Sunday, November 30, 2014

!روژاوا در پی ایجاددموکراسی بدون دولت است

!روژاوا در پی ایجاددموکراسی بدون دولت است
!ما جزأ دموکراسی بی دولت را در روژاوا ایجادکرده ایم
مقدمه: آنچه را که یکی از مسئولین حزب اتحاددموکراتیک روژاوا در موردمعنا و مشخصه این نوع خودگردانی می گوید، می توان در واژگانی چون دموکراسی بی دولت، آنترناسیونالیسم بدون دولت، دموکراسی مستقیم و رادیکال، مردم آموزگارخودهستند، خلاصه کرد. او در عین حال تأکید دارد که این مدل یک شبه تحقق پیدانمی کند و ایجاد آن راهی طولانی است. دلیل اصلی حمله به روژاوانی نیز به اجراء گذاشتن این مدل است.


مقدمه: آن چه را که یکی از مسئولان حزب اتحاددموکراتیک روژاوا در موردمعنا و مشخصه این نوع خودگردانی می گوید، می توان در واژگانی چون دموکراسی بی دولت، آنترناسیونالیسم بدون دولت، دموکراسی مستقیم و رادیکال، مردم آموزگارخودهستند، خلاصه کرد. در عین حال تأکید می شود که این مدل یک شبه تحقق پیدانمی کند و ایجاد آن راهی طولانی است. دلیل اصلی حمله به روژانی نیز به اجراء گذاشتن این مدل است.                
 از آنجا که رویکردهای سنتی و برساخته از جهان هرمی و نیز آموزه های کلیشه شده قرن 19 و 20، مانع رؤیت جوانه های درحال رویش پارادایم جدید در متن جهان کهنه می شود، و از آنجا که به قول مولوی هرکس از ظن خود به توصیف پیکره این فیل می پردازد، خیره شدن به روندهای نو و کورسوهائی که به سیما و فرایندعروج پارادایم جدید روشنائی می افکند، برای برآمدگفتمان آن و شرط لازم برای برآمد و ایفاء نقش واقعا پیشرو و تأثیرگذار توسط چپ، واجداهمیت زیادی است. چپ برای فاصله گرفتن از افسون عقاید و باورهای رسوب کرده و درونی شده نظم مبتنی بر تأسیس دولت- ملت ها و الگوبرداری از آن، جایگزین"دولت سوسیالیستی" بجای دولت بورژوائی و تمکین به تمامی الزامات تباهی آوراین نوع دولت سازی ها، به خانه تکانی جدی از کلیشه های ذهنی و جان سخت برساخته جهان هرمی-طبقاتی نیازدارد. برای مشاهده خطوط ولو اولیه سیمای رهائی بخش جهان دیگر، جهانی در حال شدن، و مختصات پارادایم در حال عروج (پارادایمی که کشف نمی شود و موتورآن نخبگان و احزاب نیستند، بلکه آفریده میشود و بدست خودبی شماران هم چون فاعلین آن) لازم است هرچه بیشتر به اخگرسوزان این جنبش ها و رویش جوانه های آن خیره شویم و با کنارزدن زنگاررسوبات و کلیشه های کهن، به بازسازی جامعه نوین و چپ نوین و انقلابی یاری رسانیم و از جنش ها همچون آموزگاری که  به ما می آموزاند الهام بگیریم.  
گفتگوی صورت گرفته با یکی از فعالان و دست اندرکاران تجربه کوبانی در هلند، روایتی گرچه فشرده اما دست اول از زبان خودآنهاست که می تواند در فهم و توصیف دقیق تر  پیکره این "فیل"، یاری کند.
چندی پیش در خلال یک گفتگوی مکتوب و مفصل از پارادایم جنبش های جدید و تجربه کوبانی سخن گفتم. در آن جا به این  تجربه نوپا هم چون یک رخدادتاریخی درحال شدن در برابرضدرخدادتاریخی داعش و خودویژگی های بارز آن اشاره شد. رخدادی که به سهم خود می تواند تصورات و ذهنیت های رایج و جاافتاده ما را به چالش بکشد و خراشی بر باورهای کلیشه شده امان وارد آورد.
  بر این نظرم که شفاف تر شدن هرچه بیشترخطوط اصلی سیمای جهان نو و در حال رویش، در جهانی که در حال اشباع شدن  از بحران های بی شماراست و بقول معروف سگ صاحبش را نمی شناسد، شناخت مختصات اصلی پارادایمی که جنبش های جدید و ضدسرمایه داری هرکدام به درجاتی حامل آن هستند، برای کاستن از گیچ سری های دوره های انتقالی و آکنده از  روندهای متناقض، و استفاده بهینه از فرصت ها در راستای بنای جهانی دیگر اهمیت کلیدی دارد. در شرایطی که نطام سرمایه داری در اوج گندیدگی خود جهانی دو قطبی و به شدت نابرابر و مرکب از یک درصدی ها و نودونه صدی برساخته است، جهانی که در آستین خود ماروحشتناکی چون داعش و امثال آن را پرورده است که در پی نیش زدن به ولی نعمتان خود و بی مصرف شدنشان، موردخشم اربابان نظم موجود قرارگرفته و  به آن ها اعلام جنگ داده اند، جهانی که درآ ن حرص بی پایان سرمایه زیستگاه بشر-زمین را- در آستانه تغییرات خطرناک بازگشت ناپذیر زیست محیطی قرارداده، و همزمان در حال افروختن جرقه های جنگ های سرد (و  نیمه گرم و نیمه سرد) اقتصادی و سیاسی و نظامی  در نقاط دیگرجهان است؛ ما بسیار بیشتر از گذشته  نیازمند شناخت مختصات و جهت گیری های جهان نو، شناسائی روندهای پیشرو و رو به آینده، و تقویت هرکورسوئی که به تواند به عروج این پارادایم یاری رساند هستیم. چپ تنها با شناخت سیمای این جهان در حال عروج و حضورفعال در بناکردن آن است که می تواند اعتلاء مجدد بیابد.
فشرده گفتگو با یکی از مسئولین حزب اتحاددموکراتیک روژاوا:
دلیل اصلی حمله به ما، مدل دمکراتیکی است که ما در منطقه امان به مرحله ی اجراء گذاشته ایم.
ما جزاً دمکراسی بی دولت را ایجاد کرده ایم. این آلترناتیوی بی همتا در منطقه ای است که آماج کشمکش های ارتش آزاد سوریه، رژیم بشار اسد و دولت خودخوانده ی اسلامی قرار گرفته است.
روش دیگر برای ارجاع به مفهوم کنفدرالیسم دمکراتیک یا خودگردانی دمکراتیک دمکراسی رادیکال است که هدفش بسیج مردم است تا خودشان امور خود را به دست بگیرند و از خود دفاع نمایند، آن هم با سلاح های خودشان همچون واحدهای دفاع از مردم  و واحدهای دفاع زنان. ما خواهان خودحکومتی به معنای خودگردانی و خود سازماندهی بدون دولت هستیم. اشخاصی هستند که از خودگردانی نظری سخن می گویند، اما برای ما خودگردانی در انقلاب هر روزه ی ما تبلور می یابد. زنان، مردان و همه ی گروه های جامعه ما از این پس سازماندهی شده اند. اگر کوبانی تاکنون سقوط نکرده است، به این علت است که ما چنین ساختارهایی را ایجاد کرده بودیم.
چه کسی در جامعه ای که در جنگ است و با بحرانی انسانی روبه رو است، آموزگار است؟
پاسخ: مردم خودشان خود را آموزش می دهند. زمانی که شما ده نفر را گردهم می آورید و می خواهید که راه حلی برای مسئله ای ارائه دهند یا پرسشی مطرح می کنید، جمعی تلاش می کنند تا راه حلی بیایند و پاسخی پیدا نمایند. گمان می کنم که این چنین است که راه حل ها و پاسخ های خوبی پیدا می کنند. بحث جمعی است که ایشان را سیاسی می کند.

خودگردانی دمکراتیک نظری نیست که بتوان یک روزه عملی کرد، روندی است که با توضیح و آموزش پیش می رود، انقلابی است که تمام عمر ما به درازا خواهد کشید.
در پاسخ به این به سؤال که دانشجویان، روشنفکران و هنرمندان بسیاری رویدادهای روژاوا و به ویژه کوبانی را دنبال می کنند و به این باور می رسند که انترناسیونالیسم بدون دولت به نوعی راه بازگشتی را در دوران ما بازیافته است. شما به مردمی که در روژاوا نیستند، اما انقلابش را در افق می بینند چه می گویید؟:
به کوبانی بروید، با مردم آن جا دیدار کنید و به حرف هایشان گوش فرا دهید تا دریابید چه مدل سیاسی را ایجاد کرده اند. با نیروهای واحدهای دفاع از مردم و واحدهای دفاع زنان گفت و گو کنید و با فعالیت هایشان آشنا گردید. شرایط برای رفتن شما به آن جا در آینده ای نزدیک آماده خواهد شد تا شما بتوانید بیش تر با خودگردانی دمکراتیک آشنا شوید و دریابید که مردم در چه شرایط تصورناپذیری و با چه تهدیدهایی و با چه کمبودهای نان و آبی از آن دفاع کردند. بروید با مردم گفت و گو کنید تا دریابید مردم چگونه خودگردانی دمکراتیک را به مرحله ی اجراء درآوردند و اکنون جامعه به چه شباهت پیدا کرده است.

بخشی از گفتگوی مقاومت کوبانی و پارادایم جنبش های جدید!
ج- سومین مؤلفه که باید آن را هم چون اخگرسوزان پدیده کوبانی بشمارآورد، که به این جنبش مقاومت ظرفیت بالقوه ای برای تبدیل شدن به بدیلی امیدآفرین، در برابر"بدیل های کاذب و دوگانه" موجود در منطقه داده است، که راه سوم و جهت گیری نوینی را در برابردوالگوی ورشکسته موجود گشوده است، یعنی هم علیه نظم مستقری که در اوج پوسیدگی و گندیدگی خود قراردارد و هم رشد قارچ گونه نیروی واپس گرائی چون دولت خلافت اسلامی را که مدعی پاسخ گوئی به فلاکت و معضلات انباشته شده منطقه است. چنانکه در فراخوان کمپین حمایتی اخیرنزدیک به صدتن از روشن فکران مترقی و برندگان نوبل از مقاومت کوبانی برخصلت الگوی الهام بخش آن به مثابه تجربه نوعی خودحکومتی و بدیلی در برابربدیل های ارتجاعی حاکم برمنطقه  تأکید شده است* در این رویکرد، سازمان یابی ترازنوین و اداره جامعه به گونه ای متفاوت از جوامع طبقاتی-هرمی موجود، توسط خودجامعه با تشکیل انجمن ها و کمون ها و مجامع خودگردان از مهمترین مختصات این جنبش و جهت گیری آن  در مدنظراست. ارتباط و هماهنگی بین این نوع تشکل ها و مجامع ترازنوین در قالب "کنفدرالیسم دموکراتیک" صورت می گیرد که سه بخش کردنشین سوریه را به عنوان کانتون های سه گانه تشکیل می دهد و همین الگو در ابعادبزرگتربدیلی است برای همبستگی گونه های مختلف مردمان منطقه بجای نظم مستقر و بحران آفرین مبتنی بر تقسیم آن به دولت- ملت های متخاصم (بازمانده از دوران استعمار توسط قدرت های امپریالیستی با مرزهای مصنوعی و نگهدارنده فقر و ثروت در جواریکدیگر). خلق های گوناگون خاورمیانه که هزاران سال با یکدیگرهمزیستی داشته اند در "کنفدرالیسم خلق های خاورمیانه" در کنارهم قرارمی گیرند. ناگفته نماند که این نوع کنفدرالیسم در ذات و جهت گیری خود مبتنی برنقد دولت، قدرت، ناسیونالیسم، نظم مبتنی بر دولت- ملت ها به عنوان پدیده ای متعلق به دوران مدرنیته بورژوائی و بطوراخص دوران استعمار در منطقه است که خود در عصرجهانی سازی گسترده، دچاربحران شده است. از این رو ماهیتا در تمایزکیفی با گفتمان و رویکردهای متعارفی چون فدرالیسم و نظایرآن می باشد که به تقسیم قدرت در چهارچوب نطم کنونی می پردازد. و حال آن که در این رویکرد مسأله برسرنقد و نفی قدرت مشرف به زندگی و جامعه و تقسیم جامعه بشری به دولت ملت های رقیب است، نه بر سرتقسیم و نامتمرکزکردن قدرت ذاتا بیگانه شده و بازتولید آن درهمان چهارچوب دولت- ملت ها و تقسیمات کشوری. از همین رو در چنین رویکردی شاکله و شالوده سیستم و تقسیم انسان ها به دولت ملت های متخاصم و رقابت بر سرقدرت بیشتر و منازعه برای تخصیص و تصرف منابع ثروت و قدرت هم چنان برقرارمی ماند و لاجرم فاقد جنبه رهائی بخش و فراروی از جامعه طبقاتی-هرمی  است، حتی اگر از ملت غالب جداشوند و خود دولت- ملت جدیدی را تأسیس نمایند (رویکردی وارونه  که در برخی مناطق جهان در پاسخ به بحران دولت- ملت های موجود چه در منطقه و چه در اروپا شاهدیم). باین ترتیب مبنای وجودی این رویکرد و پارادایم نوین در مبارزه با تاروپودپارادایم کهنه، حاکم و جان سختی است که دورانش سپری شده است، و رو بسوی جهانی دیگر و گونه دیگری از سیاست و مناسبات انسانی دارد. شراره های این رؤیا از جنبش مه 68 فرانسه و "تصورکن" جان لنون هم چنان برافروخته و شعله ورمانده است!.
در اصل سوای خودویژگی ها و رنگ و بوی محلی و منطقه ای که هرجنبشی به ناگزیردارد، آن چه که باین تحولات اهمیت فرامحلی و منطقه ای و جهانی می دهد، همانا، و بدرجاتی، حمل مشخصاتی از پارادایم جنبش های نوین ضدسرمایه و جهت گیری ها و اصول حاکم برآن است. پارادایم جدید در جنبش های رهائی بخش، بر پایه نقد و اجتناب از الگوی سوسیالیسم دولتی انحطاط یافته و نهایتا فروپاشی آن ها (که روایتی در چهارچوب دولت- ملت ها و نظم مستقربود) و بطریق اولی نقدگندیدگی نظام سرمایه داری جهانی شده و مدعی پایان تاریخ، براساس دست آوردهای انقلاب تکنولوزیک و ارتباطی نوین و تجربه و دانش بشرامروزین، و حرکت بر بسترجهان گلوبالی که مرزهای کهن، کلیشه ها و تعلقات وابسته به آن را درهم می نورد و انسان با منزلت برابر و حقوقی جهان شمول و بدور از ابژگی و کارگزارسرمایه و سلطه آن، و تقسیم جوامع انسانی برپایه ارضی و دینی و عقیدنی و تبعیضات جنسیتی، و مبارزه علیه جهان گرائی نوع سرمایه دارانه را هم چون رؤیائی دست یافتنی در کانون توجه خود قرارمی دهد. گوهر و درون مایه این پارادایم نه فقط نقدسرمایه در وجه اقتصادی و انباشت آن، بلکه هم چنین نقدسرمایه در وجه انباشت قدرت-قدرت بیگانه شده و سرکوب گر هم چون جفت و همزاد جدانشدنی سرمایه- و برپایه دموکراسی فراگیر و مستقیم و از پائین، و تشکیل مجامع خودگردان و حرکت به سمت اجتماعی کردن تؤامان قدرت و وسائل تولیدی در هرنقطه و مکانی از این جهان گلوبال علیه سیستم سرمایه داری است. این الگو و بدیل نه پیشگویانه و مبتنی بر کشف و مکاشفه است و نه کلام آخر، بلکه فرایندی است در حال شدن و برخاسته از نیازهای انسان عصرحاضر و بدست او با بهره گیری از امکانات عصرنوینی که برای تغییرواقعی درپیشاروی بشر قرارگرفته است. هرجریان مترقی در عصرکنونی به ناگزیر باید به مسائل کلانی چون شکاف عظیم فقر و ثروت و تبدیل انسان ها به کارگزاران سرمایه و ابژه های بازتولیدآن، مرزهای مصنوعی و تقسیم انسان به دولت- ملت هائی که هویت وجودی خویش را در رقابت و جنگ با سایرملت ها و انباشت قدرت تخریبی و کشندگی زرادخانه های تسلیحاتی تعریف می کند، که پاسدارشکاف های عظیم جهان امروزند، و به بحران مهاجرت و پناهندگی با پتانسیل صدها میلیون نفری، تبعیض های جنسیتی و مذهبی و ملی و قومی و... بحران ژرف زیست محیطی که در صورت تداوم بقاءحیات کره زمین، اکوسیستم ها و چه بسا نسل بشر را موردتهدید قرار می دهد؛ باید پاسخ گوباشد. رهائی از تاروپودسرمایه و برقراری تولید براساس نیازهای انسان و نه بازار و سود و دامن زدن به جنون مصرف و نیز براساس وابستگی متقابل انسان و طبیعت، بر چیدن نظم دولت- ملت ها، استقرار دموکراسی رادیکال و مستقیمی که سوژه مندی انسان و سازمان یابی های افقی اساس آن را تشکیل می دهد، تکثر وگوناگونی درعین همزیستی، همه و همه اجزاء لاینفکی از این پارادایم هستند. با این وجود عبور از تاروپودنیرومندسرمایه"جهان وطن" و کالائی کردن همه عرصه های زندگی اعم از اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، امر ساده ای نیست و بدون مبارزه همه جانبه، بویژه با ارزش های درونی شده و رسوبات و ساختارهای جامعه طبقاتی و هیرارشی های آن و با مشارکت آگاهانه وسیع ترین زنجیرشدگان ناممکن است. نیازی به گفتن ندارد که در این مبارزات همواره خطربازتولید وغلبه رسوبات و ارزش های جامعه طبقاتی- هرمی وجود دارد و بهمین دلیل پیشروی، در یک مسیرپیچیده و غیرخطی و سرشار از آزمون و خطا، و نقد و پرسش گری، شناسائی نقاط آسیب پذیر و تصحیح پی درپی آن صورت می گیرد. این که این جرقه ها و این یا آن نبرد و برآمد در این یا آن نقطه خاموش نشوند، اصلا تضمین شده نیست. آن چه که بطورقطع می توان گفت آن است که در جهان اشباع شده  از بحران جان سختی نظم کهنه ای که زمانش سپرشده و امید به اصلاح آن روزبروز کم رنگ ترمی شود؛ شبح پارادایم جدیدمبتنی بر زیست مشترک انسانی، و انسان و طبیعت در همه جا پرسه می زند و خاموش کردن شعله های زندگی آسان نیست و هر نبردگسستی است در تاروپودجهان گسترسرمایه و زنجیرهائی که بدست و پای انسانها بسته است[ توضیح بیشتر پیرامون این پارادایم و مختصات آن را می توانید در مقاله زیر ملاحظه فرمائید: جنبش های جدید حامل چه پارادیمی هستند؟*]

ما جزأ دموکراسی بی دولت را در  روژاوا ایجادکرده ایم!

اهمیت  و خودویژگی های مقاومت روژاوا و کوبانی در گفتگو با سایت گزارشگران
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de/2014/11/blog-post_21.html#more


جنبش های جدید حامل چه پارادایمی هستند؟
http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2012/05/80.html

No comments: