از سوی دیگر مذاکرات در شرایطی صورت می گیرد که موقعیت بین المللی ترامپ چنگی بدل نمی زند. او در شرایطی به این دیدار«تاریخی» می رود که خروج یک جانبه و مساله برانگیز آمریکا از برجام و نیز شکاف بزرگ در میان هفت قدرت بزرگ و منزوی ماندن آمریکا بطوراجتناب ناپذیر، بجای ارسال سیگنال های حاکی از اقتدار، زینگنال هائی با نشان های ضعف به طرف مقابل رله می کند. و این در حالی است که پیونگ یانگ با مذاکراتی که پیشاپیش با دو قدرت چین و و روسیه صورت داده است، با آمادگی بیشتری به این دیدارآمده است. نباید فراموش کرد که یکی از دلایل اصلی ابرازتمایل به عقب نشینی و مانورهای اون، فشارهای چین برای مذاکره و حل و فصل بحران هسته ای بوده است. در همین جا به یک نکته دیگر هم باید در آسیب پذیربودن این دیداراشاره کرد: ترامپ قبلا این دیدار را لغوکرده بود اما پس از مدتی کوتاه بدلیل خشم و فشارسنگین سران کره جنوبی و افکارعمومی آن که همواره خواهان حل و فصل این بحران خطرناک و خالی شدن منطقه از سلاح های هسته ای بوده است ناگزیرشد که سریعا دوباره انعطاف نشان دهد و با تغییرنظرش برای مذاکره ابرازآمادگی کند. غرض آن که چرخش های ترامپ بسیارزیاد و غیرقابل پیش بینی است که خود در مغایرت با «تضمین» که کلیدواژه این مذاکرات هست قراردارد.
علاوه بر آن اون رهبری است یکه تاز و بلامنازع و می داند که کلید رمزتن دادن حریف به این مذاکرات و نیز اگر بنا باشد امتیازدندان گیری گرفته شد، در زراد خانه هسته ای او نهفته است. از همین رو او در اوج اقتدارهسته ای اش خواهان حل مساله تحریم ها و رفع محاصره، آن هم بشیوه ای کاملا از بالاست که هیچ گونه ربطی به گشایش جامعه و حقوق بشر و دموکراسی و بازارآزاد واین گونه تعارفات داشته باشد و بهمین دلیل هم راه نفوذ و رخنه برای طرف مقابل را که بخواهد به یک روندباصطلاح مثبت و خزنده ای در این عرصه ها امیدوار باشد می بندد ( ضمنا بخاطرداشته باشیم ایرادی را که ترامپ به اوباما در موردمذاکره هسته ای با ایران وارد کرده و می کند که چرا صرفا روی مسائل هسته ای متمرکزشد، اما خود وی همان را دارد با ابعادبه مراتب بیشتری در موردکره شمالی به پیش می برد!).
با توجه به توضیحات فوق معلوم می شود که این مذاکرات «تاریخی» اساسا با بن بست ها و تنگناهای واقعی مواجه است، که پیروزی آن چنانی که ترامپ ادعا می کند، خلع سلاح کامل و بدون بازگشت و قابل آزمون، در ازاء وعده های گشایش اقتصادی، که البته خود نسیه است و می تواند در عمل با هزاران اما و اگر مشروط شود، ابدا برای طرف مقابل تضمین کننده نیست. مگر آن که طرف مقابل چنان در وضعیت استیصال و شکننده ای قرارگرفته بشد که بخواهد به چنین وعده و وعیدهائی دل به بندد که معنائی جز بستن پیمان یک فاتح با طرف شکست خورده نیست. بدیهی است که اکنون چنین شرایطی در موردکره شمالی دیده نمی شود و بر عکس او چه بسا خود را به درجاتی موفق و پیروزهم بداند. البته آن گونه تضمین مورددرخواست کره شمالی هم بعید است که موردقبول ترامپ که از خلع سلاح هسته ای کامل دم می زند قرارگیرد. آن چه که در این میان می ماند، یافتن حلقات و فرمول های میانه است که باصطلاح نه سیخ بسوزد و نه کباب و بردبردباشد. که خود بیانگراین است که این معضل به شکل ضربتی قابل حل نخواهد بود.
در خوش بینانه ترین شق یا سقف این مذاکرات و توافق حاصل از آن از منظرکره شمالی خلع سلاح هسته ای گام به گام شبه جزیره کره همراه با تضمین های لازم و گشایش های اقتصادی است و کف آن نیز آن است که اگر مذاکرات به شکست بیانجامد مقصراصلی آن طرف مقابل باشد. به یک عبارت می توان گفت شاید پیروزواقعی این مذاکرات «تاریخی» کسی است که بتواند نشان دهد که طرف مقابل مقصرعدم موفقیت است. کره شمالی بخصوص این نتیجه گیری برایش اهمیت بسیاری برای کاستن از فشارهای جهانی و حتی متحدین خود چین و روسیه و… دارد. و اما برای کسی چون ترامپ بدلیل حداکثرخواهی و انتظاراتی که برانگیخته است انجام چنین کاری به مراتب دشوارتراست.
با این همه اگر این مذاکرات شکست بخورد از هرجهت برای جامعه جهانی پیام بدی نسبت به ناتوانی دپیلماسی در حل بحران های انباشته درآن است. با شکست دیپلماسی، معمولا فرصت مناسب تری برای میدان داری و عرض اندام تهدیدهای نظامی و بکارگیری مشت آهنین فراهم می شود. بهمین دلیل بهترین حالت حرکت گام به گام به سوی خلع سلاح و توافق به ادامه مذاکرات و کاستن از دامنه تحریم های اقتصادی است… یعنی یک معامله باصطلاح برد برد. تصورحل ضربتی این معضل و مواردمشابه آن که ترامپ نماینده آن است هم نشدنی است و هم خطرناک. باید راهی به جلو گشوده شود و باید به رویکردهائی که راه را برای میدان دارشدن زور و وسایل انهدام جمعی و طبیعت می گشاید «نه» گفت!