Tuesday, January 12, 2010

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
تروررسمی وغیررسمی دووجه یک سیاست

پیرامون ترورجنایت آمیزیک استاد دانشگاه

درنگ برانجام جنایت و تروریک استاد دانشگاه توسط جوخه های مرگ (وهم چنین حادثه  تیراندازی به کروبی) درپی  سخنان خامنه ای وبرخی  تفسیروتاویل های نادرست وغیردقیق ازسخنان وی مبنی برعقب نشینی و... ازآن جهت که می تواند دریافتن دقیق ترسیاست های سرکوب حاکمیت کمک کننده باشد دارای اهمیت است.
درپی جنایت و ترورهای صورت گرفته درتظاهرات روزعاشورا و نحوه توجیه وفرافکنی رژیم درمورد آنها،درمطلبی پیرامون رویدادهای عاشورا من این فرضیه را مطرح ساختم که رژیم  برآن است که بشیوه برخی ازحکومت های  دیکتاتوری سابق آمریکای لاتین با تشکیل جوخه های  بازسازی جوخه های ترور به تصفیه مخالفین وایجاد فضای ارعاب مبادرت کند.هدف آنست که با یک تیرباصطلاح دو نشان زده شود:هم مخالفین را تروروفضای رعب و سرکوب را حاکم کند وهم درهمان حال برای باصطلاح فراراز مسئولیت های شناخته شده  و عواقب کیفری تخطی وظایف بدیهی  یک دولت نسبت  به حفظ امنیت شهروندانش پوششی دست وپاکند. بهمین دلیل بود که پیشاپیش  ترورها رامشکوک ویا منتسب به عوامل باصطلاح ضدانقلاب وگرو ه های اپوزیسیون کرد.وبرای مستدل نشاندن آنها،به فکرتولید سناریو ونمایشات تلویزیونی برای این هدف خود نیزبرآمد.واقعیت آن است که درپی قیام مردم تهران درروزعاشورا ازنظرباصطلاح شرعی حکم وفتوای کلی محارب بودن مردم معترض صادرشده است و لی  پیش برد آن درجهان کنونی کارچندان آسانی نیست. رژیم البته تجربه قتل های زنجیره ای ومنتسب کردن آن ها به گرو های خودسررا دارد .اما امروزه باتوجه به ابعاد بحران و مساله استمرارمبارزه به صرف ادعای خودسربودن نمی توان سروته مساله را هم آورد.و هرازچندی هم عده ای ازخودی های خودسر  را دستگیروقربانی کرد.برای فرارازاین دشواری ، رژیم ترجیج داده است که این بار آن ها را به اپوزیسیون و نیروهای مخالف خود و بیگانگان و.. منتسب کند وانگشت اتهام را به بسوی  آنها نشانه برود. سخنان هفته گذشته خامنه ای درحضورمقامات رسمی وازجمله مصباح یزدی نشان دهنده آن است که جناح حاکم و خامنه ای لازم می بینند که  دونوع ترور یعنی تروروخشونت رسمی و غیررسمی را به موازات هم به پیش ببرند.درزمان قتل های زنجیره ای بدلیل شکاف بین دولت و بیت رهبری و کانون اصلی قدرت البته رژیم نمی توانست به سهولت این دو وظیفه را به موازات همدیگرپیش ببرد وبهمین دلیل ناچارشد که  با دستگیری "نیروهای خودسر" سرانجام خشونت قانونی را جایگزین خشونت غیرقانونی کند.درآن موقع این مساله به عنوان قانون چماق یا چماق قانون کدامیک؟ مورد بررسی قرارگرفت و گفته شد که فعلا تا اطلاح ثانوی چماق قانون مبنا قرارخواهد گرفت. چماقی که منجربه بستن شدن روزنامه ها و بسیاری اقدامات سرکوبگرانه وهم چنین اقدامات ناظربه فلج کردن دولت اصلاح طلبان گردید. اما اکنون درشرایطی که با توجه به حضورگسترده مردم ناراضی درمیدان عمل دیگرآن سطح ازاقدامات برای کنترل جامعه و مردم پاسخ گونیست، با دست نشانده بودن قدرت مجریه شکاف آن دوره وجودندارد و بهمین دلیل هم آهنگی درپیشبردتوأمان این سیاست فراهم ترشده است.ازهمین رو نه فقط چماق قانون به اوج جدید اطلاق جرم محاربه  به اعتراض کنندگان ارتقاء پیداکرده است بلکه به موازات آن تشکیل جوخه های ترورنیزدردستورکارقرارگرفته است .برای رژیم روشن شده است که دیگرنمی توان به شیوه تاکنونی به حفظ قدرت ادامه داد،بلکه باید سطح دیگری ازسرکوب را به عنوان آخرین تلاش ممکن  برای حفظ موجودیت خود به کارگرفت. تلقیق خشونت قانونی وغیرقانونی(شامل تیم های ترور) درپاسخ به این معضل وتدبیری برای باقی ماندن است. سخنان دوپهلوی خامنه ای را باید ناظربرهمین سیاست دوگانه دانست که البته او با تأکید براقدامات قانونی(یا بهتراست بگوئیم چماق قانون) درواقع میخواهد مسولیت های حقوقی و عواقب جهانی ظاهرشدن دولت درهیأت باندهای ترور  را پنهان نماید.ضمن آنکه درهمان حال بنظرمی رسد درحال حاضر تعیین تکلیف با سران فتنه ودستگیری آنها  را نیزجزئی ازوظایف چماق قانون می داند ونه درحیطه جوخه های مرگ،که درزمان خود انجام خواهد شد.
بی شک انتخاب یک استاد دانشگاه برای تروردرشرایطی که اعتراضات اساتید نیزدرحال اوج گیری بوده و پیوند جنبش دانشجوئی و اساتید(همانند انقلاب بهمن)می تواند به ابعاد جنبش دانشجوئی ابعاد نیرومندی تری بدهد، بی ارتباط نیست.
پاشنه آشیل رژیم:
ازآنجاکه سرنخ هردوسطح ترور ازیک جا نشأت می گیرد و مدیریت می شود، همواره انبوهی ازتناقضات وفاکتها دراقدام وعمل رژیم وجود دارند که تمرکز برروی آن ها و افشاء کردنشان دست رژیم را روکرده و شرایط محکومیت وی درافکارعمومی داخل وخارج را بیش ازپیش آماده می کند.بویژه آسیب پذیری و دروغ پردازی های رژیم درمورد منتسب کردن این جنایت  به مخالفین خو،ویا هم چون منتسب کردن سازماندهی  تظاهرات عاشورا  به بهائی ها بخوبی پرده ازدروغ پراکنی های وی برمی دارد . دردنیای امروزنمی توان هم درقالب تیم های ترورعمل کرد و هم درهمان حال به نام دولت مدعی داشتن مسؤلیت دربرابرامنیت شهروندان بود. باید ازطریق افشاء موثرتناقضات رژیم با تکیه برواقعیت ها ونشاندادن دم خروس بیرون زده اززیرقبای ریا وفریب، باوفهماند که دنیای امروز را نمی توان با این ترفندهای جنایتکارانه و درعین حال ابلهانه فریفت . گرچه می توان هم چون کبک  سرخویش را دربرف فروکرد و ونشانه های مربوط به نزدیک شدن پایان عمر خود را نادیده گرفت، ومتنظر لحظه مرگ ماند.  بی شک مردم و جوانان مبارزه وغیورهم چنانکه طرفندهای قبلی در ایجاد رعب و وحشت را یک به یک بی خاصیت کردند،اکنون نیرخواهند توانست آخرین تلاش مذبوحانه رژیم را درهم بشکنند.آزادی ورهائی البته ودیعه گرانبهائی است که بدون پرداخت بهای آن بدست آمدنی نیست. 

2010-01-13