واینک فرصتی دیگر!
Taghi_roozbeh@yahoo.com
گرچه کارگزاران دستگاه امنیتی رژیم،با 27 سال تجربه درصحنه آرائی وسناریوسازی خبره شده اند،اما گاهی لحظاتی فرا می رسند که درجورکردن قافیه کم می آورند وبد جوری دستشان رو می شود.نمونه ها کم نیستند.یک نمونه تیپیک آن، سال ها پیش بهنگام ریاست جمهوری رفسنجانی،درمورد فرج سرکوهی رخ داد.درآن زمان،درحالی که وی درسیاه چال های رژیم درزیربیشترین فشارهای جسمی و روحی قراردادشت،دستگاه حاکمیت بطوررسمی مدعی شده بود که او درخارج ازکشورو دراروپا بسرمی برد.درآن هنگام دوعامل موجب نجات وی ازلابلای دندان های گرگ شد. نخست شجاعت خود زندانی دراستفاده ازیک فرصت طلائی برای افشاء آن چه که درپشت دیوارهای زندان بروی می گذشت،باارسال یک نامه مکتوب به خارج اززندان ودوم برگزاری اعتراضات گسترده درخارج از کشوروازسوی بخصوص اپوزیسیون رادیکال برای برپائی کازاری گسترده درحمایت ازآزادی وی.باین ترتیب بود که سناریوی بلند بالای رژیم با شکست مفتضحانه ای روبروشد.
دوروزپیش،روزجمعه شاهد روشدن یک نمونه دیگری ازاین گونه سناریوسازی های دژخیمان رژیم بودیم. برکشیدن فریادی بااستفاده ازیک فرصت،باردیگر نوری خیره کننده افکند به روی صحنه. که ازبرکت آن برای لحظاتی،آن سوی چهره رژیم،چهره بی روتش اش،درملأعام به نمایش درآمد. آن هائی که ازنزدیک شاهد صحنه بودند،باوضوح تمام،یک باردیگر به تماشای دندان ها،پوزه و درجه درندگی جمهوری اسلامی نائل آمدند.دراین روزعلی اکبرموسوی خوئینی،نماینده سابق مجلس جمهوری اسلامی،دبیرکل سازمان دانش آموختگان،که صدروزپیش درتظاهرات زنان معترض به تبعیض جنسی،دستگیرشده بود وازآن موقع تا آن لحظه تحت انواع فشارها و شکنجه ها برای ابراز توبه وندامت قرارداشت؛ بصورت تحت الحفظ ،برای دقایقی به مراسم چهلم مرگ پدرش برده شد.او که درمحاصره وکنترل مأموران امنیتی رژیم قرارداشت،بااستفاده ازفرصت کوتاهی که از حضورنمایشی او درمراسم یاددبود پدرش باو دست داد،باچهره ای برافروخته،خطاب به خبرنگاران و مردم فریاد زد که به همه اعلام کنید که من تحت فشارم و هرروزحدود 5 باربازجوئی می شوم.وی که بگفته شاهدان عینی آثاری ازکبودی و شکنجه برسروگردن وچهره اش مشهود بود،ازشکنجه های روحی و جسمی خود و ازاین که شبها ناچاراست با دست بند و پا بند بخوابد سخن گفت.ازاومی خواهند یک توبه نامه بنویسد و ازخطاهای خود پوزش بطلبد.
مأموران امنیتی رژیم که ازواکنش غیرمنتظره او یکه خورده بودند،بلافاصله اورا بهمراه همسرش بزورسوارماشین کرده و پس از پیاده کردن همسرش درخانه ، بسرعت راهی اوین شدند تا هرچه رودتربا تشکیل جلسه فوق العاده ای به بررسی دلایل وقوع این افتضاح و چگونگی رفع ورجوع آن اقدام کنند.
واکنش های اولیه نشان ازغافلگیری و گیجی رژیم داشت
رئیس زندان اوین درپاسخ به سؤالی دراین خصوص به خبرگزاری ایسنا گفته است، درمورد ماجرای شکنجه و فشارهیچ خبری نمی توانم بدهم.( یعنی این که امکان تکذیب آسان ازرژیم گرفته شده).دادستان کل کشورهم گفته است،دادستانی درکاردادسرای انقلاب دخالت نمی کند و پرونده سیرطبیعی خود را طی می کند(اوهنوزمتوجه نشده که با افشاگری به عمل آمده،این پرونده دیگرازسیر"طبیعی" خود خارج شده است).سخن گوی قوه قضائیه اظهارداشته که برای بررسی صحت و سقم چگونگی ماجرا و رفتارباوی احتیاج به مطالعه بیشتری هست.(تأکید مجددی برهمان نتیجه گیری های فوق). اگردرنظربگیریم که دردولت کنونی هرسه قوه یکدست و هماهنگ شده،بخوبی به همدیگرپوشش وحمایت همه جانبه حقوقی وسیاسی می دهند،واگردرنظربگیریم که همان تیم قتل های زنجیره ای و یاران سعید اسلامی مجددا اهرم های اصلی دستگاه امنیتی را قبضه کرده اند،آنگاه بخوبی بردرجه غافلگیری رژیم و اهمیت آن پی خواهیم برد.
حالا بهتراست باهم سری به همان اجلاس فوق العاده دست اندرکاران امنیتی بزنیم و به گفتگوهایشان گوش بسپاریم وبه بینیم که درمیانشان چه گذشت.
اجازه بدهید که آن را بایک مقدمه کوتاه شروع کنیم: بدیهی است که اصل گزارش مستند این نشست ونشست های مشابه را تنهامی توان پس از"فتح باستیل ایران"- تسخیرزندن اوین-توسط ارگان های اقتدارتوده ای و آن زمان که مردم مشت برآسمان می کوبند، بدست آورد. ازاین رو تا فرارسیدن چنین لحظات فرخنده، به نگارنده حق بدهید که گزارش ماوقع این ماجرا را ازطریق لب خوانی گفتگوها ومرور رفتارشناخته شده رژیم دراین گونه سناریوسازی ها، دنبال کند.
واکنون گوشه ای ازآن گفتگوهای شنیدنی:
جلسه اول:
سربازجو خطاب به بازجویان وتیم عملیات:بگید به بینم که اشکال کارکجا بود که این افتضاح بباراومد؟ چرانتونستید به موقع دهانشو به بندید و ازجمع بیرونش بکشید. چرا اصلا گذاشتید همسرو خانواده اش به او نزدیک بشند؟
تیم اجرا کننده:والله این پدرسوخته فلان فلان شده مارا خام کرده بود وگرنه مگه دیوانه بودیم که بااین خاطرجمعی به مسجد ببریمش؟اگرخاطرجمع نمی بودیم،یاباید ابتدا چسبی به لبانش می زدیم وسپس می بردیمش که تصدیق می فرمائید این جوری زیاد خوش آیند نبود.یا آن که ازخیراجرای این سناریوومزایای چشمگیرش درلحظات کنونی می گذشتیم.اما واقعش اینه که ما فکر می کردیم خمیر حسابی ور اومده ونانِ تنوری خوش مزه ای خواهیم داشت.خیال کردیم که طرف پروازرا فراموش کرده وعینهو گنجشکی اسیر سیطره نگاه های مارشده و خلاصه سوژه آماده اجرای جزء به جزء سناریوی ازقبل طراحی شده ماست. تصورمون این بود که مانند اون یکی که باپای خودش رفت به دفترخبرگزاری وسناریورا نقطه به نقطه تاآخرش اجراکرد،خمیر این یکی هم وراومده.ولی متأسفانه تیرمان به خطارفت ونان، فطیرازآب دراومد.
سربازجو:خوب مگرقرارنبود که تا صددرصد مطمئن نشدید دست به این جورریسک ها نزنید؟ حالا من به مقامات بالاچه گزارشی بدم؟ آخه اون ها به این شرط که اجرای سناریو بدون ریسک باشه وصددرصد موفق بشه،با عملیاتی کردن این سناریو موافقت کرده بودند.
تیم اجراکننده:ازبدشانسی ما پدرش چهل روز پیش فوت کرد،اگر که 30 روزپیش فوت کرده بود وتقدیر ده روزبیشتربه ما برای وراومدنِ بهترخمیرفرصت می داد،مطمئنا چنین واترگیتی بوجود نمی اومد. ازیک طرف اگرما اورا به مراسم پدرش نمی بردیم، شایعات گسترده شکنجه و فشاردرمورد او که ازطرف فامیل و خانواده اش و دشمنان نظام دامن زده می شد،ناخواسته مورد تأیید قرارمی گرفت وخودتان تصدیق می فرمائید که این زندانی هم چون،زندانیان دیگرآدم گمنام و بی صاحبی نیست ونگهداشتن حتا یک روزش برایمان بی دردسرنبوده. ازطرف دیگه مدتی بود که اووانمود می کرد که کاملا رام شده.ازاین رو ما بخیال خودمون با درنظرگرفتن همه جوانب احتیاط وبرای باجرادرآوردن تصمیم مقامات بالا، فکرکردیم که با انجام اینکار درلحظات کنونی می تونیم با یک تیردوهدف را بزنیم. ازیک طرف بانشان دادن او دربیرون که طرف دارد روپای خودش راه می ره و سرومروگنده درمراسم شرکت می کنه، قادرمی شدیم به بهترین وجهی به گسترش اعتراضات و شایعات دربیرون که دیگه داشت به مانعی برای تکمیل وپیش برد برنامه های یمان تبدیل می شد خاتمه بدیم وازسوی دیگه تتمه مقاومت های درونی سوژه رادرهم بشکنیم. وخلاصه اگر کاربخوبی پیش می رفت راه تواب کردن و گرفتن ندامت نامه را بخوبی هموارکرده بودیم.باین ترتیب اولا خود او را توسط خودش خراب می کردیم و بعنوان یک فعال معتبرسیاسی درمیان اپوزیسیون قانونی برای همیشه می سوزوندیمش وفرصت بهره برداری دشمنان نظام ازاین فرد عاصی را می گرفتیم. ثانیا به شکلی مدنی و دنیاپسند به تمامی تشکل های مدنی وشخصیت های مخالف سیاسی می فهموندیم که مدنی بی مدنی. واگردست ازپا خطاکنند،با چه هزینه سنگینی مواجه خواهند شد.و مهم ترازهمه زبان دراز دنیا وهمه تشکل های مدافع حقوق بشر را یک وجب کوتاه تر می کردیم.
سربازجو:خوب بسه دیگه.حالا با این افتضاحتون که همه این برنامه ها بهم خورد.
جلسه دوم:
دستورکارجلسه دوم چگونگی مقابله فوری بااین افتضاح و پی آمدهای آن بود.
حاصل جمع بندی گفتگوی نشست دوم که اززبان سر بازجو بیان شد چنین بود: اولا باید-مثل همان موارد قبلی- بشیوه خاص خودمان حادثه را مشمول مرورزمان کنیم. این کار را می تونیم بصورت واکنش های دوپهلوکه اتتظاروتعهد محکمی هم برایمان ایجاد نکند انجام دهیم. و درصورتی هم که کاربیخ پیداکرد،سریعا خودمان برای بررسی حادثه توسط دستگاه قضائی اعلام آمادگی بکنیم.فراموش نکنید که این جوروقت ها،ایفای نقش توسط خودمان همیشه ما را نجات داده است.ضمنا به همه روزنامه ها و خبرگزاری ها یک باردیگر هشداراکید بدید که که دراین مورد-مثل همه موارد دیگه- جزآن چه که ازسوی منابع رسمی برایشان ارسال می شود- به هیچ منبع دیگراعتنائی نکنند.
دوم آن که بنظرمون میاد،متأسفانه این پروژه را باید دیگه سوخته شده تلقی کرد وکل ماجرا را به ریل دیگه یعنی بهره گیری از چماقِ قانون وزندان وبازی برروی صحنه برای ازپای درآوردن حریف انداخت.
سوم آن که پس از27 سال ممارست همه باید یاد بگیرید که تا صددرصد مطمن نشده اید ازاین جور ریسک ها نکنید.چون که خدای نکرده،ممکن برامون گرون تمام می شه. شما برای افزایش اطمینان خاطرتون می تونید به دانشمندان جوان وگمنام اما زمان که این روزها،گرگر شاهد دست یابی آن ها به افتخاراتی چون کشف داروی ایدز،شبیه سازی گوسفند،اختراع و تولید انواع واقسام موشک ها و هواپیماهای شکاری و زیردریائی و ... هستیم، سفارش یک دستگاه دروغ سنج دقیق بکنید. ضمنا این فلان فلان شده را هم تا اطلاع ثانوی حسابی مشت مالش بدید تاروش زیادنشه واحساس پیروزی هم بهش دست نده. گزارش مناسبی هم ازاین ماجرا تهیه کنید تا بدم به مقامات بالا.
چهارم، مهمترازهمه ازاینکه بدونید، حالا مسأله اصلی امان اینه که اجازه ندیم دشمنان اسلام و نظام،با بهره گیری ازاین جوراشتباهاتِ ولوکوچک،آن را بزرگ کرده و درچهارگوشه عالم جاربزنند. نباید به اونها فرصت بدیم که بااستفاده ازاین جورخطاها، رنگ و لعابی به ادعایشان بزنند وبخوان رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر و این جورادعا هارادردستور کارافکارعمومی جهان و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشری که چه عرض کنم، بلکه حیوانی اشان قراربدند.
*********
و اینک پس ازبه قتل رساندن اکبرمحمدی و فیض مهدوی درزندان، و برملاشدن گوشه دیگری ازجنایت های رژیم درپشت دیوارهای زندان اوین،یک باردیگرفرصتی برای گشودن دهان این گرگ وحشی فراهم آمده است.فرصتی که شجاعت وجسارت خود زندانیان و قربانیان آن،عنصراصلی فراهم کننده آنست و پشتیبانی گسترده ازآن توسط نیروهای مدافع آزادی و دمکراسی شرط فعلیت بخشیدن به این فرصت. بدیهی است که این گونه فرصت ها، بنابه طبیعت خود همواره فراربوده و اگرمورد بهره برداری به موقع قرارنگیرند ببادخواهند رفت.
جان زندانیان سیاسی درخطراست.تمرکزحول بازدید فوری اززندانیان سیاسی توسط یک هیئت مستقل بین المللی مدافع حقوق بشر،همانطورکه حمایت ازخواست نبش قبِردوقربانی قبلی توسط خانوادهایشان،بخشی ازپروژه بازکردن آرواره این گرگ وحشی وبیرون کشیدن طعمه-وطعمه ها- ازخلال دندان های آن است.
واین آن چیزی است که جنبش رهائی زندانیان باید باتمام تلاش خود روی آن متمرکزشود.
2006-09-24-02-07-85
www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
Taghi_roozbeh@yahoo.com
گرچه کارگزاران دستگاه امنیتی رژیم،با 27 سال تجربه درصحنه آرائی وسناریوسازی خبره شده اند،اما گاهی لحظاتی فرا می رسند که درجورکردن قافیه کم می آورند وبد جوری دستشان رو می شود.نمونه ها کم نیستند.یک نمونه تیپیک آن، سال ها پیش بهنگام ریاست جمهوری رفسنجانی،درمورد فرج سرکوهی رخ داد.درآن زمان،درحالی که وی درسیاه چال های رژیم درزیربیشترین فشارهای جسمی و روحی قراردادشت،دستگاه حاکمیت بطوررسمی مدعی شده بود که او درخارج ازکشورو دراروپا بسرمی برد.درآن هنگام دوعامل موجب نجات وی ازلابلای دندان های گرگ شد. نخست شجاعت خود زندانی دراستفاده ازیک فرصت طلائی برای افشاء آن چه که درپشت دیوارهای زندان بروی می گذشت،باارسال یک نامه مکتوب به خارج اززندان ودوم برگزاری اعتراضات گسترده درخارج از کشوروازسوی بخصوص اپوزیسیون رادیکال برای برپائی کازاری گسترده درحمایت ازآزادی وی.باین ترتیب بود که سناریوی بلند بالای رژیم با شکست مفتضحانه ای روبروشد.
دوروزپیش،روزجمعه شاهد روشدن یک نمونه دیگری ازاین گونه سناریوسازی های دژخیمان رژیم بودیم. برکشیدن فریادی بااستفاده ازیک فرصت،باردیگر نوری خیره کننده افکند به روی صحنه. که ازبرکت آن برای لحظاتی،آن سوی چهره رژیم،چهره بی روتش اش،درملأعام به نمایش درآمد. آن هائی که ازنزدیک شاهد صحنه بودند،باوضوح تمام،یک باردیگر به تماشای دندان ها،پوزه و درجه درندگی جمهوری اسلامی نائل آمدند.دراین روزعلی اکبرموسوی خوئینی،نماینده سابق مجلس جمهوری اسلامی،دبیرکل سازمان دانش آموختگان،که صدروزپیش درتظاهرات زنان معترض به تبعیض جنسی،دستگیرشده بود وازآن موقع تا آن لحظه تحت انواع فشارها و شکنجه ها برای ابراز توبه وندامت قرارداشت؛ بصورت تحت الحفظ ،برای دقایقی به مراسم چهلم مرگ پدرش برده شد.او که درمحاصره وکنترل مأموران امنیتی رژیم قرارداشت،بااستفاده ازفرصت کوتاهی که از حضورنمایشی او درمراسم یاددبود پدرش باو دست داد،باچهره ای برافروخته،خطاب به خبرنگاران و مردم فریاد زد که به همه اعلام کنید که من تحت فشارم و هرروزحدود 5 باربازجوئی می شوم.وی که بگفته شاهدان عینی آثاری ازکبودی و شکنجه برسروگردن وچهره اش مشهود بود،ازشکنجه های روحی و جسمی خود و ازاین که شبها ناچاراست با دست بند و پا بند بخوابد سخن گفت.ازاومی خواهند یک توبه نامه بنویسد و ازخطاهای خود پوزش بطلبد.
مأموران امنیتی رژیم که ازواکنش غیرمنتظره او یکه خورده بودند،بلافاصله اورا بهمراه همسرش بزورسوارماشین کرده و پس از پیاده کردن همسرش درخانه ، بسرعت راهی اوین شدند تا هرچه رودتربا تشکیل جلسه فوق العاده ای به بررسی دلایل وقوع این افتضاح و چگونگی رفع ورجوع آن اقدام کنند.
واکنش های اولیه نشان ازغافلگیری و گیجی رژیم داشت
رئیس زندان اوین درپاسخ به سؤالی دراین خصوص به خبرگزاری ایسنا گفته است، درمورد ماجرای شکنجه و فشارهیچ خبری نمی توانم بدهم.( یعنی این که امکان تکذیب آسان ازرژیم گرفته شده).دادستان کل کشورهم گفته است،دادستانی درکاردادسرای انقلاب دخالت نمی کند و پرونده سیرطبیعی خود را طی می کند(اوهنوزمتوجه نشده که با افشاگری به عمل آمده،این پرونده دیگرازسیر"طبیعی" خود خارج شده است).سخن گوی قوه قضائیه اظهارداشته که برای بررسی صحت و سقم چگونگی ماجرا و رفتارباوی احتیاج به مطالعه بیشتری هست.(تأکید مجددی برهمان نتیجه گیری های فوق). اگردرنظربگیریم که دردولت کنونی هرسه قوه یکدست و هماهنگ شده،بخوبی به همدیگرپوشش وحمایت همه جانبه حقوقی وسیاسی می دهند،واگردرنظربگیریم که همان تیم قتل های زنجیره ای و یاران سعید اسلامی مجددا اهرم های اصلی دستگاه امنیتی را قبضه کرده اند،آنگاه بخوبی بردرجه غافلگیری رژیم و اهمیت آن پی خواهیم برد.
حالا بهتراست باهم سری به همان اجلاس فوق العاده دست اندرکاران امنیتی بزنیم و به گفتگوهایشان گوش بسپاریم وبه بینیم که درمیانشان چه گذشت.
اجازه بدهید که آن را بایک مقدمه کوتاه شروع کنیم: بدیهی است که اصل گزارش مستند این نشست ونشست های مشابه را تنهامی توان پس از"فتح باستیل ایران"- تسخیرزندن اوین-توسط ارگان های اقتدارتوده ای و آن زمان که مردم مشت برآسمان می کوبند، بدست آورد. ازاین رو تا فرارسیدن چنین لحظات فرخنده، به نگارنده حق بدهید که گزارش ماوقع این ماجرا را ازطریق لب خوانی گفتگوها ومرور رفتارشناخته شده رژیم دراین گونه سناریوسازی ها، دنبال کند.
واکنون گوشه ای ازآن گفتگوهای شنیدنی:
جلسه اول:
سربازجو خطاب به بازجویان وتیم عملیات:بگید به بینم که اشکال کارکجا بود که این افتضاح بباراومد؟ چرانتونستید به موقع دهانشو به بندید و ازجمع بیرونش بکشید. چرا اصلا گذاشتید همسرو خانواده اش به او نزدیک بشند؟
تیم اجرا کننده:والله این پدرسوخته فلان فلان شده مارا خام کرده بود وگرنه مگه دیوانه بودیم که بااین خاطرجمعی به مسجد ببریمش؟اگرخاطرجمع نمی بودیم،یاباید ابتدا چسبی به لبانش می زدیم وسپس می بردیمش که تصدیق می فرمائید این جوری زیاد خوش آیند نبود.یا آن که ازخیراجرای این سناریوومزایای چشمگیرش درلحظات کنونی می گذشتیم.اما واقعش اینه که ما فکر می کردیم خمیر حسابی ور اومده ونانِ تنوری خوش مزه ای خواهیم داشت.خیال کردیم که طرف پروازرا فراموش کرده وعینهو گنجشکی اسیر سیطره نگاه های مارشده و خلاصه سوژه آماده اجرای جزء به جزء سناریوی ازقبل طراحی شده ماست. تصورمون این بود که مانند اون یکی که باپای خودش رفت به دفترخبرگزاری وسناریورا نقطه به نقطه تاآخرش اجراکرد،خمیر این یکی هم وراومده.ولی متأسفانه تیرمان به خطارفت ونان، فطیرازآب دراومد.
سربازجو:خوب مگرقرارنبود که تا صددرصد مطمئن نشدید دست به این جورریسک ها نزنید؟ حالا من به مقامات بالاچه گزارشی بدم؟ آخه اون ها به این شرط که اجرای سناریو بدون ریسک باشه وصددرصد موفق بشه،با عملیاتی کردن این سناریو موافقت کرده بودند.
تیم اجراکننده:ازبدشانسی ما پدرش چهل روز پیش فوت کرد،اگر که 30 روزپیش فوت کرده بود وتقدیر ده روزبیشتربه ما برای وراومدنِ بهترخمیرفرصت می داد،مطمئنا چنین واترگیتی بوجود نمی اومد. ازیک طرف اگرما اورا به مراسم پدرش نمی بردیم، شایعات گسترده شکنجه و فشاردرمورد او که ازطرف فامیل و خانواده اش و دشمنان نظام دامن زده می شد،ناخواسته مورد تأیید قرارمی گرفت وخودتان تصدیق می فرمائید که این زندانی هم چون،زندانیان دیگرآدم گمنام و بی صاحبی نیست ونگهداشتن حتا یک روزش برایمان بی دردسرنبوده. ازطرف دیگه مدتی بود که اووانمود می کرد که کاملا رام شده.ازاین رو ما بخیال خودمون با درنظرگرفتن همه جوانب احتیاط وبرای باجرادرآوردن تصمیم مقامات بالا، فکرکردیم که با انجام اینکار درلحظات کنونی می تونیم با یک تیردوهدف را بزنیم. ازیک طرف بانشان دادن او دربیرون که طرف دارد روپای خودش راه می ره و سرومروگنده درمراسم شرکت می کنه، قادرمی شدیم به بهترین وجهی به گسترش اعتراضات و شایعات دربیرون که دیگه داشت به مانعی برای تکمیل وپیش برد برنامه های یمان تبدیل می شد خاتمه بدیم وازسوی دیگه تتمه مقاومت های درونی سوژه رادرهم بشکنیم. وخلاصه اگر کاربخوبی پیش می رفت راه تواب کردن و گرفتن ندامت نامه را بخوبی هموارکرده بودیم.باین ترتیب اولا خود او را توسط خودش خراب می کردیم و بعنوان یک فعال معتبرسیاسی درمیان اپوزیسیون قانونی برای همیشه می سوزوندیمش وفرصت بهره برداری دشمنان نظام ازاین فرد عاصی را می گرفتیم. ثانیا به شکلی مدنی و دنیاپسند به تمامی تشکل های مدنی وشخصیت های مخالف سیاسی می فهموندیم که مدنی بی مدنی. واگردست ازپا خطاکنند،با چه هزینه سنگینی مواجه خواهند شد.و مهم ترازهمه زبان دراز دنیا وهمه تشکل های مدافع حقوق بشر را یک وجب کوتاه تر می کردیم.
سربازجو:خوب بسه دیگه.حالا با این افتضاحتون که همه این برنامه ها بهم خورد.
جلسه دوم:
دستورکارجلسه دوم چگونگی مقابله فوری بااین افتضاح و پی آمدهای آن بود.
حاصل جمع بندی گفتگوی نشست دوم که اززبان سر بازجو بیان شد چنین بود: اولا باید-مثل همان موارد قبلی- بشیوه خاص خودمان حادثه را مشمول مرورزمان کنیم. این کار را می تونیم بصورت واکنش های دوپهلوکه اتتظاروتعهد محکمی هم برایمان ایجاد نکند انجام دهیم. و درصورتی هم که کاربیخ پیداکرد،سریعا خودمان برای بررسی حادثه توسط دستگاه قضائی اعلام آمادگی بکنیم.فراموش نکنید که این جوروقت ها،ایفای نقش توسط خودمان همیشه ما را نجات داده است.ضمنا به همه روزنامه ها و خبرگزاری ها یک باردیگر هشداراکید بدید که که دراین مورد-مثل همه موارد دیگه- جزآن چه که ازسوی منابع رسمی برایشان ارسال می شود- به هیچ منبع دیگراعتنائی نکنند.
دوم آن که بنظرمون میاد،متأسفانه این پروژه را باید دیگه سوخته شده تلقی کرد وکل ماجرا را به ریل دیگه یعنی بهره گیری از چماقِ قانون وزندان وبازی برروی صحنه برای ازپای درآوردن حریف انداخت.
سوم آن که پس از27 سال ممارست همه باید یاد بگیرید که تا صددرصد مطمن نشده اید ازاین جور ریسک ها نکنید.چون که خدای نکرده،ممکن برامون گرون تمام می شه. شما برای افزایش اطمینان خاطرتون می تونید به دانشمندان جوان وگمنام اما زمان که این روزها،گرگر شاهد دست یابی آن ها به افتخاراتی چون کشف داروی ایدز،شبیه سازی گوسفند،اختراع و تولید انواع واقسام موشک ها و هواپیماهای شکاری و زیردریائی و ... هستیم، سفارش یک دستگاه دروغ سنج دقیق بکنید. ضمنا این فلان فلان شده را هم تا اطلاع ثانوی حسابی مشت مالش بدید تاروش زیادنشه واحساس پیروزی هم بهش دست نده. گزارش مناسبی هم ازاین ماجرا تهیه کنید تا بدم به مقامات بالا.
چهارم، مهمترازهمه ازاینکه بدونید، حالا مسأله اصلی امان اینه که اجازه ندیم دشمنان اسلام و نظام،با بهره گیری ازاین جوراشتباهاتِ ولوکوچک،آن را بزرگ کرده و درچهارگوشه عالم جاربزنند. نباید به اونها فرصت بدیم که بااستفاده ازاین جورخطاها، رنگ و لعابی به ادعایشان بزنند وبخوان رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر و این جورادعا هارادردستور کارافکارعمومی جهان و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشری که چه عرض کنم، بلکه حیوانی اشان قراربدند.
*********
و اینک پس ازبه قتل رساندن اکبرمحمدی و فیض مهدوی درزندان، و برملاشدن گوشه دیگری ازجنایت های رژیم درپشت دیوارهای زندان اوین،یک باردیگرفرصتی برای گشودن دهان این گرگ وحشی فراهم آمده است.فرصتی که شجاعت وجسارت خود زندانیان و قربانیان آن،عنصراصلی فراهم کننده آنست و پشتیبانی گسترده ازآن توسط نیروهای مدافع آزادی و دمکراسی شرط فعلیت بخشیدن به این فرصت. بدیهی است که این گونه فرصت ها، بنابه طبیعت خود همواره فراربوده و اگرمورد بهره برداری به موقع قرارنگیرند ببادخواهند رفت.
جان زندانیان سیاسی درخطراست.تمرکزحول بازدید فوری اززندانیان سیاسی توسط یک هیئت مستقل بین المللی مدافع حقوق بشر،همانطورکه حمایت ازخواست نبش قبِردوقربانی قبلی توسط خانوادهایشان،بخشی ازپروژه بازکردن آرواره این گرگ وحشی وبیرون کشیدن طعمه-وطعمه ها- ازخلال دندان های آن است.
واین آن چیزی است که جنبش رهائی زندانیان باید باتمام تلاش خود روی آن متمرکزشود.
2006-09-24-02-07-85
www.taghi-roozbeh.blogspot.com/