنا و به عنوان بیلان خروجی)=لیبرال دموکراسی+نابرابری.
گفتگو: کارنامه رئیسی در شش ماهه نخست،به کدام سو می رویم. تشدیددامنه سرکوب به موازات گسترش اعتراضات و فرسایش شدید اهرم های اقتداررژیم و بالاخره چشم انداز مذاکرات هسته ای و چالش های آن
در باره بحران دمکراسی، مشخصات و ویژگی های آن، موقعیت کنونی جهان در شرایط افول قدرت امریکا و ظهور قدرتها وقطب های دیگر، قطب بندی ها و جنگ سردنوین و مختصات آن،
پیرامون اعتراضات کارگری و اهمیت فراخون کارگران نفت و گاز درمورددستمزدحداقل، اعتراف وزارت کشور به گسترش اعتراضات و ظرفیت های هنجارشکنانه آن، قراردادبا روسیه و چین مخالفت افکارعمومی و نامحرم بودن جامعه از مفادآن، و نیر دورزده شدن مجلس و قانون اساسی خودرژیم، و بالاخره به آخرین تحولات مذاکرات هسته ای
پیرامون تشدید بحران روسیه با آمریکا و ناتو حول اوکراین، ویژگی ها و چالش های جهان چندقطبی و فرصت ها و تهدیدها ....
پیرامون سه موضوع: بازتاب گسترده قتل بکتاش آبتین و معنای آن، دو ویژگی برجسته جنبش های اعتراضی و آخرین تحولات مربوط به روند مذاکرات برجام...
به مناسبت سالگردحمله حامیان ترامپ به کنگره، بحران دموکراسی و تشدید آن و در همین رابطه نگاهی به رویکرذد فکویاما و بایدن و کارتربه عنوان رؤسای جمهورکنونی و سابق آمریکا خواهیم داشت.
گفتگو:
فشاررژیم به زندانیان و قتل های کرونائی و تشدید مقاومت جامعه، انزوای گسترده روحانیت در میان مردم و انتقادهای درونی آن ها نسبت به سیاتس های حاکمیت از جمله به سیاست بحران آفرینی بین المللی،اتوبوس خوابی و گسترش فقر، و آخرین تحولات مذاکرات هسته ای....
نگاهی به شماری از مهم ترین تحولات و بحران های سال۲۰۲۱. از جمله به پاندومی کرونا و تاثیرآن بر حوزه اقتصاد و بحران تندرستی، نشست گلاسگو(و بحران زیست محیطی) و نیز بحران دموکراسی و پی آمدهای آن ها بر نظم حاکم برجهان
بودجه سال جدید اهداف و محدودیت ها؟