Saturday, September 05, 2009

اگریارشاطرنیستی بارخاطرمباش!

آرام سازی فضای سیاسی ونصایح نهضت آزادی به جنبش اعتراضی *

خطاب به جنبش:"به جای شوروالتهاب سیاسی وتظاهرات خیابانی درچهارچوب قانون اساسی عمل کنید!.بدانید که اصلا طلبی هم چنان تنها راه ممکن ومطلوب دربرابرملت ایران برای رسیدن به خواسته های تاریخی خود است.پیش برد روابط ومعادلات درسطوح سیاسی وقانونی،اگرچه ممکن است که هیجان وشوراجتماعی حرکت های پیشین را نداشته باشد،فضا را برای اقدامات اصلاح طلبانه بیشترآماده خواهد کرد"به نقل ازبیانیه

دلیل اصلی نهضت آزادی درارائه رهنمودهائی این چنین "داهیانه"آن است که گویا این کارفضا را برای خشونت طلبان حاکم تنگ ترمی کند و برای اصلا طلبان بازتر.بهمین دلیل نهضت آزادی خواهان تعویض ریل اعتراضات ازخیابان به مجاری قانونی است:"درشرایط عادی سیاسی،نیروهای اصلاح طلب می توانند با صراحت وقدرت بیشتری برآزادی احزاب واجتماعات،آزادی بیان و آزادی قلم تأکید کنند". دربرهان قاطع برای درستی این نظرهمین بس که "این گونه آزادیها ازاصول مصرح درقانون اساسی اند وکسی حق ندارد که نیروهای اصلاح طلب رابه بهانه اظهارنظروانتقاد با ارائه برنامه و راهبرد یا تشکیل اجتماعات وتشکل های مدنی مورد بازخواست واعتراض و فشارقراردهد"

اشتباه نکنید! رهنمودها وتوصیه های نهضت آزادی ازنوع همراهی وهم دردی با اعتراضات مردم وتوصیه به "آرام ترو سنجیده ترحرکت کردن" به قصد تداوم و ممانعت ازسرکوب رژیم نیست، بلکه ناظربه تغییرریل اعتراضات ازمسیرخیابان ونافرمانی های مدنی- اجتماعی به اقدامات قانونی وفراهم کردن امکان نقش آفرینی سیاست بازان حرفه ای وحراف به جای اقدام مستقیم توده ها است. صاف وسرراست دخیل بستن به چانه زنی دربالا وتعطیل کردن حرکت ازپائین-بازگشت به شرایط عادی یعنی به دوره پیش از22 خرداد ازسوی جنبش ونیروهای سیاسی را باید شاه بیت بیانیه اخیراین حزب به شمارآورد.

واما خطاب به حاکمیت: نهضت آزادی درنصایح حکمیانه اش به سرکردگان نظام آنها را به درنظرگرفتن منافع با ثبات و درازمدت خود دعوت می کند:"نهضت آزادی ایران، همچون گذشته، مشفقانه به حاکمان توصیه می‌کند که به جای سركوب و حذف نیروهای سیاسی ملتزم به قانون اساسی و تنگ کردن پيوسته فضای سیاسی، با قانونمداری وگسترش آزادی‌های سیاسی و مدنی، بقا، انسجام و ثبات نظام را تضمین كنند.بله! ازآنجا که نظام‌های سرکوب‌گر همواره «خود ـ برانداز» و «خود ـ ویرانگر» بوده‌اند ازتکرارسرنوشت آنها به پرهیزید.
بدیهی است که درنزداین جریان جنبش اعتراضی مردم هیچ نقشی درتنگ ترساختن حلقه محاصره رژیم ومحدوده مانورهای آن،تشدید تضادهای درونی وجهانی آن ولاجرم در"خود براندازی وخود ویرانگری" رژیم ندارد وگرنه هیچگاه به جنبش توصیه نمی کرد که به خانه های خود برگردید.
همانطورکه ملاحظه می کنید نهضت آزادی درنقش کاسه داغ ترازآش، نه فقط نگران ازدست دادن ثبات وانسجام نظام وقربانی شدن منافع درازمدت آن است، بلکه درالتماس خود به حاکمیت، تنها به نصیحت حول امتناع ازحذف ملتزمین به قانون اساسی می پردازد. گوئی که ستاندن جان ومال غیرملتزمین مباح است وجرمی محسوب نمی شود!.
البته صدورچنین رهنمودی ازسوی جریانی که ازهمان هنگام وقوع انقلاب بهمن57،درنقش صورتک برای پوشاندن چهره واقعی روحانیت ظاهرشد عجیب نیست. والحق روحانیت وشخص خمینی هم نهایت استفاده را برای فریب افکارعمومی نسبت به اهداف و نیات روحانیت و موجه جلوه دادن خود درانظارداخلی وداخلی وجهانی به عمل آورد.همان موقع نیزترس ازانقلاب-انقلاب واقعی ونه مصادره شده توسط خمینی وروحانیت- بودکه اورا به وصلت سیاسی با روحانیت ترغیب کرد.اکنون نیز اعتراضات خود جوش مردم درخیابان ها وبام ها وکوچه ها و... یک باردیگر این جریان را دستخوش رعشه نزول سیل به جای باران کرده است که باید به هرقیمت ازوقوع آن جلوگیری کرد. ازهمین رومخاطب این بیانیه فقط حاکمیت نیست.بلکه هم چنین اصلاح طلبانی که تحت تأثیروفشارامواج اعتراضات توده ای،از محدوده ها و خط قرمزهای این جریان فراتررفته اند نیزهست. پیام نهضت آزادی حتی کنترل ومهارجنبش نیست بلکه توقف کامل آن است.
سفسطه های بیانیه:
نخست آنکه بیانیه برای آنکه به راهبردهای خویش چهره منطقی بدهد،صریحا ویا تلویحا نخست اصلاحات وخشونت را دربرابرهم می نهد. وسپس خشونت وانقلاب را یکسان انگاشته وخشونت را ذاتی و گوهر انقلاب می داند. وبرپایه چنین معادله مغالطه آمیزی به استنتاجاتِ قهقرائی خودمی پردازد.وحال آن که اولا نه رفرم در معنای واقعی خود (ونه درمعنای رفرمیستی واصلاح طلبانه اش) دربرابرانقلاب قراردارد ونه خشونت ازاجزاء ذاتی وحیاتی مقوله انقلاب است. خشونت یک مقوله عَرَضی است وتابع اوضاع واحوال وبیش ازهرچیزواکنش طبقه سیاسی حاکم.وبنابراین می تواندحتی درتلاش برای رفرم،حتی ازنوع رفرمیستی آن،بسته به ماهیت وساختار ونوع کنش نظام حاکم،رخ دهد.نمونه های این گونه خشونت دربرابراصلاح طلبی درتاریخ جهان وکشورخودمان کم نیستند. بنابراین خشونت ربط ذاتی وماهوی با انقلاب ندارد.انقلاب ناظربرمطالبات وتغییرات رادیکال درساختارقدرت وعرصه مناسبات اقتصادی واجتماعی توسط اقدام مستقیم مردم است.همین وبس! و جوهراصلی آن نیز انتقال قدرت به خود مردم است(درصورتی که موفق باشد).انقلاب لحظه انفجاربرای گشودن راه مسدودشده به سوی آزادی وبرابری است.نیروی محرکه اصلی آن نیزخود توده های زحمت وکارهستند که رأسا پابه میدان نبرد می نهند و فریادبرمی آورند که خود آنها صاحب ملک ومملکت وحاکم برسرنوشت خویشند و این که تاریخ را آنها می سازند. خشونت، ذاتی نظام های مستبد وواپسگراست وهرآینه اگر مردم نیز ناچارا وبه عنوان آخرین حربه به آن متوسل شوند،عموما دارای ماهیت دفاعی دربرابر اعمال خشونت ودفع آن می باشد. دفع خشونت بهنگام ضرورت را نباید با اصل و منشأ خشونت برابرگرفت.همانطورکه درسنگربندی های خیابانی اعتراضات ماه های اخیر-هم چون بهم ریختن آرایش نیروهای موتوریزه وضربتی ضدانقلاب- بکرات شاهدش بودیم.دفع خشونت می تواند به منزله مقابله با خشونت باشد وبرای خنثی کردن آن وتفاوت ماهوی دارد با کیش ستایش ازخشونت.چنان که اصل دفاع دربرابرتجاوزبه حقوق اولیه وبدیهی انسان حتی درمنشور جهانی حقوق بشرهم برسمیت شناخته شده است.وبنابراین یک حق بدیهی، مدنی وبرسمیت شناخته درجهان امروز است.تقلیل وتعبیر مفهوم انقلاب ازتغییر رادیکال شرایط زندگی برای مناسبات اجتماعی برابر به خشونت، همواره مهمترین دستاویزمدافعان وضعیت موجود در برابر انقلاب و علیه آن بوده است.بی شک اگر روزی فرابرسد که مردم برای تغییرشرایط زندگی خود وبرای بدست گرفتن سرنوشتش،دیگر نیازی به انقلاب نداشته باشد،آن روز را براستی باید ورودتمدن بشری به فارتازه ای ازتکوین خود بشمارآورد. آن زمان می توان ازانسانی شدن تاریخ وشروع فصل تازه ای درتکامل انسان-انسان طرازنوین- سخن گفت. ولی تا آن زمان انقلابات می توانند هم چنان آخرین راه حل برای حرکت بدان سوباشند.
دوم آنکه پس اگرخشونت می تواند فارغ ازاصلاح ویا انقلاب صورت بگیرد ومنشأ اصلی آن نیزنظام حاکم است، واساسا نفس دولت خود تجسم خشونت و تبلور سلطه طبقاتی و خلع ید ازتولیدکنندگان واقعی ثروت وقدرت است، پس توصیف انقلاب با خشونت، و همزادبودن اصلاح طلبی با صلح وآرامش یک معادله کاذب است.مگرآنکه منظورمان ازآن نه اصلاحات واقعی درسیستم حاکم،بلکه صرفا یک شعارتوخالی باشد.والبته اصلاحات" ازنوع نهضت آزادی نیز چیزی جزشعارتوخالی نیست.اصلاحاتی که باید کف آن را آنقدر پائین آورد که که برای حاکمیت قابل قبول باشد و لوآنکه به صفرویانزدیک به صفرمیل کند. بدیهی است که این دیگریک تسلیم طلبی کامل وبی حدومرزاست که حتا ربطی به پلاتفرم اصلاح طلبانه هم ندارد. واین یعنی مخالفت باهرگونه مبارزه مدنی و نافرمانی اجتماعی که می تواند رژیم را به خشم آورد. واگردرنظربگیریم که حکومت اسلامی درطی بیش از30 سال حیات ننگین خود نشانداده است که حتی انجام اصلاحات نیز دراین نظام نیازمند به انقلاب وتغییرات ساختاری است،آن گاه جوهرارتجاعی این فراخوان نهضت آزادی بیشتر نمایان شود.
سوم آنکه وقتی نهضت آزادی درحین عبورازرودخانه خروشان به هوس رقص شتری،یعنی بازگشت به مبارزه "قانونی" قبل از22 خرداد می افتد، فراموش می کند که این مبارزات لااقل درطی 12 سال اخیربه بن بست کامل رسیده بود و خیزش اخیرنیزدرواکنش به چنین بن بستی بود.وبنابراین چنین "رهنمودی" تنها می تواند به معنی صدوریک چک سفید باشد برای باقی ماندن جباریت حاکم.
صدور چنین بیانیه ای بخصوص در لحظات کنونی یعنی درشرایطی که رژیم ازیکسو اساسا حربه سرکوب را برای خاموش کردن شراره های جنبش بکارگرفته است وازسوی دیگرهرروز شاهد افشاء پرونده های تازه ای ازجنایت های رژیم هستیم و آخرین آن افزوده شدن قطعه جدیدی برقطعات گورستان خاوران است، حامل چه پیامی است؟:
ازیکسونشاندهنده نگرانی این جریان ازفراروی جنبش ازمحدوده های خطوط قرمزآن است وحتی باید به آن افزود نگرانی ازعملکرداصلاح طلبانی که تحت فشارجنبش پای خود را اندکی ازظرفیت های معمول خود فراترنهاده اند،و ازسوی دیگردرجستجوی مکان امنی برای آویختن شال وکلاه خود درشرایطی که مواجه با قدرت نمائی رژیم وافت مقطعی ونسبی جنبش است. البته برای کسانی که به عملکرداین جریان، بخصوص دربزنگاه های تاریخی درطی چندین دهه عمرآن آشنائی دارند این گونه رویکردامرنامنتظره ای نیست.چراکه برآنها پوشیده نیست که بند ناف این جریان متأسفانه با نظام کنونی گره خورده وتنها به مثابه اپوزیسیون قانونی رژیم می تواند به حیات خود ادامه دهد. واقعیت آن است که حتی فرصت طلبی میوه چینان نیزبهنگام رسیدن میوه ها ودر فصل میوه چینی صورت می گیرد وگرنه جز آش نخورده ودهان سوخته نصیبشان نخواهد شد.
2009-09-05-14-06-88


*-این بیانیه را می توانید ازجمله درسایت زیرمشاهده کنید:
http://www.mizanpress.net/index.php?option=com_content&view=article&id=4418:2009-09-01-14

No comments: