Thursday, April 29, 2010


روزکارگر   ونشانه هائی از بلوغ جنبش کارگری!

قطعنامه ها و بیانیه های تشکل های کارگری به مناسبت روزجهانی کارگر حاوی "نه " ها و "آری" های قاطع و روشنی است:
نه به استبداد وخفقان!
نه به سرمایه  داری واستثمار!
نه به محدودنگهداشتن مبارزه درچارچوب نظام حاکم و قانون اساسی آن!
نه به سرمایه داری درهرلباسی که باشد چه درهیأت اسلامی آن اعم ازحاکمیت کنونی ویا اصلاح طلبانه ای که درسودای بازگشت به دوران اول انقلاب است؛ ونه  درقامت نئولیبرالها وحامیان جهانی آنها!
نه به جمهوری اسلامی اعم ازمطلقه کنونی ویا ازنوع مشروطه طلبانه ای که اصلاح طلبان مجددا وعده اش را می دهند، ونه به سلطنت و هرگونه نظام های لیبرالی!زنده باد قدرت متعلق به خود مردم وتوسط خودآنها.
نه به سیاست آزادسازی قیمتها و باصطلاح هدفمندسازی یارانه ها وسیاست حذف سوبسیدها که هدفی جزسرشکن کردن بحران سنگین سرمایه داری بیمار بردوش نهیف کارگران و زحمتکشان ندارد!
نه به حداقل  دستمزدها که زیریک سوم  خط فقراذعان شده توسط خود دست اندرکاران رژیم قراردارد!
نه به آپارتاید جنسی وفقدان آزادی پوشش! وآری به برابری همه جانبه بین زن ومرد
ونه به.....
آری به آزادی فوری وبی قید وشرط  همه زنداینان سیاسی وزندانیان کارگرومعلم و... واسانلوومددی و نجاتی وفرزاد کمانگر و...

آری به تشکل های مستقل کارگری، به سازماندهی شورائی محله ها،به سازمان یابی ازپائین،توسط خود مردم و  حول مطالبات سیاسی اقتصادی اجتماعی آنها!

آری به آزادی بیان وتشکل ونفی اعدام ...
وبالاخره آری به پیوندهای جهانی طبقه کارگر ومحکوم کردن برخورد غیرانسانی رژیم با کارگران افغان!
وآری به.....
*****
برآمد اول ماه مه روزی است که رویش  بذرهای کاشته سالهای گذشته را می توان مشاهده کرد. فرصتی است برای رویت میزان پیشرفت کارگران درحوزه های گوناگون مطالبات اقتصادی وسیاسی واجتماعی.ازهمین رو برش مناسبی است برای مشاهده تنگناها، کم وکیف مطالبات و پیشرفت ها و افق های پیشارو.حتی درشرایط استبدادی چون ایران هم می توان کم وبیش، نشانه هائی از تحول صورت گرفته در کارگران را درکنش های مربوط به مناسبت های روزجهانی  شاهد بود.
نگاهی به قطعنامه  سال گذشته و منشورکارگری وقطعنامه  امسال و بیانیه های شورای برگزاری  مراسم،حاکی ازبرداشتن گامی روبه جلو توسط نشکل ها و فعالین کارگری است .بطوری که می توان نشانه هائی از بلوغ  درآگاهی وعمل اجتماعی را دراین  بیانیه ها مشاهده کرد.آن ها بسهم خود حاوی پاسخ هائی هستند به برخی چالش ها وپرسش های انباشته شده درمیان صفوف کارگران وفعالین و وارائه یا صراحت دادن به جهت گیری های نوین.این جهت گیری ها را می توان درمورد چگونگی سازمان یابی واهمیت آن وپذیرش صفوف پلورالیستی وترسیم گستره عظیم نیروی کارزوحمت بدورازنگرش های فرقه ای ومحدودنگرانه سنتی مشاهده کرد. گره خوردگی مطالبات جاری وعاجل با مطالبات کلان اقتصادی و سیاسی وپیوند جنبش کارگری با سایرجنبش های مترقی اجتماعی،به فشرده ترین بیان، تأکید برپیوند جدانشدنی بین رهائی سیاسی ورهائی اقتصادی ومبارزه برای مطالبات موجود وجاری درپیوند با افق ها واهداف کلان نیزازدیگرتجلیات این  بلوغ درحال تکوین است. بی شک فرایند دست یابی و وقوف به جایگاه اجتماعی خود به مثابه یک طبقه بزرگ ومتکثرکه درعین داشتن تنوعات وتفاوت های بیشمار اما  دارای وجه مشترکی بنام فروشندگی نیروی کارواستثمارشدن توسط سرمایه داری وهم سودرمبارزه علیه آن هستند،فی نفسه دارای اهمیت زیادی است. ودرهمین رابطه ضرورت پیوند این گردانهای پراکنده برای ایجاد شط خروشان وبقول بیانیه سیلاب وار،به  یک طبقه فرارونده ونفی کننده  نظام مزدی واستثمار نیز ازاهمیت راهبردی بزرگی  برخورداراست؛ که طبعا به  تناسب فراگیرشدن دامنه این خود آگاهی درآحاد طبقه، قدرت تعیین کنندگی اش مشهود ومشهود ترخواهد شد. مدعی آن  نیستم که گویا این بیانیه ها کامل هستندو شامل  پاسخ های لازم  به همه چالش های  موجود، ویا این که گویا آگاهی تشکل ها و فعالین،بلافاصله معادل وجود همان آگاهی درمیان آحاد طبقه کارگراست. آن چه که مهم است فرایندی است که شروع شده و جوانه هائی که روئیده اند وبستری که برای رویش بیشتر آنها فراهم شده ویادرحال فراهم شدن است ومبین دست یابی به آن درجه از آگاهی  است  که  برون رفت ازوضعیت نکبت بار وغیرتحمل کنونی را جزدرپیوند نبردهای موضعی  با نبردهائی بزرگ نمی بیند. خودآگاهی به منافع مشترک دربرابرسرمایه داری چه ازنوع  اسلامی اش باشد و چه غیراسلامی اش، درعین اذعان به واقعیت متکثروپلورالیستی صفوف خود و این که هیچ ناجی ی جزاراده وقدرت جمعی خودشان وجود ندارد؛عناصر مهمی هستند برای نشاندادن جهت گیری نوین وامیدوارکننده.می دانیم که واقعیت سرسخت سرکوب،بقایای جان سخت فرقه گرائی و تفرفه پراکنی درصفوف طبقه وانواع پرسش ها وابهامات هنوزحل ناشده وجود دارند؛ اما گذاشتن درست خشت اول بسیارمهم است:
اگرنگاهی به بیانیه ویا قطعنامه اول ودوم  شورای برگزاری مراسم ماه مه امسال توسط تشکل های مستقل ومعتبری که مکمل مفاد قطعنامه های سال گذشته به مناسبت روزکارگر ومنشورکارگری هستند بیافکنیم،  نشان می دهندکه مخاطب این بیانیه ها، کارگران ومعلمان وپرستاران ومزدبگیران وهمه  لایه های گوناگون نیروی کاراعم از یدی وخدماتی و فکری و کل جنبش مزدوحقوق بگیران هستند. پذیرش رویکردهای گوناگون نسبت به تشکل های مستقل نیزجلوه ای دیگرازاین آگاهی است که می تواند برتفرقه موجود  حول این مناقشه قدیمی (ونه البته  گفتگوی سازنده)پایان بدهد.تأکیدهمزمان برمطالبات کلان ومطالبات حول رفرم ها می تواند برتفرقه ومناقشه  میان تکیه یک جانبه بررفرم ویا ازآن سو به هدف نهائی  را برطرف سازد ومساله رابطه  رفرم و انقلاب را بربستردرست خویش قراربدهد.مرزبندی روشن و قاطع با سرمایه اعم از نوع اسلامی و مطلقه وغیرمطلقه آن و یا لیبرالی اش،به مثابه شالوده می تواندمبین حضور اجتماعی وبالنده گفتمان آزادی و برابری اجتماعی دربرابرسایرگفتمان هائی که درچارچوب نظام حاکم ونظام سرمایه داری عمل می کنند وبنام مردم و کارگران  سخن می گویند باشد.پیوند بین آزادی وبرابری اجتماعی می تواند نشانه ای ازآغازپایان شکاف تاریخی بین آزادی وعدالت وبرابری اجتماعی وقراردادن ایندو دربرابرهم باشدکه تجربه شکست های قرن بیستم وفاجعه شکست انقلاب بهمن درکشورخود ویک سویه زدن های  بسیاری  ازگروه های بعضا مدعی چپ  ازنتایج آن یک جانبه گری بود. تأکید بربرابری کامل زنان ومردان وبرحقوق کودکان وکارگران افغانی وپیوند با کارگران جهان و...همه وهمه بخشی ازاین رویکردهای نگاه کلان به صفوف طبقه می باشد.
به عنوان یک فرازدیگرازاین بیانیه ها می توانیم به نکته مهم زیراشاره کنیم:
اتلاق طبقه متوسط به معلمان و کارمندان وکارگران فکری وخدماتی و ..  وبه اصطلاح یقه سفید ها، ویا کلیت دانشجویان(که اکثرآنان را فرزندان کارگران و زحمتکشان یدی و فکری و خدماتی تشکیل می دهندوبا سطح زندگی فرودستانه گذران می کنند ودرمحل درس هم عمدتا به عنوان نیروی کارذخیره ومتخصص مشغول هستند وجغد بیکاری هم برفرازسراکثرآنان ازهم اکنون درحال پروازاست )  ترفندی  است برای انکاراهمیت صفوف پرشمارفروشندگان نیروکاروکسانی که ازطریق نیروی کارخود زندگی می کنند،به مثابه یک طبقه وانتساب نیروی محرکه جنبش به طبقات  بورژوائی وایجاد تفرقه وشکاف درطبقه بزرگ کاروزحمت که درُکربزرگی به همین عنوان درادبیات سیاسی ورسانه های  متعلق به آنها، مدام تکرارمی شود ومـتأسفانه توسط برخی نیروهای مدعی چپ نیزآگاهانه ویا ناآگاهانه مورد دفاع قرارمی گیرد.درواقع  بیانیه های تشکل های کارگری با صراحت و قاطعیت تحسین برانگیزی خط بطلانی براین نوع افسانه سرائی ها و تفرقه افکنی ها کشیده وبرصفوف همبسته  این بخشها و گردانهای گوناگون متعلق به نیروی کارانگشت تأکید نهاده است که بی شک برای هموارساختن حضورهمبسته ومتحد آنها درنبردهای مهم پیش رو دارای اهمیت تعیین کننده است.پرداختن به همه  فرایافت های موجود دربیانیه ها، خارج ازحوصله این نوشته است.اما  دریک کلام می توان گفت بیرون آمدن کارگران ازلاک خود وازمعضلات اخص این یا آن واحد واین یا آن بخش (به مثابه طبقه درخود)بدون آنکه آنها را به فراموشی به سپارند، وورود آن به صحنه  مطالبات کلان وسیاسی( به مثابه طبقه برای خود) آنهم درقامت وجود اجتماعی گسترده و متکثرش و درسیمای دفاع ازآزادی وشأن انسان وانسانیت، رویش آن  جوانه هائی هستند  که دراین بیانیه ها وبرخی بیانیه های دیگرازسوی بخشهای دیگری ازکارگران دیده می شوند. بی شک چنین برآمدی حاکی ازنگاه چند بعدی کارگران، امری غیرمنتظره نیست و متکی به گام های طی شده  ودست آوردهای قبلا بدست آمده  شده است. مثلا اگردرنظربگیریم که براساس آخرین اخبارمنتشرشده ده نفرازجان باختگان جنبش اخیرتوسط جنایتکاران حاکم را کارگران تشکیل می دهندوتازه این اسامی استخراج شده تنها بخشی ازجان باختگان متعلق به این طبقه است ،وعلاوه برآنها اگرلیست قربانیان سایراقشار متعلق به مزدبگیران وفروشندگان نیروی کاریعنی معلمان و کارمندان  را به لیست فوق اضافه کنیم آشکارا معلوم می شود که بیشترین رقم جان باخته گان جنبش ضداستبدادی و آزادی متعلق به  این طبقه است وتاوانی است که تاکنون برای دست یابی به آزادی و برابری پرداخته است.بی شک بیان بیرونی و مطالباتی ویا به عبارت دیگربیان گفتمانی این حضور،بدلیل سرکوب و فرادستی امکانات گفتمان های دیگروابسته به نظام سرمایه داری، متناسب با حضورعینی  این طبقه نبوده است و همین شکاف است که مورد بهره برداری سایرگفتمان ها ازپتانسیل ونیروی محرکه این جنبش بسود اهداف و منافع خود شده است.البته تطابق آگاهی اجتماعی متناسب با وجود اجتماعی واهمیت آن،به خصوص دربزنگاه ها وبحران های تاریخی آنهم گاه با جهش های غافلگیرکننده اجتناب ناپذیراست.صدوراین فراخوان ها راباید طلیعه حرکتی نوین  درجهت مرتفع کردن شکاف های فوق وحضورآگاهانه ترومتشکل ترجنبش کارگران وزحمتکشان وهمه مزدوحقوق بگیران درجنبش ضداستبدادی حاضرازمنظرگفتمان سوم و تعمیق آن درجهت مطالبات ضداستبدادی-ضدسرمایه داری دانست.
 درسال گذشته گسترش روند سازمان یابی مستقل دربرخی کارخانه ها و واحدهای مهم چون کارخانه ذوب آهن نیزوجود داشت که  حاکی ازپیشروی طبقه کارگر بوده است.
بخشی ازکارگران ایران خود دروب سایت خود پلان مفصلی را برای روزهای گوناگون هفته کارگر پیشنهاد کرده اند که فشرده آن بشرح زیراست:
شعاراصلی آنها آزادی بیان  وتشکل است وبرنامه های پیشنهادی روزانه اشان شامل محورهای اصلی وتکمیلی است که بطورهمزمان شامل کارگران کشور  ونیزجهانی و انترناسیونالیستی است. مساله آزادی همه  زندانیان سیاسی وکارگران زندانی ازجمله اسانلو ومددی و محکوم کردن اعدام واختصاص روزهای هفته به بزرگداشت بخشهای گوناگون طبقه گارگردرمعنای ازجمله آنهاست.تأکید برحقوق زنان و برابری آن باحقوق مردان  وعلیه آپارتاید جنسیتی  ویا  بیکاران وکودکان و خانواده های کارگری وبازنشستگان ویا علیه قراردادهای موقتی و....همه همه بخشی ازاین برنامه هستند. بیانیه های کارگران عسلویه و یا برخی پالایشگاهها و کارخانه ها و... ودانشجویان همه وهمه گوشه ای دیگرازوسعت توجه به این روزاست.به خصوص بیانیه برخی اززندانیان سیاسی به مناسبت روزکارگر ونیزاعلام برگزاری مراسم به همین مناسبت و یا نامه پرشوروشجاعانه فرزاد کمانگراززندان واعتصاب غذای زندانیان برخی ازمعلمین وزندانیان به مناسبت اول ماه مه و روزمعلم نیزگوشه های ازدامنه جنبش مقاومت ومیزان توجه به روزجهانی کارگر وهم چنین هفته معلمان را به نمایش می گذارد. بی شک اعلام اعتصاب غذا به مناسبت روزمعلم وآزادی زندانیان و برگزاری هفته معلم را نیزباید بخشی ازبرآمدجنبش ضداستبدادی مطالبه محور وناظر برپیوند مطالبات سیاسی ومعیشتی دانست. واگردرنظربگیریم که روزکارگرفقط اختصاص به یک روزمعین ندارد بلکه برتداوم مبارزه برای دست یابی به مطالبات و خواستهای به حق سیاسی واقتصادی وخردوکلان  و برهمبستگی همه نیروهای تحت استثمارسرمایه دارد، آنگاه به اهمیت تلاقی روزکارگر ومعلم واهمیت پیوند این دوبیشترپی خواهیم برد.


روزجهانی کارگروسپس روزمعلم امسال در شرایطی برگزارمی شود که یک شوک عظیم حرکت آزادیخواهانه درجامعه بوجود آمده است و درزیرپوست همه شهروندان جاری است.ازهمین رو هردو نشانی ازوضعیت پرالتهاب سیاسی را برپیشانی خود دارند. ارگانهای سرکوب  رژیم باوقوف به همین واقعیت ،نگران بقول خودشان  شعله ورشدن مجدد "موج دوم فتنه" وکلید خوردن آن  ازدل مناسبت های کارگری ومعلمان هستند.حالت آماده باش برای مقابله با اعتراضات احتمالی ودستگیری ها وقدرت نمائی ها برای مرعوب کردن و کنترل فضای عمومی ازجمله این اقدامات است.پرونده سازی و کشاندن منصوراسانلو با دست بند و پای بند به دادگاه چیزی جز تحقیر وقدرت نمائی احمقانه دربرابرکارگران  و دهن کجی آشکاربه آنها،ولاجرم کاشتن طوفان نیست . درعرصه برگزاری وبزرگداشت روزکارگر  درکل شاهد آرایش سه گانه ای هستیم. که تحت عنوان هفته کارگر وسپس هفته معلمان تدارکات خود را پیش می برند:
صف وآرایش  حاکمیت البته رسواترازآن است که نیازی به افشاء آن باشد. آن هاهفته نمایش چندش آور ومختص به خود را دارندد که  چیزی جزتوهین وتحقیر کارگران وکشاندن آنها به آستان بوس خامنه ای وخمینی وستایش از سپاه وبسیج وسایر جنایتکاران نیست.آنچه که برای آنها مطرح نیست همانا مطالبات واقعی کارگران وشأن انسانی آنهاست.این مراسم  گرچه با مشارکت اندک کارگران همراه است وبیانگراوج انزوای رژیم وهمواره با تحریم گسترده کارگران مواجه است،با این وجود باوقاحتی که دررژیم سراغ داریم با دمیدن دربوق وکرنای تبلیغاتی خود تلاش می کند که آن را تنها مراسم موجود وانمود ساخته و کارگران را حامی خود جابزند.
صف دوم برگزاری مراسم درمیان جنبش وازسوی اصلاح طلبان وطرفداران قانون اساسی بی تنازل صورت می گیرد، که باشعارآزادی وعدالت ویا حسین میرحسین تلاش دارند که طبقه کارگر را بقول خودشان  جذب صفوف سبز خود کرده و آن را به عنوان اهرم نیرومندی درخدمت اهداف چانه زنی خود قراردهند.آن ها باین مناسبات انواع  پوسترها و شعارها و مراکزتجمع واعتراضی گوناگونی را درسطح کشورتحت عنوان هفته کارگر(وسپس معلم) تدارک دیده اند و پیام های گوناگونی منتشرمی سازند.دراین رابطه  خانه کارگرکه پیوندهایش با رفسنجانی  وجناح های قدرت ازدیربازشناخته شده است، با چرخشی به راست وبه سوی قبله قدرت، تلاش می کند که بین جناح حاکم و مغضوب بالانس کندوباصطلاح هم ازتوبره بخورد هم ازآخور،اختلاف ویا اگربتوان گفت شکاف بین جناح حامی جنبش سبز وجناح متمایل به حاکمیت نیزبازتابی است   ازهمین رویکرد.
وبالأخره صف سوم را باید جریانات  مستقل جنبش کارگری دانست که باوجود قرارداشتن درزیرفشار سرکوب سنگین،اما حاضرنشده اندکه به زیرچتراصلاح طلبان بخزند.آنها هم چون سالیان پیش ولی با دامنه وعمق بیتشری شعارها ومراسم مستقل خود را دارند که با توجه به فضای ملهتب سیاسی صف وگفتمان مستقل آنها دارای اهمیت ویژه ای است.*
یکی از دست آوردهای مهم  کارگران راباید در گسترش آگاهی عمومی درمیان اقشاروسیعی از جنبش ضداستبدادی  وحتی ازسوی دشمنانش  نسبت  به نقش پراهمیت آنان درتأثیرگذاری برسیررویدادها  دانست. مشخصا عروج وارتقاء  مجدد شعار عدالت اجتماعی-که سالیان سال  تحت تبلیغات لیبرال ها و عملکرد مزورانه احمدی نژاد وادعاهای دروغین جمهوری اسلامی،وهم چنین تبلیغات نظام سرمایه داری جهانی، عملابه یک  شعارمنزوی تبدیل شده بود،مجددا والبته این باردرکنارشعارآزادی ودرپیوند تنگاتنک و جدانشدنی با آن به میدان آمده است.دو خواست بنیادین که  درتجربه انقلاب بهمن بدلیل بی توجهی به واقعیت جداناپذیری آندو وقربانی شدن آزادی درپای باصطلاح عدالت ومبارزه ضداستکباری، تاوان سنگینی بابت این غفلت تاریخی پرداخته شد.که البته بدون آزادی نه نشانی ازعدالت وجود داشت  و نه می توانست وجود داشته باشد.مطرح شدن مجدد این دومطالبه واین باردرپیوند جدانشدنی بایکدیگر می تواند درعین حال به معنی خلع سلاح کردن قدرت مانوراحمدی نژادو شعارهای شبه پوپولیستی وعوامفریبانه وی گردد. بااین وجود هم چنان ضرورت  تعمیق وشفاف شدن این دوشعار ورابطه ناگسستنی آنها ازمنظرگفتمان آزادی و برابری اجتماعی وجود دارد.چنین شفافیتی باید بتواند استفاده ابزاری جناح اصلاح طلب ازطرح این شعارها را افشاء کند. آن را ازحالت کلی گوئی و فریبندگی درآورد ودرجهت غنای یک جنبش ضداستبدادی مطالبه محوربکارگیرد.
بی شک سال پیشارو با هدف آزادی قیمتها وحذف بودجه های اجتماعی وگسترش "خصوصی سازی ها" و بیکاری ها و بی حقوقی ها وکاهش سطح زندگی و افزایش شتابان  تورم و... همراه است.همانطورکه بیانیه برگزاری مراسم ماه مه هم خاطرنشان کرده است باید آن را  سال تهاجم گسترده استبداد وسرمایه داران به طبقه کارگروهمه زحمتکشان نامید.درچنین شرایطی بهره گیری ازهمه  دستاوردها وتوان بالفعل وبالقوه آن برای برافراشتن پرچم مقاومت دربرابر تهاجم حاکمیت و سرمایه داران، دارای اهمیت زیادی است.دراین رابطه است که بیانیه های تشکل های کارگری می تواند افق های جدیدی را پیش روی کارگران بگشاید:ضرورت گسترش  پیوند مطالبات ومبارزات جنبش  کارگران ومعلمان ودانشجویان وزنان وهم چنین پیوند آنها با سایرجنبش ها ازجمله جنش ملت های تحت ستم ملی، برای دفع تهاجم همه جانبه و تدارک دیده شده رژیم اسلامی سرمایه، به حوزه های گوناگون معیشتی واجتماعی وسیاسی و  هموارکردن راه  پیشروی بسوی دموکراسی وآزادی وبرابری اجتماعی  باشد. سالی که امیداست  جنبش طبقه کارگربا برافراشتن پرچم رزم خود،نه فقط درسیمای دفاع از مطالبات اخص  خود بلکه هم چنین درسیمای دفاع از مطالبات اساسی وپایه ای جامعه وشهروندان هم چون،رهائی  زندانیان سیاسی، آزادی وعدالت اجتماعی درمعنای واقعی خود، جدائی دین ازدولت،برچیدن دیوارهای آپارتاید جنسیتی  وملی وحمایت ازحقوق کودکان وسایر مطالبات اساسی وپایه ای،با حضورملموس و اثرگذارخودبه میدان بیاد
2010-04-30-10-02-89       تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
*-باتوجه به جوسرکوب وحساسیت رژیم نسبت به نیروهای مستقل،تصمیم گیری نسبت به اشکال اعتراضی مساله حساسی است وازجمله بسته به آنکه دامنه حضورتوده ای چقدر گسترده باشد یا نه،میزان دقت و درستی یانادرستی آن سنجیده می شود. در یک اقدام میدانی، البته خود این فراخوان دهندگان وکسانی که اشراف بیشتری برفضا ومکان مشخص دارند، باعنایت به تجربیات قبلی و تسلیم نشدن به جوزدگی، می توانند تصمیمات درست را اتخاذ کنند.

No comments: