Wednesday, December 15, 2010

ویکی لیکس و روح زمانه



روح زمانه وواقعه ویکی لیکس
 دوجبهه وصف ارائی گسترده  ازموافقین ومخالفین درمقیاس جهانی پیرامون این رخداد شکل گرفته است.مثل هررویداد تاریخی دیگر باین دلیل مهم است که حامل تقابل نظم حاکم با رونددرحال انکشاف و روبجلوئی است که درزیرپوست تحولات جهانی جریان دارد.
جاپای روندهای عام وفراموردی درخاص ودراین گونه رخدادها به آن ها اهمیتی نمادین ویکه می دهند .تحولاتی که درژرفا جاری اند عموما دررویدادهای ریزودرشت معمولی توجهی را برنمی انگیزند؛اما برخی رویدادها چنان آن را کانونی می کنند وازژرفا به صحنه می آورندکه به واقعه تاریخی وتأمل برانگیزی تبدیل می شوند.برهمین اساس است که یکی ازژرنالیست های فرانسه آن را رویدادی میداندکه تاریخ رسانه ای جهان را به دوران قبل وبعدازویکی لیکس تقسیم می کند.سرمقاله نویس فیگاروآن را آغاز"دیکتاتوری شفافیت" می نامد که گویا قربانیانش صاحبان قدرتند! دیگری آن را کنارزدن برگ انجیری می داندکه پیکر{زشت }نظام حاکم را نمایان می سازد. یک پژوهشگردانشگاه درآمریکا می گوید اگرآمریکا آسانژرا محاکمه کند، اورا به چه گوارای قرن بیست ویکم تبدیل می کند.روزنامه لیبراسیون ازشروع جنگ جهانی نوع جدید،جنگ سایبری، سخن به میان می آورد.دریکسو:انبوه روشنفکرانی  چون چامسکی ها قرارمی گیرند که  دردفاع ازچرخش آزاد اطلاعات و مسدودساختن سایت ویکی لیکس ومنابع مالی ودستگیری مدیرمسؤل آن  را محکوم می کنندوکمیسرحقوق بشرسازمان ملل نگرانی خویش را ازسانسوراعلام می کند.سایت ها ومؤسساتی که به نوبه خودآماج تهاجم آوانگاردها وهکرهای مدافع این جریان آزاد قرارمی گیرند،وآن صدهزاروبلاگی که بادریافت کدرمزویژه پیشاپیش آمادگی خود را برای انتشاراین اطلاعات درصورت بلوکه کردن پایگاه اصلی اطلاع رسانی اعلام می دارند.آنها اعلام می دارند که قفل سانسوررا درهم  خواهند شکست واجازه نخواهند داد که تهدید وسانسورجریان آزاد اطلاع رسانی را مختل نماید. کمپین حامیان آزادی اطلاعات به کارمی افتد و ترافیک  مصنوعی وحملات سایبری به  سایت های مخالف ویکی لیکس ومدافع حق پنهان کاری دولتها براه می افتد.انتشارهمزمان این اسناد توسط رسانه ها وسایت های ویکی لیکس با نیویورک  تایمزوگاردین و اشپیگل و... علیرغم آنهمه تهدید ها وخط ونشان کشیدن ها،وحتی علیرغم انتقاد ات گاردین به ویکی لیکس حاکی ازآنست که شکاف پیرامون این مساله در اردوی سرمایه تاچه حد گسترده است*.درسوی مقابل: شاهدیم که دیپلماسی آمریکائی چگونه با راه انداختن جنگ صلیبی علیه انتقال آزاد اخبارواطلاع رسانی وخفه کردن آن به میدان می آید.هیلاری کلینتون آن را حمله به جامعه جهانی می نامد،رئیس ستادمشترک ارتش آمریکا تصمیم به انتشارآن را بسیارخطرناک توصیف می کند.تهدید قضائی وپیگرددقانونی ازکمترین تهدیدهاست.خانم ساراپلن آسانژ را  تروریست اطلاعاتی می نامدکه هم چون بن لادن باید دستگیروکشته شود! حرب جمهوری خواه لایحه ا ی را علیه آسانژ برای تصویب درسنا فراهم می کند.فشاربرای خودسانسوری وانتقاد به  خویشتن داری درافشاء منابع اطلاعاتی وقربانی کردن منافع ملی آمریکا به اوج می رسد.درمتن این واکنش های خشمگینانه و تهاجم سخت نمایندگان رسمی وغیررسمی نظم حاکم،  آسانژ عنصری تروریست وجنایتکاروخطرناک نامیده می شود. به خطرانداختن جان نظامیان آمریکائی وغیرنظامیان به عنوان سس تحریک کننده  بکرات مورد استفاده واقع می شود.پنتاگون که قبلا اخطارداده بودکه انتشاراسناد نهایت بی مسئولیتی خواهد بود، پس ازانتشار برای بررسی پی آمدهای آن ستاد فوق العاده ای ازصدکارمند تشکیل می دهد.همزمان  مقامات و کارگزاران ریزودرشت ودیکتاتورهای وابسته به دولت آمریکا ازاین که زدوبندها و اظهارات پشت پرده ومغایربا ژست های علنی اشان،بدلیل بی لیاقتی دستگاه دیپلماسی آمریکا درحفظ اسرار ازپرده برون افتاده خشمگین می گردند و زبان به شکوه می گشایند. دراین میان بدیهی است که به اعتماد به  رازنگهداری دیپلماسی ارباب بزرگ جهان خدشه وارد شده است.
 آیا براستی هم چنانکه برخی عنوان کرده اند این یک سونامی بودکه آب درلانه مورچگان افکند؟هرچه که بود سران وکارگردانان رسمی وغیررسمی نظمی که آزادبودن آن سرلوحه افتخاراتشان را تشکیل می داد نقاب ازچهره برافکندند وبا سیمای دیگری برروی صحنه ظاهرشدند. سرانجام فشارهای پیدا وپنهان دولت آمریکا برسوئد وسربازپرس آن برای بکارانداختن کیفرقضائی به بارنشست.پلیس انترپول واردصحنه شده   وآسانژ درانگلیس خود را به پلیس معرفی کرد و  بازداشت گردید، تافعلا دشت اول گوشمالی بابت این تمرد خود را بچشد.پرونده سازی وتاخت زدن همزمان دوپرونده ناهم خوان  به یکدیگر،یکی ازنوع سیاسی ودیگری ازنوع اخلاقی،ایراد فشاربه  یک نافرمان سیاسی ومدنی درمقیاس جهانی  تحت اتیکت اخلاقی هم برای خراب کردن حریف وجنبش ضدانحصاراطلاعاتی وهم کاستن ازافتضاح مقابله با جریان آزاداطلاعات،برای ما ایرانی ها لااقل ناآشنانیست. چراکه رنگ وبوئی از برخوردهای مألوف جمهوری اسلامی  را برپیشانی خود دارد.ایا وجود چنین قرابتی شگفت انگیزنیست؟  نه! اگرتوجه کنیم،نظامی که جمهوری اسلامی وبن لادن ها و... را دربطن خود پرورانده ومی پروراند،بهمان دلیل اگرخود زمانی هم چون نظام ولایت فقیه منافعش درمعرض تهدید قرارگیرد،بالقوه واجد همان رذالتی است که تبلورش را به تمامی درجمهوری اسلامی شاهد هستیم.
کانونی شدن مبارزه حول حق دانستن برای همه، با حق انحصاری اطلاعات و پنهان نگهداشتن آن.
بهرصورت بادستگیرشدن آسانژ ومسدوکردن  سایت ومنابع مالی آن ، نه فقط اصل ماجرا علیرغم جنبه انحرافی دادن به آن، فروکش نکره است ،بلکه همانطورکه طبیعت این رویداداقتضامی کرد، بیش ازپیش  دورویکرد فوق کانونی شده است.برگ انجیردموکراسی وحقوق بشرادعائی سخت ترک برداشته است.البته ازدیربازگشودن دفاترپنهان معلامات سیاسی واقتصادی ونظامی دولتها ازخواستهای جریان های واقعا دموکرات و رادیکال وسوسیالیستی بوده است؛ اما آنچه که اکنون تازگی دارد آن است که  رشد  نیروهای مولد وامکانات ارتباطی جوامع نوین به چنان حدی رسیده که قادراست درمقیاس تازه ای، والبته نه هنوز بطورجامع وکامل، آن را به نظام حاکم سرمایه داری تحمیل کند.
علاوه برآن مسأله اصلی چون وچرا برسرارزش اطلاعاتی که منتشرشده نیست، گرچه آن نیزبه جای خود مهم است وافشاکننده؛بلکه درهم شکستن انحصاراطلاعاتی به مثابه بخشی ازخصیصه نظم موجود است.بی شک آنچه که انتشاریافته  به منزله کوه نوک یخی است  ازبدنه غول پیکرودرحال گسترش که نهان است وآکنده اززدوبندها وتوطئه ها وزمینه سازی جنگ افروزی ها ومعاملات وفسادهای  بی کرانی که به بهانه سوءاستفاده دشمن ومنافع ملی وامثال آن،  بدقت ازچشم وگوش شهروندان دورنگهداشته می شود. اگربنا به حکم وخواست دستگاه وسران نظم حاکم باشد،الحق والانصاف باید اقرارکرد که آنها  به فراخورنیاززمان آمادگی آن را دارند که بصورت بهداشتی وکنترل شده هرازچندی گوشه هائی  ازاین کوه پنهان را دربرابرانظارعمومی قراردهند. مثلا آمادگی آن را دارند که  با تناوب چهل ساله وپس از کهنه شدن اطلاعات وبرای نسل جدیدی که فاقدذهنیتی پیرامون فجایع صورت گرفته است، وبرای ثبت درتاریخ وضمنا حفظ ژست دموکراتیک، آنها را ازآرشیو طبقه بندی شده خود بیرون به کشند.
درواقع آنچه که بیش ازافشاء 250 هزارسند محرمانه موجب چنین واکنش های خشم آلودی گردید، بیش ازآنکه ناظربه محتوای اطلاعاتی آن باشد ،خطردرهم شکستن انحصاراطلاعاتی  وطلیعه ظهور عصری باویژگی حق دانستن برای همگان،آنهم  درهمان لحظه وقوع است. اگر دموکراسی براستی آنگونه که ادعامی کنند بنام مردم واراده آنها عمل می کند،چراباید درغیاب آنها وبی خبرنگهداشتن آنها تصمیم گیری شود؟. چرانباید به گونه ای پیش برده شودکه امکان مشارکت فعال وبه موقع درفرایندهای تصمیم گیری را فراهم سازد؟ براساس اطلاعات موجود درخود آمریکا 800 هزارنفربفراخورپست ومقام خودحق دسترسی وبرخورداری ازاین گونه اطلاعات واسنادمحرمانه را دارند. بهم ریختن این "کاست" کارگزاران وانتشارآن به وسعت شهروندان جهان،بی گمان عنصری ازجنس شکستن را درخود دارد. واگربقول فوکواطلاعات خود قدرت است،ودرجهان امروزبویژه اطلاعات با تولیدوزیست آدمیان پیوند تنگاتنگی پیداکرده است ،انگاه معلوم می شودکه انحصاراطلاعاتی یکی ازمؤلفه های مهم اقتدارجداشده ازمردم یعنی نیروئی برفرازمردم و بیگانه وسرکوب گر است.ازسوی دیگراگرقرارباشد تک تک شهروندان بتوانند درهمه حوزه های زندگی اجتماعی خود مداخله ومشارکت واقعی داشته باشند،نیازبدن اجتماعی  به آن هم چون نیازریه به اکسیژن است.ازاین رو رابطه زنده ومتقابلی بین اطلاعات زنده وکنش های آگاهانه وبه موقع ،بین مشارکت ومداخله مستقیم با حق دانستن وآگاه شدن،وجود دارد.دراین رابطه تمایزبین اطلاعات مرده و اطلاعات زنده وبه موقع درایجاد کنش های آگاهانه وبه موقع واجد اهمیت است. دموکراسی و گردش آزاد وبه موقع اطلاعات، رابطه تنگاتنگی با هم دارند. با چرخش آزاد اطلاعات البته فریب دادن و مقهورساختن ورام کردن افکارعمومی  دشوارترمی گردد وچه بسا وقوع کنش های به موقع وبا خصلت بازدارندگی ازوقوع بسیاری فجایع جلوگیری کند. اگربه پذیریم که بخشی ازسازماندهی توده واروفاشیستی مدیون استفاده کنترل شده وجهت داده شده وبعضا نادرست  از "اطلاعات" به افکارعمومی وبسیج آنها  تحت عناوین امنیت ومنافع ملی ونژاد وبرانگیختن احساس خطرهای موهوم ومبالغه شده است،آنگاه به اهمیت درهم شکستن این انحصارو سست شدن پایه های  این نوع بهره برداری ها توسط حافظان  و بهره مندان نظم حاکم بهترپی خواهیم برد.
اگرجریان آزاداطلاعات فی نفسه درخدمت شکل دادن به کنش های آزاد وآگاهانه است، پس درهم شکستن انحصارآن به معنی بازگشت بخشی ازقدرت جداشده به منشأاصلی  خود است.گرچه این نه همه ماجرا،بلکه تنهایکی ازمولفه های قدرت است کهمی تواند به نوبه خود مولفه های دیگر قدرت را زیرفشارقرارمی دهد.انحصاراطلاعاتی همزاد انحصارقدرت وثروت وساختارهای سلسه مراتبی وبالاسری متعلق به نظم مستقر است.ازهمین رواگر نه هنوز درهم شکستن که تضعیف یکی ازاین ستون ها،هم چون بازی دومینو می تواند به تضعیف سایرستون ها بیانجامد. ازسوی دیگراگرقراراست دموکراسی فراگیرومستقیم ومشارکتی درهمه حوزه ها حاکم برمناسبات انسانها باشد،حق دانستن همگانی بخشی ازفروپاشی نظم حاکم وبخشی ازسازوکارهای جهان ونظم جایگزین محسوب می شود.
نفس واقعه  ویکی لیکس به معنی پیشروی یک گام به جلوتوسط نیروئی است که صدای شکستن استخوان انحصاراطلاعاتی وانحصاراقتداراستواربرآن را،  گیرم که نه هنوزبطورقاطع وکامل، بگوش می رساند ویکی ازپایگان نظم و قدرت متمرکزو جدا ازمردم را مورد چالش قرارمی دهد.
البته جهان موجود وکشمکش های جاری درآن پیچیده ترازیک تصویرخالصا دوقطبی ووامکان وقوع   سریع دگرگونیهای سراسری و همه جانبه است.اما جهانی شدن سرمایه درذات  خود نه فقط نقش فرادست وهژمون دولت -ملت برترآمریکا را به طوراخص به چالش می کشد،نقشی که پروژه نیوکان ها دراتخاذ استراتژی یک جانبگی  بربرتری وایجاد نظم نوین جهانی استوار بر آن بود،بلکه حتی پروژه چندجانبه گرائی دموکراتهارا نیز که بدنبال حفظ این  برتری درسایه بندوبست وهمکاری باسایرقدرت های دست دوم  به رهبری ابرقدرت آمریکاست مورد چالش قرارمی دهد.شکل گیری یک شهروند جهانی با آگاهی ومطالبات جهانی درورای مرزهای جغرافیای سیاسی دولت-ملتها یکی ازنتایج اجتناب ناپذیرروندجهانی شدن است که به تدریج تعلق خاطر به منافع جهانی بشررا ارجح بر منافع دولت ملت ها وبیش ازهمه دولت ملتهای برترودارای امتیازات جهانی می داند..نگاهی به اسنادتاکنون منتشرشده توسط ویکی لیکس روشن می کند که محتوای عمده آن علیه دولت آمریکا ودیپلماسی وسیاست های آن مربوط می شود. واین البته عجیب نیست اگردرنظربگیریم که روندجهانی سازی  اکنون مدتی است که  با فاجعه 11 سپتامبروشروع فازجدیدی درجهانی سازی مسلحانه برمدارابرقدرتی آمریکا گره خورده و هنوزهم درعراق ودرباتلاق جنگ 9 ساله افغانستان ووضعیت جنگی در پاکستان و منطقه خاورمیانه و نقاط دیگر به حیات خویش ادامه دمی دهد. افشاگری های ویکی لیکس ازقضا چه درمورد عراق وچه درمورد افغانستان بیش ازهمه همین سیاست جهانی سازی مسلحانه  برمدارابرقدرتی آمریکارا نشانه گرفته وکمابیش بیانگر حمایت ضمنی شماری ازقدرت های دیگراست که خواهان تضعیف این فرادستی واعمال فشارآن برخود هستند. بنابراین تضادهای پیچ پیچ اردوی سرمایه  داری نیزبه سهم خود بسترمناسبی برای تضعیف حریف وناخواسته درجهت درهم شکستن انحصاراطلاعاتی  فراهم می سازند.بیهوده نیست که آماج قرارگرفتن سیاست جهانی سازی مسلحانه توسط دولت آمریکا درافشاگری های ویکی لیکس،بیش ازهمه نهادهائی هم چون ناتووپنتاگون ونظایرآن  را به عکس العمل واداشته است که درعین حال بیانگرجدال قطبهای گوناگون سرمایه درمتن جهانی سازی ونقش آفرینی هرکدام به سود بسود منافع  قطب مورد نظرخود است.  بدیهی است که افشاء جنایتهای جنگی و خصلت قهرآمیز جهانی سازی بیش ازپیش منافع دولت- ملت برتر آمریکا را درمخمصه قرارمی دهد وحتی می تواند خیزمجدد بازگشت نیوکانهاو جمهوری خواهان درغیاب ناکامی های اوباما را، بادشواری های تازه ای مواجه کند.
نتیجه گیری
گرچه صحنه رویدادهای جهانی ساده نیست ودرحکم یک  معادله چند مجهولی وپیچ درپیچ است که درآن می توان هم تضادهای درونی جناح بندی های درونی درخود دولت-ملت  آمریکا را مشاهده کرد، و هم رقابت  سایردولت- ملتها با فرادستی قدرت آمپریالیستی آمریکا را، و هم آن بخش ازسرمایه داری را که خواهان باصطلاح جهان عادلانه تروبا تبعیض کمتروسرمایه داری معقول تری هستند( مثل اتک ویا برزیل و...)، وهم آن نیروی گسترده  ضدسرمایه داری ومدافع صلح وحفظ وبازیافت محیط زیست را که نوید دهنده جهان دیگری هستند.درهرحال درزیرپوست جامعه جهانی کشمکش وسیعی در دفاع ازنظم مستقرجهانی وعلیه  آن جریان دارد.دراین میان برخی رویدادها این کشمش ها را به روی صحنه آورده و برش مناسبی ازآن چه دراعماق می گذرد را به نمایش می گذارند.بی تردید واقعه ویکی لیکس یکی ازآنهاست وبطورمشخص برای درهم شکستن انحصاراطلاعاتی نظام مبتنی برتمرکزوپنهان کاری اطلاعاتی دولتها.چنین انحصاری به مثابه یکی ازمؤلفه های مهم ساختارهای متمرکزومبتنی  برجدائی قدرت وثروت ازمولدین آن وآن نوع دموکراسی ارشادی وازبالامحسوب می شود که شهروندان را هم چون ماشین های مطیع ورأی  کشی بکارمی گیرد.آنچه که دراین نبرد تازگی دارد ظهورامکانات وشکل گیری تدریجی اشکالی ازمناسبات اجتماعی است که  حق آگاه شدن وکنش برپایه آن را به مثابه شهروندجهانی وبرابربرای همه امکان پذیرمی سازد.پدیده ای که حاکی ازپژمردگی اقتداردولت- ملتها بطورکلی وبه چالش طلبیدن دولت ملت برترآمریکا به طوراخص است.بی تردید نباید عبورازاین گونه گردنه ها را ساده وبدون فرازوفرودانگاشت.برعکس چنانکه شاهدیم سرمایه درپی شکاف بوجود آمده نسبت به سست شدن انحصاراطلاعاتی وپی آمدهای ناگوارآن برسایر ستون ها و مؤلفه های اقتدار سخت  احساس خطرکرده ویورش وسیعی را برای حفظ آن بکارگرفته است.و چه بسا چنانکه به تجربه دیده ایم درکنارسرکوب مستقیم،به انجام رفرم هائی باهدف حفظ هسته اصلی این انحصارو مسخ  مطالبات جنبش بی شماران  وازآن خود کردن آن، مبادرت ورزد. بااین همه این مبارزه علیرغم افت وخیزها تارسیدن به نقطه برگشت ناپذیرشکستن کامل چنین انحصاری ادامه خواهد داشت.
  ازحق دانستن همه گانی گریزی نیست.این روح تپنده زمان است.کنشگری آزاد وآگاه بدون آن ناممکن است.
******
*-باوجود آنکه فرانسه خودیکی ازنقاطی است که کشمش حول این جدال درآن جاری است، جالب است که گردانندگان رادیوی  فرانسه بزبان فارسی،درمیزگردی که پیرامون واقعه ویکی لیکس  و پیرامون جدالی که بین انحصاراطلاعاتی با جریان آزاد اطلاعات درگرفته برگزارکرد، با  دست چین کردن سه نفرکه آنها را کارشناس عرصه رسانه ای می خواند،به گفتگو حول این ماجراپرداخت.جالب است که هرسه کارشناس دارای یک نظربودندودرواقع کسی که مدافع جریان آزاد اطلاعات باشد دربین آنها وجود نداشت!.آنها بایکدیگردردفاع  وضرورت حفظ حرمت نظم موجود وخطرناک تلقی کردن جنبش علیه استتار وطبقه بندی اطلاعات،مسابقه گذاشته بودند.یکی ازآنها تورج  اتابکی،بدلیل احتمال محتاط ترشدن دیپلمات ها درنگهداشتن اسناد،نگران معضل فاریخ نویسان دهه های آینده دردست یابی به حقایق بود.کسی نبود که باین کارشناس بگوید نگران مباش!.چون بجای آن تاریخ نویسی نسیه  هم اکنون تاریخ به طورزنده نگاشته می شود!.وانگهی اگراوتاریخدان است مگرتاریخ پیشروی بشردرحوزه دموکراسی وتعمیق آن بجزازطریق تحمیل رفرم ها واصلاحات  ازقبل این گونه فشارها علیه سانسورواقتدارگرائی صورت گرفته است؟ چرا جنبش کنونی نتواند یک گام سانسوررا درهم بشکندتا تاریخ نگاران آینده  بتوانند  حقایق را  شفاف تربه  بینند ودقیق تربنگارند.واین فرض هم که گویا دیپلماسی   چنان همه توان است که قادرخواهد شد راه بالکل دیگری را بگشایددرهمین آزمون نادرستی اش به اثبات رسید وایشان  قاعدتا بنا به مقتضای حرفه اشان باید خوب بدانندکه باندازه ای که دموکراسی  تعمیق یابدحکمت نهفته در "حق پنهان کاری دولت ها "واین گونه دیپلماسی های سری بی معناترمی شود. دیگری محمدمحمدی به دفاع ازحق طبقه بندی اطلاعات توسط دولت -ملتها پرداخته جنبش ضدسانسوروجریان آزاد اطلاعات را آنارشیک وخطرناک ارزیابی می نماید.اونیزنگران شفاف شدن بیش ازحد اطلاعات بود!. وبالاخره کارشناس سوم علیرضا مناف زاده،درفرایافتی مضحک مدعی می شودکه شکسته شدن حق انحصاراطلاعات اقدامی آنارشیک بوده و وموجب به خطرافتادن صلح جهانی میشود!.کسی نبودازاین کارشناس خبره سؤال کند آیا درفاجعه جنگ عراق این افشاشدن این گونه اطلاعات بودکه موجب جنگ گردید ویا برعکس پنهان نگهداشتن ووارونه کردن آنها؟ واگردرآن زمان اطلاعات بطورواقعی منعکس می شد،بازهم بوش پسربه این سادگی می توانست چنین جنگ ویرانگری را با فریب افکارعمومی سازمان بدهد؟ واساسا منشأ جنگ سیاست های  توسعه طلبانه دولتهاست یا مردمی که قربانی آنند واگر به اهداف  آن آگاه شوند  اساسامخالف آن. وانگهی معلوم نیست با چه منطقی او افشاء سیاست های پنهان نگهداشته شده ای را که ازقضا تدارک جنگ هاعموما یکی ازآنهاست، برای صلح خطرناک می داند!.بگذریم که اساسا مقدمه ومؤخره صحبت  ایشان هم خوانائی نداشت .چراکه ازیکسو معتقد بودکه این افشاگری ها مهم نیستند و تنها شیوه های کار دییلماسی را تغییرمی دهند و ازسوی دیگرشکستن انحصاراطلاعاتی را خطری برای صلح جهانی می دانست!بالأخره مهم هستند یا نیستند؟!
ناگفته نماند دربرابر رویکرد فوق،دراقدامی شایسته گروهی ازنویسندگانی وهنرمندان خارج ازکشور دربیانیه ای نسبت به دستگیری گرداننده سایت ولی لیکس وخطرگسترش سانسورابرازنگرانی کردند.    


No comments: