نگاهی به دو واقعه سیاسی روز:
الف- ماکیاولیسم سیاسی؟!
سفررسمی رضاپهلوی به اسرائیل و دیدارش با مقامات بالای اسرائیل با سروصدای زیاد رسانه ای همراه شد و تفاسیر و ارزیابیهای گونانی هم از آن به عمل آمد. طبعا حامیانش آن ر ا یک دست آورد بزرگ در مسیرراهپمانی رضاپهلوی به مقصدنهایی تبدیل شدن به یک شخصت سیاسی و بین المللی بی جایگزین تصورکردند و به ذوق درآمدند و مخالفانش نیز از جوانب مختلف به آن تاختند. با این همه در رسانه ها و اظهارنظرحتی مخالفان به شکل محدودی به آن پرداخته شد. بطورفشرده جوانب مختلف این واقعه را می توان در خطوط زیر مورد توجه قرارداد:
واقعیت آن است که در وهله نخست برای مردم و قاطبه آن، فاشیسم نه در انتزاع که در زندگی واقعی و ترجمه شده به دردها و مصائب و فلاکت آنها معنا دارد و از قِبل آن وارد صحنه و تصفیه حساب با رژیم می شوند. چنان که مبارزات دودهه اخیرکارگران و معلمان و دانشجویان بخوبی نشان داده است که مردم از طریق طرح مطالباتشات و پیوندآن با حاکمیت مبارزه می کنند و گرنه بسیج و واردفارسرنگونی نمی شوند. کارگران و معلمان و دانشجویان همه وهمه در بیانیه های مکررخود چنین کرده اند. از جمله علیه فقر و طبقاتی شدن جامعه و آزادسازی قیمت ها و شوک تراپی ها... و علیه پولی وکالایی کردن آموزش و پرورش توسط معلمان ...و یا کارگران شرکت واحد و هفت تپه وغیره با شعارعلیه خصوصی و خصولتی و علیه نئولیبرالیسم هاررژیم همراه بوده است. معنی آن این است که فاشیسم بدون تکبه بر مناسبات اقتصادی و سیاسی معین، نمی تواند برای مردم معنا داشته باشد. لاجرم نفی این مناسبات بطورمشخص و ارائه بدیلی برای آن در مبارزه علیه فاشیسم رهگشا خواهد بود. شما نگاه کنید به مرزبندی های مردم کردستان، بلوچستان، دانشجویان، نفتی ها و کارگران در کلیت خود و انتشارمنشورداخلی و یا منشورزنان در داخل و خارج و مرزبندی آن با اقتدار گرایی سلطنت... هرچه هم خطر بازگشت سلطنت بیشتر شود مطمئن باشید که این نوع مرزبندیها بیشترهم می شود. ضمن آن که تاریخ نشان داده است بازگشت به گذشته و تثبیت آن هیچ گاه بدون مشت آهنین ممکن نبوده است.