واینک
باردیگرمصاف
جمهوری
اسلامی وافکار
عمومی جهان،
پیرامون محکومیت
سنگین
جعفرپناهی
جمهوری
اسلامی ودولت
احمدی
نژادهیچ هنری
هم نداشته
باشند،انصافا
باندازه کافی
ازهنربرانگیختن
افکارعمومی
جهان وبویژه
هنرمندان
وروشنفکران
جهان علیه
رفتارواپسگرانه
خود دربرخورد
با هنرمندان
برخوردارند.
اگرچه رژیم یک باردیگر،بهنگام دستگیری وزندانی کردن جعفرپناهی، ابعادحساسیت و فشار جهانی را تجربه کرده وناچارگردیده بود که اوراموقتا آزادنماید،اما درعین حال زخم وکینه برآمده ازطعم تلخ عقب نشینی تحمیلی را هرگزفراموش نکرده وبرآن بود که باصطلاح ازطریق محکومیت هرچه سنگین تر وی اقتدارخود دربرابر هنرمقاومت را برخ مردم ایران وجهان بکشد.پیش فرض نادرست وی آن بود که گویا آب ها ازآسیاب افتاده واکنون می تواند با سهولت بیشتری ازهمه زهرچشم بگیرد.محکوم کردن به شش سال زندان وبیست سال محرومیت ازکارسینمانی وفیلمنامه نویسی وهرآنچه ازهنرکه جعفرپناهی باداشتن آنها شهره جهانی شده است،حتی محرومیت ازگفتگوبا رسانه ها چیزی جزترور هنروسترون ساختن استعدادجوشان هنرمندی بنام نبود.بااین همه خرفتی استبداد راهمین بس که باشمشیرآخته وبازوان متورم به جنگ هنربرخاسته است .غافل ازآنکه با رفتارقرون وسطائی خود جز انگیزه های تازه و نیرومندتر برای برکشیدن هنرمقاومت وحقانیت آن فراهم نمی سازد.وبراین اساس بودکه خرفتمندانه تصمیم گرفت یک باردیگر آزموده رابیازماید.جعفرپناهی به عنوان کارگردان وفیلم ساز برجسته ازآوازه جهانی برخورداراست.اویکی از داوران بخش مسابقه جشنواره کن بود و حتی با وجود زندانی بودن وی در ايران، ژيل ژاکوب، مدير جشنواره فيلم کن، در زمان معرفی اعضای هيئت داوران، نام وی را به عنوان يکی از داوران اعلام کرد و در مراسم افتتاح جشنواره تا پايان آن نيز يک صندلی خالی برای وی در نظر گرفته شد.بقول جعفرپناهی جوایزدریافتی اش بیش ازحجم سلولی بودکه برای آموخته کردنش او را درآن حبس کرده بودند.محکومیت سنگین پناهی وحکم شش سال زندان درواقع تبلور خشم حاکمیت نسبت به هنرمقاومت وزندانی کردن هنراست.هنری که با جنبش واعتراضات مردم عجین شده وبهراه آن ره می سپارد.هنری که اگردرفضای داخل کشور بدلیل سرکوب شدید،آنچنان که شاید وباید قدرت عرض اندام را ندارد اما درمقیاس جهانی دارای صدای رسا ومحکوم کننده ای است.بی تردیدخرفتی وکورچشمی مستبدین حاکم وسرسپردگی به کیش قدرت، یک باردیگرمانع ازدرنظرگرفتن پی آمدهای داخلی وجهانی رودرروئی مستقیم با هنرمقاومت وشکنندگی خود دراین مصاف گردید.اکنون یک باردیگرموج جهانی حمایت ازجعفرپناهی به حرکت درآمده است. روزنامه های مهمی چون گاردین ولوموند به حمایت ازوی پرداخته وبه انتشاردفاعیه او پرداخته اند.* دفاعیه ای که درآن جعفرپناهی ازهنراجتماعی و متعهد و عدم سرپردگی اش به زور وزردفاع کرده است.
اگرچه رژیم یک باردیگر،بهنگام دستگیری وزندانی کردن جعفرپناهی، ابعادحساسیت و فشار جهانی را تجربه کرده وناچارگردیده بود که اوراموقتا آزادنماید،اما درعین حال زخم وکینه برآمده ازطعم تلخ عقب نشینی تحمیلی را هرگزفراموش نکرده وبرآن بود که باصطلاح ازطریق محکومیت هرچه سنگین تر وی اقتدارخود دربرابر هنرمقاومت را برخ مردم ایران وجهان بکشد.پیش فرض نادرست وی آن بود که گویا آب ها ازآسیاب افتاده واکنون می تواند با سهولت بیشتری ازهمه زهرچشم بگیرد.محکوم کردن به شش سال زندان وبیست سال محرومیت ازکارسینمانی وفیلمنامه نویسی وهرآنچه ازهنرکه جعفرپناهی باداشتن آنها شهره جهانی شده است،حتی محرومیت ازگفتگوبا رسانه ها چیزی جزترور هنروسترون ساختن استعدادجوشان هنرمندی بنام نبود.بااین همه خرفتی استبداد راهمین بس که باشمشیرآخته وبازوان متورم به جنگ هنربرخاسته است .غافل ازآنکه با رفتارقرون وسطائی خود جز انگیزه های تازه و نیرومندتر برای برکشیدن هنرمقاومت وحقانیت آن فراهم نمی سازد.وبراین اساس بودکه خرفتمندانه تصمیم گرفت یک باردیگر آزموده رابیازماید.جعفرپناهی به عنوان کارگردان وفیلم ساز برجسته ازآوازه جهانی برخورداراست.اویکی از داوران بخش مسابقه جشنواره کن بود و حتی با وجود زندانی بودن وی در ايران، ژيل ژاکوب، مدير جشنواره فيلم کن، در زمان معرفی اعضای هيئت داوران، نام وی را به عنوان يکی از داوران اعلام کرد و در مراسم افتتاح جشنواره تا پايان آن نيز يک صندلی خالی برای وی در نظر گرفته شد.بقول جعفرپناهی جوایزدریافتی اش بیش ازحجم سلولی بودکه برای آموخته کردنش او را درآن حبس کرده بودند.محکومیت سنگین پناهی وحکم شش سال زندان درواقع تبلور خشم حاکمیت نسبت به هنرمقاومت وزندانی کردن هنراست.هنری که با جنبش واعتراضات مردم عجین شده وبهراه آن ره می سپارد.هنری که اگردرفضای داخل کشور بدلیل سرکوب شدید،آنچنان که شاید وباید قدرت عرض اندام را ندارد اما درمقیاس جهانی دارای صدای رسا ومحکوم کننده ای است.بی تردیدخرفتی وکورچشمی مستبدین حاکم وسرسپردگی به کیش قدرت، یک باردیگرمانع ازدرنظرگرفتن پی آمدهای داخلی وجهانی رودرروئی مستقیم با هنرمقاومت وشکنندگی خود دراین مصاف گردید.اکنون یک باردیگرموج جهانی حمایت ازجعفرپناهی به حرکت درآمده است. روزنامه های مهمی چون گاردین ولوموند به حمایت ازوی پرداخته وبه انتشاردفاعیه او پرداخته اند.* دفاعیه ای که درآن جعفرپناهی ازهنراجتماعی و متعهد و عدم سرپردگی اش به زور وزردفاع کرده است.
سينماگران
و روشنفکران
فرانسه برای
دفاع از وی
اعلام بسيج
عمومی کردند.به
گزارش
روزنامه
لوموند، چاپ
فرانسه، فردريک
ميتران، وزير
فرهنگ فرانسه خشم خود را
از رأی دادگاه
در ايران عليه
پناهی اعلام
کرد و دادگاه
وی را فرمايشی
ناميد.تیيری
فره مو،
نماينده
جشنواره کن
همه را فراخواند
تا سريعأ
واکنش نشان دهند و
کميته دفاع از
پناهی را با
کمک سينماتک
فرانسه و
جامعه
نويسندگان و آهنگسازان
اين کشور به
سرپرستی فيلمساز
فرانسوی برتران
تاورنيه
تشکيل دهند."مارتین
اسکورسیزی"
همراه با "استیون
اسپیلبرگ و
فرانسیس
کاپولا" با
صدور بیانیه
ای در مورد
احکام 6 سال زندان جعفر
پناهی و محمد
رسول اف
اعتراض کردند
اسکورسیزی
زمانی که این
فیلمساز ایرانی
برای اولین
بار بازداشت
شده بود در
جشنواره کن در
مورد او صحبت
کرد: من از خبر
حبس جعفر
پناهی و محمد رسول اف
شوکه و
دلسرد شده ام و به عنوان
یک فیلمساز،
همه ما باید
در مقابل
این احکام
بایستیم و
شجاعت آنها را
تحسین کنیم و
به سرعت برای
آزادی فوری
آنها اقدام
کنیم.بر پايه اين
گزارش برنار ـ
هنری لوی،
فيلسوف فرانسوی
نيز در
اظهارنظری
گفت که
پناهی به دليل
سوء ظن بهخاطر
ساختن فيلمی
در رابطه با
جنبش سبز،
جنبش اعتراضی
مردم پس از
انتخابات
ايران، محکوم
شده. جشنواره های
بين المللی
فيلم برلين
و "کارلووی
واری"در جمهوری
چک، حکم زندان
برای جعفر
پناهی،
فيلمساز
ايرانی، را
بشدت محکوم کردند. "ديتر
کوسليک"،مدير
جشنواره بين
المللی فيلم برلين، حکم
زندان برای
جعفر پناهی را
«شوک آور»
خوانده است .جشنواره
فيلم برلين
اخيرا جعفر
پناهی را به عضويت
در هيئت
داوران دوره
آينده
جشنواره در
ماه فوريه انتخاب کرده است.در همين
زمينه، جشنواره
فيلم "کارلووی
واری" در بيانيه
خود تصريح
کرده که آقای
پناهی از
اعضای هيات
داوران سی و
ششمين
جشنواره فيلم
کارلووی واری
بوده و در
چند سال گذشته
فيلم های او
در اين جشنواره
به نمايش در
آمده است.
فراخوانی
توسط کمیته
حمایت
ازجعفرپناهی
صادرشده است که
تاکنون با
امضاء 4500 تن
ازسینماگران
ووکلا و... حمایت
شده است که
خود گویای
پتانسیل
اعتراضی است
که علیه سیاست
رعب وسرکوب
رژیم تبه
کارولایت
فقیه درپهنه
جهانی
بپاخواسته
است. اکنون که
یک
باردیگررژیم
جمهوری
اسلامی دشمنی
خود با
هنروهنرمندان
راتااین درجه
عریان درمعرض
دید همگانی
گذاشته است،فرصت
مناسبی برای
به عقب راندن
آن وپیشروی
هنرمقاومت که
بخش مهم
واثرگذاری ازجنبش
مقاومت
ضداستبدادی
مردم بشمارمی
آید،فراهم
آمده
است.جنبشی که
می تواند یک
باردیگرطعم
تلخ عقب نشینی
را به کام
رژیم به چکاند.چنانکه
دربارگذشته
طعمه را
ازدهان
هیولابیرون
کشید،این
بارنیزمی
تواند حکم
ابطال
فرامین
ارتجاعی
علیه
هنرمقاومت را
صادرکند.اشتباه
محاسبه مهلک
رژیم به مثابه
یک پدیده
نابهنگام
نایدیده
گرفتن
الزامات جهان
امروزاست.
جهانی که دیگر
دولت ها
بسادگی نمی
توانند هربلائی
را که خواستند
برسرشهروندان
خود بیاورند بدون
آنکه نگاه
وشماتت
وفشارجهانی
را نادیده
انگارند.امروزه
مرزهای تعامل
بشر فراترازچهارچوب
دولت- ملت ها
است.ودراین
میان بویژه
هنربیش
ازهرعرصه
دیگری واجد
سیمای جهانی وقدرت
وانگیزش
جهانی است.ودرست
بااتکاء به
همین مقاومت داخلی
وبین المللی
وپژواک سنگین
آن است که می توان
باردیگر رژیم
را به عقب
نشینی واداشت.نوشته
زیرمطلبی است
که پیرامون
عقب نشینی
نخست به نگارش
درآمد
ودردفاع
ازهنرمقاومت.
یک عقب
نشینی
بیادماندنی!
هنرآزاد
وآزادی
جعفرپناهی
اکنون
چه کسی می
تواند دروجودهنرمقاومت
مردمی،هنری
که رزمنده است
وبالنده
تردید کند؟
هنری که بسهم خود جبهه مهمی را درنبردبین آزادی و بندگی گشوده است.فریادش اززندان وبیرون زندان وتریبون های جهانی آن چنان رساست که حتا گوشهای سنگین ولایت فقیهی که سوگند خورده است صدای مردم را هرگزنشود، نیزناچارازشنیدن آن گردد.درواقع با دستگیری،فشاروشکنجه جعفرپناهی رژیم به وجود یک هنرمقاومت وتهدید آمیز اعتراف کرده بودو مهم ترازآن درمصافی تن به تن با آن، ناچارشد که تن به یک عقب نشینی بیادماندنی بدهد. معلوم شدکه هنرمقاومت راکه دارای پژواکی نیرومندو جهانی است به این سادگی نمی توان زندانی کرد.
هنری که بسهم خود جبهه مهمی را درنبردبین آزادی و بندگی گشوده است.فریادش اززندان وبیرون زندان وتریبون های جهانی آن چنان رساست که حتا گوشهای سنگین ولایت فقیهی که سوگند خورده است صدای مردم را هرگزنشود، نیزناچارازشنیدن آن گردد.درواقع با دستگیری،فشاروشکنجه جعفرپناهی رژیم به وجود یک هنرمقاومت وتهدید آمیز اعتراف کرده بودو مهم ترازآن درمصافی تن به تن با آن، ناچارشد که تن به یک عقب نشینی بیادماندنی بدهد. معلوم شدکه هنرمقاومت راکه دارای پژواکی نیرومندو جهانی است به این سادگی نمی توان زندانی کرد.
سرانجام
اعتصاب
عذا،صندلی
خالی فستیوال
کن و فشارافکارعمومی
داخلی و جهانی
دست بدست هم دادند
ورژیم را به
عقب راندند.
ومعلوم شد که
که حتی ازکام
درنده ای هم
چون جمهوری
اسلامی هم می
توان طعمه را
بیرون کشید.
وقتی
سردمداران و
کارگزاران
امنیتی رژیم
جعفرپناهی را
علیرعم
اشتهارجهانی
اش وباوقوف به
اینکه داورفستیوال
جشنواره کن
است،برای
زهرچشم گرفتن
ازهنراعتراضی
به زندان
افکندند،بی
گمان ازبازتاب
جهانی وپی
آمدهای آن
آگاه بودند.
ولی زندانی
کردن
هنروسودای
سترون ساختن
آن که اکنون
به بخشی
جداناپذیر
ازجنبش
ضداستبدادی
وآزادیخواهانه
مردم تبدیل
شده،برای
رژیم ازچنان
اهمیتی
برخورداربود
که پیه این
رسوائی را به
تن خودمالیده
بود.بااینهمه
همچون همه
دشمنان آزادی،
دامنه نیروی
مقاومت را
دستکم گرفته
بود ودربرابرآن
غافلگیرشد.
دامنه
مقاومت، بخصوص
اقدام
شجاعانه
جعفرپناهی به
اعتصاب عذای خشک
وطرح مطالبات
مشخص توسط وی
به مثابه شرط
پایان دادن به
آن والبته
درهماهنگی و
همزمانی با کارزار
جهانی
وفشارهای
وارده آن چنان
بودکه سرانجام
تبه کاران
حاکم را
ناچارساخت که
فورا دادستان
خود را به
دیدارجعفرپناهی
بفرستند وباپذیرش
خواستهای وی
خود را
ازمخمصه ای که
درآن
گرفتارآمده
اند برهانند.
آنچه
که خشم رژیم
را برانگیخته
بوداقدام
جعفرپناهی
برای تهیه
فیلمی ازجنبش
اعتراضی مردم
بودبدون آنکه آن
را مقید به
دریافت
مجوزی ازدولت
بکند. او درنوشته
کوتاه مربوط
به اعلام
اعتصاب غذای خشک
خود، اعلام
کرده بود که
مرگ را
برتبدیل شدن
به موش
آزمایشگاهی
توسط رژیم
ترجیح می دهد.بنابراین
اعتصاب
غذا،کانونی
شدن افکارعمومی
جهان حول
صندلی خالی
فستیوال
جهانی کن و درخواست
مکررآزادی وی
ازسوی سرشناس
ترین هنرمندان،نهاد
ها وبرخی سران
سیاسی دول
غرب کارخود
را کرد و رژیم
را دراوج
تهاجم همه
جانبه خودمستأصل
ساخت ودرحوزه
معینی
واداربه عقب نشینی
کرد.تهاجمی که
اگرتوسط موج
گیرهای
مقاومت درهم
شکسته شود،
جنبش مقاومت
را بطورکیفی
وارد
فازجدیدی
ازرشد خود
خواهد کرد.
بی
شک سنفونی
مقاومت بدون
مشارکت فعال
هنرمندان به
عنوان زبان
گویای
آن،ناقص
ونارس خواهد
بود.هرمقاومت
اصیل ورهائی
بخش ،علی
القاعده ،
هنرمندان
مترقی ومردمی
را درکنارخود
دارد. برهمین
اساس است که
مثلا محمدرضا
شجریان که
مناجات "ربنایش"
صرفنظرازنیات
وهدف های
خودوی، به عنوان
ابزاری
درخدمت ترویج
وتبلیغ حکومت
مذهبی قرارگرفته
بود، ،اکنون
درمقابل
تریبون های
جهانی باعلم
به هزینه های
آن، ازجدائی
دین و دولت
سخن می گوید و
بقول خودش
آماده زندان
رفتن است.ویا
کیارستمی که
همواره بدلیل
سکوتش درمورد
سرکوب های
رژیم ازجمله
علیه
هنرمندان، مورد
انتقاد
قرارمی گرفت
اکنون لازم می
بیند زندانی
شدن
جعفرپناهی را
زندانی کردن
هنرعنوا ن کند
وزبان به
اعتراض
بگشاید وآن را
محکوم کند.
زندان
وزندانی کردن
بهمراه خشونت
هائی که درنظام
اسلامی همراه
آن است،
همواره
ابزارمهمی
بوده است
برای خاموش
کردن شعله های
اعتراض .ولی
وقتی زندان
خود تبدیل به
عرصه مقاومت
می
شود،درمورد
آن چه می توان
می گفت؟ بی شک
چنین پدیده ای
به معنی آن
است که تیغ
سرکوب کند
شده وسیاست
ایجادرعب
ووحشت حتی در
مصادیق عریان
وهراس افکن
خود،آسیب
پذیربوده و
کارآئی مورد
نظررژیم را
ندارد.اعتصاب بند350
اوین،محکوم
کردن اعدام
های
اخیروازجمله
اعتراض بند
زنان به اعدام
شیرین،اعتصاب
مجید توکلی
ونوری زاد
ونمونه های
مشابه دیگرهمه
بیان گرآن است
که می توان - هم
چون نمونه
جعفرپناهی-
بافوران چشمه
های جوشان
مقاومت ،رژیم
را واداربه
عقب نشینی کرد
ونهایتا
ماشین سرکوب
را به مثابه
تنها
ابزاربقائش
ازکارانداخت. نیروی
خود را برای
آزادی همه
زندانیان
سیاسی بکارگیریم!
*-این
دفاعیه رامی
توانید درلینک
زیرمشاهده
کنید:
No comments:
Post a Comment