Friday, March 18, 2022

بحران اوکراین و چپ صاعقه زده

 بحران اوکراین و چپ صاعقه زده!

هم وضعیت این چپِ*از موضع خودبرگشته و دستخوش تردیدشده قابل فهم است، و هم البته این که چرا ژورنالیسم و گفتمان سازان غربی برای جورکردن ویترین خود در این نبردبزرگ قرن بین جناح شرقی سرمایه داری با جناح غربی آن و سوخت رساندن به بحران و جنگ ارتجاعی بروزکرده فی مابین خویش، به سراغ این «چپ» و زبان الکن او که در شرایط عادی هیچ گاه سراغشان نمی رفتند می روند، در حالی که خود دلایل بسیار موجه و قوی تری برای توجیه بحران بسودخود و تسخیرعقل و ذهن دیگران در چنته دارند و هر روز و ساعت هم آن را از زبان سیاستمداران و نظریه پردازانی چون فوکویاما و یا روزنامه نگارانی چون فریدذکریا ابراز می دارند.[ به گفته فریدذکریا، شکست روسیه در اوکراین وحدت غرب به تازگی متحدشده را یایدار می کند و به زعم فوکویاما شکست روسیه تولدیک آزادی جدید را ممکن می کند و از وحشت زوال دموکراسی رهایمان می سازد]. دلیل اصلی آن هم در همین مقاله برای کسی که بخواهد آن را بداند بسیار روشن بیان شده است و احتیاجی به ممارست و کشف و شهود ندارد:
نیازجناح سرمایه داری غرب برای جلب حمایت چپ خودی بسود کمپ خویش! و البته خود این هم هنوز یک وسیله و راه میان بری است برای هدف بزرگتر و اصلی، یعنی کنترل جنبش صلح و شعارهای آن در زیربال و پرخود! احساس این چپ صاعقه زده البته چیزتازه ای نیست چنانکه در جنگ های قبلی و از جمله جنگ جهانی دوم هم بورژوازی در پارلمان هایش برای تصویب بودجه های جنگی و کنترل جنبش صلح به آن ها نیازداشت. ما ایرانی ها و «چپ هایمان» همین حال و هوا و طعم را در جنگ ارتجاعی رژیم ایران و عراق داشتیم که این دومی با حمایت بخش بزرگی از جهان همراه بود (به شمول شرق سابق و غرب کنونی) و برای بسته بندی جنگ و آذین بندی آن در لفافه جنگ میهنی!. یعنی رونق بخشیدن به قشون و پول حکومت اسلامی. و این تلاش کنونی در حالی است که کنترل صلح و هژمونی آن برای بورژوازی جناح غربی جهت پیش برداهداف خویش لازم و مهم است:
ایجادجهان جدید و تقسیم شده به دو اردوی جداگانه ( جنگ سرد جدید و یا حتی سردو گرم تؤامان) در تناسب با دوشقگی درونی سرمایه داری و مقابله با رقبای خود، آن هم در متن جهان گلوبال شده کنونی که از قضا خودسازمان ملل و دبیرکل آن مدتها پیش نسبت به خطروقوع آن هشدارداده بود. چنانکه در تظاهرات نسبتا بزرگ اخیر ۱۲۵ هزارنفری صلح در برلین و چندشهردیگر شاهدبودیم که با تمرکز روی صلح و نه جنگ و علیه سیاست های معطوف به جنگ از هردوسو،حضور خود را به نمایش گذاشت. در این حضور به موازات محکوم کردن تجاوز روسیه به اوکراین نسبت به سیاست های جناح غربی سرمایه داری هم که بدنبال تصویب بودجه های جنگی و عدم تخصیص آن به بهبودمحیط زیست و حمل و نقل عمومی است و کلا به سیاست های جنگ طلبانه از هردو سو معترض بود ( نگاه کنید به گزارش دویچه وله در همین مورد ). غرب نگران خارج شدن کنترل خود بر جنبش صلح است. در آمریکا سخنرانی و هشدار سندرز در سنا را داشتیم... یا سخنان چامسکی را ... خود بورل مسول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اخیرا نسبت به ارتکاب خطا توسط اروپا و غرب در ایجادبحران کنونی اشارات و اعترافاتی داشته است. از جمله در مورد دادن وعده وروداوکراین به ناتو و عدم تلاش برای ایجادرابطه بهتر با روسیه که می شد کار به اینجا نکشد ... پیام سندرزها و چامسکی ها و دیگر گرایش های متمایل به چپ آن بوده است که این بحران را می شد مدیریت کرد و غرب می توانست از طریق دیپلماسی آن را حل کند، اما نخواست چون فرافکنی برای فرار از بحران های لاینحل و انباشته شده همیشه مفری بوده است برای سرمایه داری درگیربا انباشت بحران ها. اما مشکل اصلی این دوست اوکرایندی و چپ ما در دورن معرکه، عدم درک درست از اوضاع است مثل بسیاری از شیفتگان و احسنت گویانش که در بیرون از معرکه نبرد قراردارند! در اصل بحران اوکراین کانون شدن تضادهای جهانی در قالب دولت ملت بحران زده اوکراین بود و گرنه اساسا انفجارجهانی آن قابل درک نخواهدبود. بهمین دلیل شکل اوکراینی بحران با محتوای عمیقا جهانی آن درهم آمیخته است. و بدون درک و تنظیم رابطه دقیق بین آندو برای آن راه حلی متصورنیست مگر از طریق ورودبه باتلاق جنگ که در اوکراین هم متوقف نخواهدشد و حتی به گفته خودزلینسکی چه بسا ما هم اکنون هم با شروع جنگ جهانی سوم مواجه شده باشیم،که می دانیم سوای مصائبی چون گرسنگی و قطحی و گرانی و فقر بیشتر در اقصی نقاط جهان و نیز ویرانی محیط زیست و خطرجنگ هسته ای-جهانی با محمتل شدن گزینه کاربردزرادخانه های هسته ای که به گفته دبیرکل سازمان ملل تا چندی پیش غیرقابل تصور می نمود، که می تواند چه سرنوشت و پی آمددهشتناکی برای کلیت تمدن بشر و از جمله بیش از همه همان سرنوشت مردمان اوکراین در پی داشته باشد که ذهن «چپ صاعقه زده» ما را البته به شکل یک جانبه مشغول به خود کرده است. بنابراین جپ ها و پیشروانی که وسط معرکه گیر نمی کنند و کل مساله را در نظر می گیرند برای مقابله با تجاوز روسیه از منظردیگری به بحران و نحوه وررودبه آن می نگرند و از قضا بیش از همه برای خودمردمان گرفتارشده بین دو سنگ آسیاب بحرانی بزرگ و جهانی و سرریزشده در اوکراین. آن ها با کلیت سیاست های جنگ افروزانه که به تنورجنگ می دمند مرز بندی دارند و ضمن محکوم کردن قاطع تجاوزنظامی روسیه، به سیاست های سوخت رسان به این جنگ هم از هرسو که باشد انتقاد می کنند. سخن گفتن از صلح بدون توقف یا قطع سیاست هائی که جنگ منجرشده و می شود جز تعارف و تظاهردروغین به صلح نیست.
از جنبه نظری و شیوه برخورد با پدیده شومی چون جنگ هم، این چپ یا کلا چپ های صاعقه زده ای که بجای تمرکز اصلی نسبت به پایان دادن جنگی که ماهیت جهانی دارد،به دنبال یافتن جائی و صندلی برای نشستن و آویختن شال و کلاه خود بین دوسوی این قطب معیوب بحران سرگرمند. براساس یک باور و نظر جاافتاده و قدیمی و البته ارتجاعی گویا جنگ را می توان تنها از طریق جنگ متقابل خنثی کرد. بدیل جنگ نه صلح که خودجنگ است که البته می توان برای توجیه پذیرکردنش همواره خصائل موجهی برای آن بافت و یافت. اما براساس دیالکتیک مبتنی بر منفیت صرف بربستر یک رویکرد واکنشی یعنی رویکردی که مشروط به خودفاجعه و عکس العمل در برابرآن می شود، و در غیاب و فقدان وجه کنشی- ایجابی و مثبت و پیشرو برای تکوین و شکوفائی زندگی و تمدن بشری، جز بازتولیدهمان دشمن و عاملی که علیه آن می جنگد و نفرت پراکنی می کند چیزی در چنته ندارد.

*- چپ در غرب باید تغییرعقیده بدهد


2 comments:

Rosa said...

به نظرم تیتر مقاله تشنج برانگیز است! چپ! تجدید نظر! وا ویلا!
آنارشی های اوکراین فعلن بجای هدف قرار دادنِ دولت زلینسکی، میلیتانت، ارتش روس را هدف گرفته اند! ولی توهمی هم به ناتو ندارند و زمان خودش هم، علیه تجاوز ناتو به عراق و افغانستان و... موضع جنبش صلح درست بود. الان هم خارج از اوکراین جنبش صلح خواهان آتش بس فوری و خروج ارتش روس از اوکراین است و این به معنای خواهانِ ورود ارتش ناتو در عوضِ روسیه به اوکراین نیست...
و اما
مقایسه ی جنگ ایران و عراق با جنگ کنونی در اوکراین درست نیست! در مورد ایران و عراق شعارِ برگرداندنِ اسلحه به سمتِ دولتِ خودی درست بود. دیکتاتوری صدام و خمینی و جنگ ارتجاعی و اگر سربازان دیکتاتوری خودی صدام/خمینی را نشانه میرفتند، میشد انقلاب اکتبر!
اکنون شعار قبلی یعنی اسلحه بطرف حکومت خودی-پوتین و زیلینسکی یعنی چی؟ سربازان اوکراین دولت زیلنسکی را نشانه بگیرند؟ و در همدستی با تجاوزِ پوتین؟ البته درخواست به ارتشِ روسیه که حکومت دیکتاتور پوتین را سرنگون کنند برحق است چون آنان بعنوانِ ابزار تجاوز به اوکراین هستند؟!
پس شعار چپ/لنینی حمله به دو دولت پوتین/زیلنسکی غلط است! به قدرتگیری بیشترِ پوتین و الحاقِ اوکراین به روسیه منجر می شود!
بخصوص که جنبشِ صلح هم داخلِ روسیه و علیه پوتین قوی نیست!
برای همین هم آنارشی در حمایت و همیاری با مردم اوکراین در داخل میلیتانت با ارتش تجاوزگر روس در حال مبارزه است چون روسیه با لشگر 200 هزار نفره کُلن موجودیتِ اوکراینِ مستقل را زیر سوال برده و اوکراین را هم فقط پوتین تهدید نکرده! سوئد و فنلاند هم تهدید شدند!
حال اگر جنگ طول بکشد چی؟
میشود سناریوی جنگ جهانی و نیروهای متفقین و متحدین!
آنوقت است که بحث ناتو/ اتحادیه اروپا(متفقین) یا روسیه/ایران/بلاروس/چین... (متحدین) مطرح می شود!
در اینصورت بخش سُنتی چپِ آنتی امپ/محور مقاومتی بدلیلِ سُنتِ ضد امریکایی در همدستی با روسیه/چین (متحدین) قرار می گیرد و آنارشی با متفقین خواهد رفت!
چون آنارشی در برابر و علیه دیکتاتوری است و بلوکِ پوتین/چین را دیکتاتوری می داند. و از دمکراسی نیم بند اتحادیه اروپا دفاع خواهد کرد.
در مورد برگشتنِ نظر و احساساتِ ضد ناتو ای در اوکراین هم طبیعی است که مردم نه تنها در اوکراین بلکه در سوئد و فنلاند دیگر کمتر علیه ورود به اتحادیه اروپا یا ناتو هستند. چرا؟ چون خود را با تهدیدِ ارتشِ هسته ایِ پوتین روبرو می دانند!
آنها می بینند که پوتین لهستان یا کشورهای دیگرِ عضوِ ناتو را یا آلمان/فرانسه و اتحادیه اروپا را تهدید نمی کند بلکه اوکراین/سوئد/فنلاند را که مستقل از هر دو ائتلافِ اروپا یا ناتو هستند، بشدت تهدید شدند...
متن شما روزبه همیشه وقتی اوضاع خراب میشود، پیچیده می شود!
چامسکی بسیار شفاف گفت: حمله‌ی روسیه به اوکراین یک جنایت جنگی بزرگ است که اگر فقط دو نمونه‌ی مهم را در نظر بگیریم، در کنار حمله‌ی ایالات متحده به عراق و حمله‌ی هیتلر-استالین به لهستان در سپتامبر 1939، جای می‌گیرد.
«در عین حال، باید هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا از کسانی که شجاعانه از میهن خود در برابر متجاوزان ستمگر دفاع می‌کنند، کسانی که از فجایع می‌گریزند، و هزاران روس شجاع که علناً با جنایت دولت خود را شخصاً در معرض خطری بزرگ قرار داده‌اند، به شکلی مؤثر حمایت کنیم. این درسی برای همه‌ی ما است.»

در میانِ چپها تنها نظرات فریدا واقع بینانه بود! که احتمالن شنیده اید؟
یورش روسیه پوتین به اوکراین هدف ها زمینه ها پیامدها گفتگو با فریدا آفاری نویسنده و مترجم

https://youtu.be/n3P2afqbj7c

کُلن مارکسی ها طرف اوکراین را علیه دیکتاتوری پوتین گرفته اند و لنینی ها در حالِ توجیهِ تجاوز روسیه! که چون این عملیات ضد فاشیستی است (علیه دولتِ فاشو/ناسیونالیستِ زیلنسکی!)
در حالی که زیلنسکی یهود و لیبرال است با 70% رای مردم و فاشیستها(نئونازیستها) رای نیاوردند پس از انقلابِ 2014 اگرچه در ارتش اوکراین حضور دارند!
به همین دلیل آنارشی ها هم نه به ارتشِ اوکراین بلکه در گردانهای نظامیِ دفاع محلات و منطقه ای/مدنی- شهری فعال هستند...
مقاله ی مارکسی و نه لنینی دیگر از داخل ایران هم جالب بود اگرچه من ایشان را نمی شناسم.
چرا از تاریخ نمی‌آموزند؟ / پرویز صداقت
واکاوی چارچوب فکری هواداران تانک‌های روسی

اگرچه آقای روزبه را من شخصن جزو آنتی امپ های سنتی نمی بینم اما آلودگی های بلشویکی تئوریک اغلب در بزنگاههای تاریخی موجب سردرگمی طیف راه کارگر شده است.
آنارشی هم توهمی به جنایاتِ ناتو در منطقه ندارد و خواهانِ جایگزینیِ ناتو بجای ارتش روس نیست حتی زیلینسکی هم از خیر پیوستنِ اوکراین به ناتو گذشته و ناتو هم خواهان این پیوستن نیست چون انگشتِ پوتین رویِ دگمه ی بمب اتمی است!
پس زیاد نباید خطر ناتو و خطر ناتو را تکرار کرد:)

Rosa said...

در ضمن!
نظرات و مقالات آنارشی در اوکراین-بلاروس و روسیه را وبسایت زیر به زبانهای دیگر انگلیسی-فرانسه-آلمانی-اسپانیولی... ترجمه می کند...

https://de.crimethinc.com/