Sunday, January 20, 2013

نعل وارونه رژیم




انتخابات ریاست جمهوری و نعل وارونه رژیم (بخش اول)
رویکرد ها و رویدادهای روزهای اخیر درصحنه سیاسی ایران از آن جهت که به صف آرائی ها و  سمت وسوی تحولات درونی رژیم در طی چندماه باقی مانده به انتصابات ریاست جمهوری، شفافیت بیشتری می دهد دارای اهمیت است. چرا که درطی آن  سناریوی "انتخاباتی" ریاست جمهوری توسط باند حاکم کلید خورد  و خطوط اصلی آن چه که  به عنوان پرده اول این سناریو  در اتاق فکر و فرمان (بخوانید اتاق جنگ)  بارگاه ولایت فقیه و ذوب شدگان درآن ساخته و پرداخته شده بود، وارد فازعملیاتی شد: 
از خود خامنه ای که با سخنانی تند و تهدید آمیز جهت حمله و فرمان آتش  را صادرکرد، تا سرداران و نمایندگان و کارگزاران ولی فقیه در سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی، و از جنتی و امامان جمعه مجیزگو تا نمایندگان بله قربان گوی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، و از کیهان تا سایربوق های تبلیغاتی برای معرکه گردانی و ایجاد فضای رعب و وحشت  یک به یک  نقش مقرر خود را ایفاء کردند: جنتی که گویا صندلی مادام العمری ریاست شورای نگهبان را درتیول خود دارد درکسوت سخن ران نمازجمعه ورله کننده دستورالعمل های بولتن های محرمانه، با گردن کلفت خواندن رفسنجانی و تهدید شکست خورده های سیاسی مستحق اعدام و حمله به ساکتین در برابر فتنه، هزینه گزافی را که مدافعان" انتخابات آزاد" باید بابت سهم خواهی درقدرت به پردازند، به آن ها یادآورش و امام جمعه دیگر(احمد خاتمی) طرح مجدد"انتخابات آزاد"  پس از سخنان خامنه ای را دشمنی و ضدیت آشکار با ولایت فقیه نامید. مضحک تراز همه  مجلسیان زبون و سرسپرده بارگاه خامنه ای بودند که با انتشاربیانیه ای علیه انتخابات آزاد، به تمامی چهره ها و خواصی که از آن دم زنند هشدارمی دهند که ازعاقبت فتنه گران عبرت بگیرند و بدانند که ملت ما با هیج کس عقد اخوت نبسته است.  کیهان که به عنوان رله کننده دستورالعمل های دکده شده خامنه ای و دستگاه های اطلاعاتی-امنیتی شهرت دارد، با تیتر تا کی حرمت دارند؟می نویسد:

خامنه ای حجت را تمام کرد و نمی شود در جبهه دشمن ایستاد و حرف او را زد و خودی قلمدادشد! با تکرار نمی توان حرمت و احترام گذشته را حفظ کرد. سپس با گریز به صحرای کربلا و اشاره به شکستن گردن فتنه گران توسط مولاعلی ، به کسانی که از حرمت خود بد فهمی دارند هشدارمی دهد که با غفلت های پیاپی خود برای اغیار و نامحرمان حاشیه امن می سازند و برای آن ها  مجال خیانت فراهم می کنند...


نخ نماشدگی

خلاصه آن که از این پس بکاربردن  واژه "انتخابات آزاد" به عنوان  کلید واژه تؤطئه دشمن، همراهی با آن تلقی می شود و بقول آن نکته گو، دهانت را می بویند تامگر سخنی از آزادی انتخابات گفته باشی!

