Wednesday, November 16, 2022

درونمایه و هدف مقدم انقلاب کنونی، اعلام پایان پارادایم اسلام سیاسی است!

درونمایه و هدف مقدم انقلاب، اعلام پایان پارادایم اسلام سیاسی است!

 ملاحظاتی پیرامون یک نقد از جنبش زن زندگی آزادی*

احتمال این‌ که رژیم در مسیرانبساط و جلب معترضان حرکت کند، احتمالی ضعیف است و بیشتر یک شق و تصورانتزاعی تا واقعی و شواهد و نشانه ها زمینه های عینی و لازم برای آن دیده نمی شود. گرچه گرایشی در صفوف رژیم هست که فکر می کند اول باید «فتته» را خواباند و آنگاه فرصت خواهد بود که از موضع باصطلاح قدرت دست به یک سری اصلاحات نیم بندبزند که بیشتر خواب و خیال است تا یک امکان واقعی. درحقیقت وضعیت کنونی برآمده از یک روندتاریخی و تجربه شده چندین دهه ای است و از قضا آگاهی پیشگامان ا نقلاب و نسل های جدید برآمده از همان شکست پارادایم اسلام سیاسی است و آنها خوب به ماهیت رژیم و ظرفیت اصلاح پذیری اش و دشمنی اش با زندگی واقفند. رسالت اخص این انقلاب هم قبل از هر چیز اعلام پایان این پارادایم است. همانطور که این نظام از طریق یک انقلاب و مسخ آن به قدرت رسید (انقلاب منفی یا ضدانقلاب)، و این به معنی دورافتادن از شاهراه تمدن جهانی و حرکت در بیراهه و بسوی پرتگاه بود، انتقال به مسیرشاهراه تمدن بشری و دورشدن از پرتگاه نیستی و انهدام نیز با انجام یک انقلاب مثبت و با هدف نجات زندگی صورت می گیرد. در حقیقت درک ضرورت عبور از پارادایم کنونی امری است کمابیش فراگیر و محتوای اصلی فازکنونی انقلاب. این که در این شاهراه با کدام گفتمان ها و سویه ‌های جاری در آن به حرکت خویش ادامه دهد امری است گشوده و جاری در بطن انقلاب و مطالبات اجتماعی آن.  

در حقیقت پارادایم اسلام سیاسی به آخرین سنگروجودی خویش رانده شده و ما از یکسو با معادله باخت استراتژیک نظام در تمامی مولفه های کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مشروعیت ولاجرم رژیمی با بحران بازتولیدقدرت مواجه هستیم و ازسوی دیگربا برتری شکننده و در حال زوال تاکتیکی آن. این که هنوز به موقعیت انقلابی نرسیده ایم، چون هنوز «نتوانستن» بالائی صورت نگرفته است را نیز باید درمتن فرایندی دید که بیانگرافول «توانستن» و یا افزایش ناتوانی رژیم در اعمال حاکمیت است. مثل تحمیل بی حجابی و مهم‌تر از آن این که خوداین انقلاب از مراحل پرچالش و سخت و شکننده اولیه عبورمی کند و با اعلام تداوم وگسترش حضورخیابانی و ایجادیک نوع قدرت موازی اولیه و البته نه چندان نیرومند تاب بیاورد (رشدبالنده) بیانگرهمین پروسه ناتوانی رژیم است. گرچه هنوز به نقطه اوج و تکوین خود و تغییررادیکال تدافع به تعرض و بالعکس آن برای رژیم نرسیده است. ضمن آن که انرژی عظیم نهفته در این رخدادانقلابی هنوز هم ابعادش روشن نیست اما میدانیم که هم‌چنان در حال انبساط خود و جمع آوری نیروو منزوی کردن رژیم است.

نکته دیگر، گرچه نمی توان انکارکرد که شعارزن زندگی و‌آزادی تاکنون توانسته با ایجادهمبستگی و جلب و همسوئی در مبارزه علیه حاکمیت مبتنی برنظام تبعیض ها تاثیرمهم و حتی جهش‌گونه درعروج جنبش داشته باشد.. اما این به معنی فقدان وجود گفتمان های متفاوت و حتی در سطوحی متضاد در آن در مورد محتوا و قرائت از همین شعار، چه در مورددرک از رهائی زن و چه معنای زندگی و چه آزادی، در جامعه ای متکثر و دارای رویکردهای اجتماعی مختلف نیست. بنابراین با فرض این که این شعار و توسط جنبش و طبقات و بخش های مختلف آن پذیرفته شده است، در مسیرپیشروی بطوراجتناب ناپذیر بتدریج نسبت این گفتمان ها شفاف تر خواهند شد. این که کسی ادعا کند ربطی به سوسیالیسم و عدالت اجتماعی و یا نان و معیشت و.. . ندارد در حقیقت دارد یک قرائت و یا بازخوانی خاصی از آن را با اتلاق آن به کلیت این شعار، مورددفاع قرار می دهد و خواسته و ناخواسته کلیت آن را مصادره به مطلوب می کند. چنان که معلمان وکارگران و در میان دانشجویان... نیز در ذیل حمایت از‌ آن، آن را با خواست های عدالت اجتماعی و برابری و و غیره بازخوانی می کنند. 

درحقیقت مفهوم زندگی که حاکمیت آن را به تباهی کامل کشانده است و تصاحب آ‌ن درونمایه خیزش مردم را تشکیل می دهد یک مفهوم چندوجهی یا چندبعدی است مرکب از یال های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی. به یک تعبیر تضادکار و سرمایه با جهانی شدن سرمایه و رخنه آن به تمامی حوزه های زندگی و کالاسازی آن، که سال هاست در شعارهای معلمان و کارگران و غیره هم بازتاب یافته و می یابد، در برگیرنده یک مجموعه ای از مطالبات  انباشته شده است. می توانیم برای مفهوم زندگی با ارجاع آن به ترانه شروین حاجی پور که مجموعه ای از خواست ها از محیط زیست تا فقر و تا رقص و بوسیدن و مهاجران و رابطه با حیوانات (پیروز)...  در کنارهم قرارداده است و به ترانه جنبش تبدیل شده وتوسط انقلابیون و شرکت کنندگان در جنبش پیوسته بازخوانی می شود را ملاک قرارداد که بیانگروجودمجموعه ای از مطالبات درهمه عرصه های مهم زندگی است. و اساسا شعارزندگی که درمزکزسه شعارفوق قراردارد محصول انباشت بحران‌های همه جانبه توسط حاکمیت کنونی است خلاصه آن که فرایندتفکیک گفتمان ها بطوراجتناب ناپذیر درجریان است و این البته به معنی آن نیست که طیف های مختلف اجتماعی نتوانند و یا لازم نباشد که در برابراستبدادحاکم یا هدف عقب راندن و سرنگونی آن به نوعی همسوئی های عملی و ایجاد صف گسترده ضداستبدادی حول نفی رژیم و برخی هماهنگی ها در حوزه های عملی مبادرت نکنند. بلکه به معنی نفی همه با هم است که فاجعه انقلاب بهمن را رقم زد با این انگاره موهوم که دیو چو بیرون رود فرشته درآید. 

*- جنبش و شرط ژرفایابی آن  -محمدرضانیکفر

https://www.radiozamaneh.info/741471?unapproved=230785&moderation-hash=23f18f6f10f4d44f53ccacd1e650666e#comment-230785

No comments: