اعتراف به شکاف بین ترامپ و ماگا
سخنان معاون ترامپ پیرامون تصمیم گیری پیرامون حمله به ایران و چالشهای درونی!
و فرصتی برای راستی آزمائی یک ارزیابی
اعتراف به شکاف بین ترامپ و ماگا
سخنان معاون ترامپ پیرامون تصمیم گیری پیرامون حمله به ایران و چالشهای درونی!
و فرصتی برای راستی آزمائی یک ارزیابی
دردوره فلاکت و جنگ و ابربحرانها،نقشه راه چیست؟ فعالان چپ چه وظیفه ای در مقابل دارند؟
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند...
کمپین نه به اعدام، گامی به جلو / و هم چنین نگاهی به فوران تضادهای درونی و فساد رژیم در نگاهی به افشاگری پیرامون عروسی دختر شمخانی
از میان رویدادها:
الف- «مکترامپیسم» در پی احیاء «مک کارتیسم»!
عروج جنبش
میلیونی علیه «مکترامپیسم»!
میلیونها نفر از روزشنبه در سراسرایالات متحده از نیویورک تا سانفرانسیسکو در اعتراض به سیاستهای اقتدارگرایانه دونالد ترامپ، و با شعار «نه به پادشاهی» به خیابانها آمده اند. این جنبش قبل از هرچیز واکنشی است به سیاست های سرکوبگرانه و ضددموکراتیک دولت ترامپ در حوزه های گوناگون اجتماعی و اقتصای و سیاسی و در واقع جنبشی است علیه سربلندکردن «مکترامپیسم» در ابعادی جدید.او و حامیانش این جنبش را به چپ های افراطی و آنتیفا نسبت می دهند که اخیرا بفرمان ترامپ غیرقانونی شد. وی در تبلیغات خود حزب دموکرات را نیز به حمایت از چپ ها به عنوان شاخه تروریستی آن متهم کرده و تهدی نموده که «با قدرت بسیارزیاد» به اعتراضات پاسخ خواهد داد. او هم چنین در جمع نشست غیرمنتظره ژنرالها و افسران آمریکا که از اقصی نقاط جهان احضار شده بودند، پیرامون نقش تازه آنها در سرکوب آن چه که «دشمنان داخلی» می نامد نیز سخن گفته بود. ناگفته نماند که ترامپ حکمرانی دوره دوم ریاست جمهوری خود را با اعلام شرایط اضطراری و فرمانهای مرتبط با چنین وضعیتی آغاز کرده است و تاکنون ارتش را به دورزدن فرمانداریها به چندین ایالت ارسال کرده و به فکر گسترش این نوع مداخلات است.
آیندهی غزه و منطقه در سایهی نشست شرمالشیخ؛ نقشهی راه یا دام جدید؟
از میان رویدادها: نگاهی به سه واقعه
حماس و تیربارانهای خیابانی!
رهایی فلسطین فقط در مبارزه با دشمن بیرونی صورت نمی گیرد. بلکه به همان اندازه اهمیت، رهایی از اقتدار نیروهای سرکوب گر و ارتجاع داخلی و باصطلاح خودی نیز واجداهمیت است. مناسبات سلطه و قدرت خلا بر نمی تابد و بهمین دلیل حماس با بدست آوردن اولین فرصت- ولو چه بسا کوتاه و شکننده- برای حضور در عرصه عمومی، به محض آفتابی شدن، نیامده، جوخه های اعدام، آن هم در ملا عام و جلوی انظارجهانی برپاکرده است. با هدف ارعاب، که مبادا کسی تصور کند که اوضاع ول است و غزه صاحب و حکمران ندارد . مطمئنا می داند که دیر یا زود مردم رنج دیده و خشمگین غزه و فلسطین در اولین فرصت ممکنه، بخاطر نقشش در زمینه سازی فاجعه توصیف ناپذیر غزه پس از عملیات انتحاری و خشونت بار ۷ اکتبر و آن چه که در طی این دوسال بسرشان آمده، آنها را مورد بازخواست قرارخواهند داد. از همین رو با عجله و توسل به خشونت، بدنبال ایجادفضای حرم امن برآمده است. ممکن است در میان اعدام شدگان عده ای جاسوس اسرائیل وجود داشته باشند، اما اولا طبق کدام دادگاه عادلانه و مردمی محاکمه و محکوم شده اند و ثانیا کدام نیروی رهائی و پیشرو می تواند از خشونت اعدام برای اهداف خویش بهره گیرد؟. واقعیت آن است که در این مورد آن ها از دشمن خود اسرائیل هم عقب ترند، که بسیاری از افراد موجود و وابسته به حماس در لیست زندانیان آزادشده به یمن عدم وجود اعدام زنده ماندهاند. حق حیات امر ساده ای نیست که قدرت ها و دولت ها به سهولت و با ادعای تشکیل دادگاههای نمایشی و خودخوانده بتوانند به آن مهرختام بزنند. کم توجهی به مبارزه برای موازین دموکراسی و عدالت انتقالی تحت هیچ شرایطی توجیه پذیر نیست. علاوه براین، و این جای بسی تأسف است که اعمال چنین خشونتی در عین حال به معنی آسیب زدن به بالیدن ابرقدرت افکارعمومی و جنبش جهانی ضدجنگ و نسل کشی است که نقش مهمی در به عقب نشاندن ترامپ و دولتهای اروپائی داشته و خواهد داشت. از همین رو لازم است که مرزبندی با خشونت حماس بخشی ضروری از جنبش رهایی فلسطین گردد.
کمیته نوبل با دادن جایزه صلح امسال به خانم ماریا کورینا ماچادو، به
عنوان رهبراپوزیسیون ونزوئلا ، در واقع با یک تیر چندین هدف را نشانه گرفته است:
از یک سو تلاش ورزیده است که بطورمستقیم خویشتن را از اصابت رسوائی جبران ناپذیراهداء جایزه نویل به ترامپ، مدعی دروغین صلح طلبی که از قضا بیش از همه قدرتها، مستقیما در جنایات غزه و حمایت بی قید وشرط و تجهیراسرائیل و نیز تقویت میلیتاریسم و افزایش بودجه های جنگی دولتها و هم چنین سرکوب و بازپس گیری دست آوردهای اجتماعی جامعه مدنی در آمریکا، سهم داشته است برهاند. اما، در عین حال توانسته با انتخاب خانم ماریا کورینا، بخاطرنقش مهمش در اتحاداپوزیسیون ونزوئلا، لااقل تا سال آینده خود را از تیررس ترکشهای خشم ترامپ در امان نگهدارد. چنان که این خانم پس از انتخاب شدن در نخستین واکنش خود نه فقط ترامپ را شایسته دریافت صلح نوبل خواند، بلکه با افتخار جایزه خویش را نیز به او اهداکرد! و این اقدام نوبل البته با علم به آن صورت گرفت که ترامپ از مدتها پیش سخت مشغول تهدید ونزوئلا و مادورو و حمایت از همین اپوزیسیون مفتخر به دریافت صلح بوده است.
آیا پیام دولت اسرائیل به ایران از طریق پوتین را باید جدی گرفت؟
تحلیلی از آخرین تحولات آتش بس و پروسه صلح غزه. آیا با توافق آتش بس در غزه به پایان جنگ نزدیک شده ایم؟
معنای«صلح» در نزد ترامپ و رابطه آن با پیشبردبسط اقتدارجهانی آمریکا
فعال شدن مکانیسم ماشه وبازگشت تحریمها به چه معناست؟چه چیزی در مقابل ماست؟
بازگشت تحریمهای بین المللی علیه ایران، چه نتایج واثرات فوری و درازمدتی دارد؟
هشتادمین مجمع عمومی ملل متحد، موقعیت کنونی جهان و رویکردها وسیاستها،چرایی بن بست
آغاز دوره پساماشه ، «فرصت نیویورک»، ضعف رژیم و بهای سنگین سازش.حقههای حکومت برای فریب و جلب مردم به زیرچترخود
و
جامعه ایران رویکردها به وضعیت جنگی و انقلاب ... مناظره امین بزرگیان و تقی روزبه
پیرامون جنگ ۱۲ روزه و سه ادعا https://taghi-roozbeh.blogspot.com/2025/08/blog-post_30.html#more
به کدام سو میرویم؟ ماشه، تحریم، اعتراضات اجتماعی وآلترناتیوهای کاذب
مسأله تاریخی و معوقه پیشاروی ایران، گذار از چرخه باطل استبدادسلطنتی و استبداددینی
در انتقاد به نوشتهای که مدعی بود «انقلاب ۵۷ پیروزی ایده پهلوی بود که با شکست سیاسی به پیروزی رسید»*۱، یادداشت کوتاهی تحت عنوان «ثقل سامعه دیکتاتورها» نوشتم که چنین بود: حالا خوب است که این جامعه شناس ما می پذیرد که شاه حاکم مطلق بوده است، اما گویا ستمگر نبوده است. تنها گوشه ای ازسمتگری شاه هزاران زندانی سیاسی و شکنجه های مخوف هزاران نفر در کمیته ها و اوین بود که از چشم جامعه شناس دورمانده است. ثانیا شاه صدای انقلاب را وقتی شنید که ۱) که دید یک جامعه علیه او قیام کردهاند. ۲) دیکتاتورها همواره ثقل سامعه دارند و او هم دیر شنید. دیگر آن که وقتی قیام شد چپ ها یا کشته شده بودند و یا در زندان بودند. برعکس، حهت اطلاع ایشان خمینی و اعوان وانصاراو وزارت آموزش و پرورش را کنترل میکردند. یعنی دقیقا سنگ را بسته و سگ را رها کرده بودند. مدرنیته ایشان به کسی اجازه نفس کشیدن نمی داد. انقلاب از آسمان نیامد. از بطن حکمرانی ایشان و به عنوان بیلان خروجی چندین دهه حکمرانی و مسائلی که کلا دودمان پهلوی آنها را حل نکرده بلکه زیرفرش انباشته کرده بود، سربرآورد. یعنی گذر از یک استبدادمطلقه سلطنتی به مطلقه دینی. حالا هم یک جامعه شناس مدرن، بجای حسرت بازگشت به گذشتهای که منفجر شده است و قابل بازگشت نیست، بهتراست راه خروج و سنتزهر دونوع استبدادتجربه شده را جستجوکند و راهی برای عبور از مسأله تاریخی ایران یعنی عبور از چرخه معیوب استبداد و به سوی آرادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی ارائه دهد.