بی تردید حنای این نوع سناریوسازی ها و رمزگشائی ها بی رنگ شده و بقدرکافی مضحک و نخ نما هستند و کمترکسی را می تواند بفریید، و البته قبل ازهرچیز نشانه  افلاس فکری  و به اصطلاح  تنگ آمدن فافیه توسط بافندگان آن است. با اندکی دقت معلوم می شود که یکسان انگاری میدان جنگ و میدان انتخابات، اساس این نوع سناریونویسی ها را تشکیل می دهد. مطابق این کپیه برداری، شعار"انتخابات آزاد" ابزاری هم چون پهباد دشمن می ماند  که به آسمان کشور تجاوز کرده و برفرازمرزهای آن به پرواز درآمده است، اما غافل از آن که دلیران خداجوی سپاه  آن را از همان لحظه ورود تحت نظر و کنترل گرفته  و سرانجام وادار به فروداجباری کرده و اقدام به پیاده کردن قطعات و رمزگشائی از آن می کنند (بگذریم از نیمه دوم داستان مبنی بر دوباره سرهم بندی کردن و مهرجمهوری اسلامی زدن به آن!). طبیعی است  وقتی که مسئولیت قابلگی انتخابات، اعم از برگزاری  و مهندسی آراء و کاندیدها  و حفظ امنیت و مقابله با اعتراضات احتمالی  رسما به سپاه پاسداران و ابواب جمعی آن محول می شود، انتظاری بیش از این  نباید داشت. مدت هاست که تدارک وبرگزاری انتخابات برای رژیم به یک دغدغه صرف امنیتی تبدیل شده است. باری، به  تصویرکشیدن شباهت های ذاتی بین انتخابات آزاد و پهبادهای دشمن در نزد این سرامدان ابله تاریخ را باید به دست کاریکاتوریست ها سپرد. برطبق شعورمتعارف، در زمانه ما مشکل بتوان حکومتی حتی از تبارمستبدین یافت که علنا خود را مخالف انتخابات آزاد اعلام کند، مگرآن که به آخرین مرحله انحطاط و استخوانی شدن یعنی زوال عقل رسیده باشد. صرفنظر از بلاهت بی پایانی که  در منطق"هرآن چه که دشمن گفت و یا خوشش آمد عکس اش درست است و باید وارونه آن را عمل کرد" موج می زند، در وراء رانده شدن به چنین ورطه ای، نوعی اجبار هم وجود دارد و وقتی صورت می گیرد که حکومت از یکسو با خشم و بی اعتمادی بخش عظیمی از شهروندان مواجه شده باشد و از سوی دیگر شعار"انتخابات آزاد"، مدعیان حی و حاضری در صحنه سیاسی داشته باشد که حتی دادن شعارمفت و صدمن یک سنار هم  به سود رقبا تمام شود. روشن است که چنین عارضه ای به معنی مرگ سیاسی است، گرچه هنور ممکن است معادل مرگ فیزیکی نباشد و از قضا درست بهمین دلیل، یعنی فاصله بین مرگ سیاسی و مرگ فیزیکی، استخوانی شدن حکومت برای هستی و سلامت جامعه، پدیده بس خطرناکی محسوب می شود.


به هرحال آن چه که در این جا مدنظراست ترسیم خطوطی از وضعیت درآستانه برگزاری انتصابات دوره 11 ریاست جمهوری درطی 5  ماه پرتنش است. در این رابطه نگاهی داریم تیتروار به شماری از ویژگی های  این پروژه  و پی آمدها  آن:


الف- نخستین ویژگی این پروژه وارونگی و فراافکنی حاکم برآن است. اسم رمز واقعی آن برگزاری انتخابات صد درصد بهداشتی و باصطلاح مهندسی شده است که با "شعار انتخابات آزاد به مثابه کلید واژه توطئه دشمن" پوشش داده شده است. پروژه ای که قراراست که اولا راه را  برهرگونه امکان گشوده شدن روزنه ای برای رخنه امواج اعتراضی متراکم در آن سوی دیوار قدرت به درون شکاف های قلعه قدرت و خطر بهم ریختن بساط خیمه نظام به بندد. و  ثانیا مانع دست اندازی و سهم خواهی رقبای رنگارنگ در قلمرو قدرت انحصاری باند بالادست باشد. و همه این هیاهوها درشرایطی است  که  رقباء خواهان سهم در قدرت تا آن حد ناتوانند که تاکنون حتی نتوانسته اند  نشستی برای تدوین رویکرد خود در قبال انتخابات برگزارکنند و دیدیم که  درپی تهدیدهای اخیر اصلاح طلبان مرعوب، حتی اجازه نیافتند که نشست از قبل تعیین شده خود را برگزارکنند. علاوه براین، اصلاح طلبان نیز به نوبه خود از جنبش 88 و خطر فراروی آن از چهارچوب نظام، درس آموخته و حول ضرورت کنترل جنبش در چهارچوب قانون اساسی اتفاق نظردارند. با این همه در اتخاذ تاکتیک نسبت به انتخابات  دچارچند دستگی هستند: گروهی از آن ها با وجود آن که باصطلاح ازسوی حاکمیت نامحرم تلقی می شوند و کورسویی از چراغ سبز مشاهده نمی کنند، به بهانه کنشگری سیاسی و حذف نشدن از صحنه سیاست  خواهان مشارکت در"انتخابات" خودی ها، ولو آن که "آزاد " هم نباشد و آبی برای آن ها گرم نکند هستند. کسانی چون عبداله نوری و لاری و عبدی و نیز تقی رحمانی از ملی-مذهبی ها و مقیم درخارج کشور به عناوین کشداری چون "سالم بودن" شمارش آراء صندوق و نظایرآن براین نظرند. متأسفانه برخی از نیروهای اپوزیسیون و از جمله نیروهای "چپ-رفرمیست" نیز باردیگر فیلشان یاد هندوستان کرده و به سمت وسوی همین سراپرده غش کرده اند!. و کسانی که شرایط را برای حضورانتخاباتی مناسب نمی بینند و آن را صرفا در حکم گرم کردن تنورانتخاباتی باندحاکم می پندارند و بالأخره کسانی چون خاتمی که در میانه این دو مشغول چرتکه انداختن سود و زیان و رصد کردن اوضاع و لابی گری هستند تا بلکه در انتهای تونل نورامیدی دیده شود و آن ها بتوانند با وجدان  آسوده تری به پای صندوق های رأی بروند. ضمن آن که گوشه جشمی هم به موسوی و کروبی دارند تا به محض مشاهده نشانه مثبتی از سوی آن ها، راه مشارکت را پیگیرانه تردنبال کننند.

ب- ازدیگرمشخصات این رویکرد صراحت کلام در انجام کودتای انتخاباتی و مهندسی آن است.

اگر آن ها در گذشته برای حفظ ظاهرهم شده سعی می کردند نقش سپاه و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را در مهندسی"انتخابات" منکرشوند و حتی طرح چنین ادعائی  از مصادیق بارزاتهام مخالفان محسوب می شد، این بار تعارفات را  کنارنهاده وخود صراحتا از مهندسی انتخابات توسط سپاه و وظیفه ذاتی آن سخن می گویند و سپاه هم  از هم اکنون آستین های خود را برای انجام این وظیفه خطیر بالازده است.


پ- یکی دیگر از ویژه گی های وضعیت کنونی تنزل کامل جایگاه خامنه ای به عنوان ولی فقیه به یکی از باندهای قدرت- باندفرادست- است. باین ترتیب قدرت مطلقه ولی فقیه مندرج در قانون اساسی توسط  باندی از طبقه سیاسی حاکم به گروگان گرفته شده است. به موازات چنین روندی شاهد بی خاصیت شدن کامل"فصل الخطاب" بودن رهبری هستیم، چنان که علیرغم حجم تهدیدها و ثناگوئی های بادمجان دورقاب چین ها از سخنان خامنه ای درمذمت  کاربرد واژه انتخابات آزاد و در اصل هرگونه سهم خواهی، بلافاصله شاهد واکنش ها و صداهای مخالف بودیم. نخستین صدای مخالف از درون زندان توسط تاج زاده بود که پیام می داد مرعوب سخنان رهبرنشوید و کمپین "انتخابات آزاد" برپا کنید. رفسنجانی گردن کلفت و مستحق اعدام نیز نیز خود را از تک و تا نیانداخت و هم چنان از انتخاب آزاد و دولت وحدت ملی و شورای فقاهت دم زد واین که خمینی بدلیل عدم انحصارقدرت دستورانحلال حزب پرنفوذ جمهوری اسلامی  را داد. خاتمی هم با تأخیری چند روزه  برهمان مواضع پییشین پای فشرد و انتخاباتت آزاد را انتخاباتی دانست که مهندسی نشده باشد. اما در این میان واکنش عسکراولادی از باصطلاح استوانه های نظام و چهره های شاخص اصول گرایان سنتی و ذوب شده در نظام ولایت، که  باید از آن به عنوان وصیت سیاسی وی نام برد، تازگی و صراحت بیشتری درکوک کردن سازمخالفت داشت: او درسیمای یکی از اعضای هیأت منصفه و به عنوان نظرفردی خود و کسی که حق دارد به عنوان یک شهروند نظرش را بگوید، از موسوی و کروبی به عنوان برادران عزیزی نام برد که آن ها را مجرم نمی داند و از کلیت عملکرد رؤسای جمهوری سابق و این که نظام بی تاریخ دوام نخواهد آورد دفاع کرد. او هم چنین گفت کسانی چون رفسنجانی و کروبی و .. را مفت بدست نیاورده ایم که مفت از دست بدهیم. سخنانی که البته بازتاب وسیعی داشت و با خشم شدید و روبه گسترش شماری از سردمداران رژیم و سرسپردگان بارگاه ولایت و حتی برخی از یاران هم حزبی خود مواجه شد ولی باعت نشد که سخنان خود را پس بگیرد. درسطور بعدی به معنا و علت چنین رویکردی از سوی یکی ازسران مهم اصول گرایان موسوم به سنتی خواهیم پرداخت.

ت- تحولات فوق نشان می دهد که شترحذف این بار برآن است تا درب خانه (بخشی از)اصول گرایان سنتی که گویا  به قدرکافی صاحب بصیرت و ذوب در ولایت نیستند زانوبزند. از قرارمعلوم بیماری خوره (خود خوارگی) این بار به قسمت حساس دیگری از بدن بیمارحمله کرده و قربانیان جدیدی را می طلبد. رژیم جمهوری اسلامی برای تأمین یکدستی و به عقب انداختن مرگ محتوم خویش چاره ای جز جراحی مداوم اندام پیرو نزار خود ندارد. با این وجود سودای دست یابی به یک دستی هم چون آب نما جلوتراز وی گام برمی دارد و دیری نمی پاید که بازتکثیرسلول های سرطانی  باسرعتی بیش از گذشته شروع شده و بیمار را در برابر مخاطرات و جراحی خطرناک تری قرارمی دهد. با این همه  پایانی برای از کارافتادن گردونه حذف متصورنیست.


بهرحال اکنون رژیم به نقطه ای رسیده است که حتی حضورسیاسی کسانی چون عسکراولادی ها پس ازده ها سال خدمت تمام عیار به نظام را در ساخت قدرت برنمی تابد  و او و امثال او را به تلویح و یا  به تصریح خائن اعلام می کند و به تهدید و افشاگری اش می پردازد.  پرسش آن است که مبنای حادشدن چنین شکاف و چالشی در مقطع کنونی چیست؟:

درپاسخ به این سؤال باید به چند نکته اشاره کرد: اول آن که عسکراولادی گرچه  رسما اظهارداشته است که دارد مواضع  فردی خویش را به عنوان یک شهروند ابرازمی دارد وحتی اگر یارانش بخواهند حاضربه کناره گیری ازمؤتلفه است. اما برکسی پوشیده نیست که جایگاه او به لحاظ سابقه و موقعیتش درمیان اصول گرایان و حزب مؤتلفه و ساختارقدرت فراتر از یک فرداست و بازتاب دهنده نارضایتی لااقل بخش مهمی از اصول گرایان سنتی از وضعیت موجود است. این جریان دارای پایگاه اجتماعی در میان روحانیت و بازار و مساجد ونمازجمعه ها و درساختارقدرت و سایرتریبون هاست. چنان که در انتخابات نمایندگان مجلس اسلامی توانست از رقبای خویش پیشی گیرد و درمجلس هم حدادعادل نماینده نظرکرده رهبری را  کناربزند و خیز آن ها برای استیضاح و برکناری احمدی نژاد توسط مجلس اسلامی نیزبارها توسط خامنه ای در نیمه راه متوقف شد. از این رو بروزچنین چالشی در ساختارقدرت، فی نفسه واقعه  مهمی بوده و دارای پی آمدهای درخوری است.

دوم آن که اصول گرایان سنتی و بطور اخص حزب مؤتلفه اسلامی در شرایطی که عمر دولت دهم  و برکشیده توسط رهبری و سپاه روبه پایان است و با کارنامه منفی و معضلات انباشته شده برای کشور و دولت بعدی، و باتوجه به تنش بین احمدی نژاد و رهبری و سپاه، سودای تصاحب قوه مجریه را درسرمی پرورانند و برآنند که بجای عناصرناشناخته و غیرقابل اعتماد باید از عناصرشناخته شده و دارای پیشینه روشن و تعهدات حزبی و... سود جست. در مقابل خامنه ای تمایلی به قبضه قدرت مجریه توسط این طیف نداشته و علیرغم برکشیدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری و حمایت بیدریغش ازوی و لاجرم داشتن مسؤلیت مستقیم و اصلی در بوجود آوردن وضعیت وخامت باری که کسی حاضربه پذیرش مسؤلیت آن نیست، با فراربه جلو برآن است که هم چون گذشته رأسا رئیس جمهوری  کارگزار و سربفرمانی را برگزیند. چکیده  آن چه را که او و سپاهیانش  درمورد معضلی به نام احمدی نژاد و منحرفان مورد بحث و جمع بندی قرار داده اند، از سوی علی سعیدی نماینده خامنه ای در سپاه چنین تلخیص شده است: "درانتخابات بعدی باید درست به هدف زد و رئیس جمهوری را انتخاب کرد که که آرمان های رهبری را دنبال کند و میز و صندلی و فشار او را عوض نکند" چنانکه ملاحظه می شود، در این رویکرداصل گزینش رئیس جمهور توسط بارگاه ولایت بدون خدشه است و اگراشتباهی هم صورت گرفته باشد در محدوده مصداق ها و گزین فرد بوده است. ازهمین رو تا آنجا که به تصمیم و توان این باند مسلط برساختارقدرت مربوط می شود همان سیاست نصب کارگزاراجرائی یعنی رئیس جمهوری سرسپرده در نظر و عمل  نسبت به فرامین رهبری  باید بهرقیمت، از صندوق های رأی بیرون کشیده شود.
سناریوی انتخابات براساس همین راهبرد تنظیم شده و دلیل عمده منازعات بالائی ها درمقطع کنونی نیز برهمین اساس و درهمین چارچوب سهمی خواهی ها قراردارد. معنا ومحدوده مفهوم علط اندازانتخابات آزاد نیز چیزی جزبرسمیت شناختن سهم و حق سایرباندهای متعلق به نظام در ساخت قدرت نیست. البته این سناریو پرده های بعدی نیزدارد که درطی ماه های مانده به انتصابات  بروی صحنه خواهد آمد. رویدادهای بعدی روشن خواهند کرد که حضرات این بار کدام دست آموز مطئمن را  و به چه شیوه ای برخواهند کشید و آیا قادرند درست به هدف بزنند یا نه؟  ناتمام

No comments: