سال 86 را چگونه آغاز کرده وبه پایان می بریم؟
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com
سال جدید وفضای آغشته به بوی باروت!
برطبق ضرب المثل معروفِ سالی که نکوست ازبهارش پیداست،سال "بدشگون"هم ازبهارش پیداست.برهمین قیاس است که سال جدید ازهمان روزهای نخست -حتا بدون آن که مجال سپری کردن بی دغدغه چندروز تعطیلات عید را به شهروندان بدهد- با چهره ای دژم وعبوس کرده وچه عجولانه نشان دادتاچه اندازه "نکو"است!.شروعی با چالش هائی سنگین. گوئی که زخم های انباشته شده طی 28 سال گذشته طاقت ازدست داده وباگذشتن ازمرحله دردهای خموشانه،یکجا قصد سربازکردن دارند. دیگردودکردن اسپند هم قادرنیست حتا اندکی ازبدیمنی آن بکاهد.سالی که ازهمان لحظات نخستین خود به همه خاطرنشان می سازد که انداممان-اندامی بوسعت جامعه- آبستن عفونتی مزمن ودردی جانکاه است که یک لحظه آراممان نه خواهد گذاشت.آلامی که نه ازجنس باصطلاح نزول بلایای طبیعی(و یا آسمانی)،بلکه ازقضا مطلقا ازجنس آفات زمینی اند وازآن گونه که صددرصد با نقش و عملکرد اجتماعی و سیاسی قدرت های حاکم برسرنوشتمان وبانحوه مواجهه امان با خدایان ِ نکبت، گره خورده است.اگرازجنبه قدرگرائی نهفته دراین ضرب المثل بگذریم وتقدیرتاریخ را حاصل عملکرد بازیگران اجتماعی وتصادم منافع طبقاتی آنان بدانیم،تقدیرنکبت را بایدقبل ازهرچیز محصول صف آرائی خصمانه دوقطب مولد بحران ومولدجنگ وفلاکت بدانیم که درغیاب حضورفعال قطب اجتماعی سوم-قطب جنبش های مطالباتی-اجتماعی-سیاسی رهائی بخش،فرصت یافته اند که این چنین به گریبانمان چنگ بیافکنند.وچنین است که سیکل معیوب بحران بطوریک جانبه میدان دارشده وباعبورازمراحل کمی و جنینی خود،بندها یکی پس ازدیگری پاره می شوند وعقربه به نقطه قرمزنزدیک ترمی شود.شتاب تصاعدی بحران،که نیروی محرکه خود را ازتشدید فشارهای زمان بندی شده باهدف گشودن راه عقب نشینی رژیم ورساندن پشت او به خاک ازیکسو و با برانگیختن عکس العمل های متقابل ازجانب اومی گیرد،هرگونه پیش بینی دقیق مسیرتکوین بحران را ناممکن ساخته است.بکارگیری تاکتیک چماق وهویج یابهتراست بگوئیم تنیدن تاربدست وپای طعمه و آنگاه به سراغ آن رفتن تا با تکان دادن دست وپایش خود را درتارهای بیشتری گرفتارکند وتداوم این سیکل تا لحظه ازرمق افتادن حریف،فضای آغشته به بوی باروتی را به وجود آورده است که هرگونه جرقه پراکنی های موردی می توانددامنه بحران را ازکنترل طرفین خارج ساخته و آن را واردفازجدید و تباه کننده ای بکند. فضا مملوازردوبدل شدن چنین جرقه هائی است.
درچنین شرایطی است که سرویس های اطلاعاتی روسیه اخباری را گزارش می دهند که از آرایش تهاجمی و بی سابقه نیروهای آمریکا درمنطقه خلیج فارس اززمان حمله به عراق بدینسو،حکایت می کنند.آرایشی که برطبق همین گزارش ها، ازطریق مانورهای نظامی،آماج های فرضی خود درایران را بمباران کرده ونشان گرآن است که به مرحله آمادگی رسیده اند.گوئی که هنوز فضای آغشته به بوی باروت بقدرکافی اشباع نشده، درواکنشی متقابل رژیم ایران نیزمانورنطامی تازه ای را درهمین منطقه شروع می کند.علاوه برآن دستگیری ملوانان انگلیسی-که خاطره اشغال سفارت آمریکارا برمی انگیزاند- خشم دولت انگلستان را به اوج تازه ای می رساند تا حدی که تلویحا دولت ایران را به اقدامات تنبیهی متقابل تهدید کرده وبا تعلیق مناسبات اقتصادی و سیاسی و ازتصویب گذراندن خواست خود در شورای امنیت سازمان ملل وحتا بنابه ادعای رژیم حمله به کنسولگری ایران دربصره، بحران را به نقطه جوش خود نزدیک ترمی کند.درمبادله جرقه ها حتا به وقایع رخ داده هم بسنده نمی شود، خبر(شایعه)شلیک موشکی ازسوی رژیم ایران بسوی ناوگان دریائی آمریکا،قیمت نفت را برای لحظاتی دربازارعصبی ونگران بشدت بالامی برد.بطوری که برخی صاحب نظران،انتشاراین خبردروغین درمیان کشاکش های فوق را به مثابه تست بازارنفت وافکارعمومی نسبت به یک حمله واقعی تلقی می کنند. دامنه گسترش بحران تا آن جا بالامی رود که یک ژنرال روسی حتا مدعی تاریخ حمله،تعدادهدف ها وآماج های مورد تهاجم دراوائل آوریل می شود.درکناراین گزارش ها، انتشارنظریاتی چون نظربرژینسکی این استراتژیست کهنه کارآمریکائی مبنی براینکه دولت بوش درجهت آماده کردن افکارعمومی مردم جهان برای حمله به ایران گام برمی دارد،برخطیربودن اوضاع وآغشتگی آن به بوی باروت صحه می گذارد.مساله فقط درسطح اعلام ارزیابی سرویس های خبری و اطلاعاتی نمانده وازآن فراترمی رود.چنان که وزارت خارجه روسیه باصدوراطلاعیه ای،به دولت آمریکا نسبت به شروع جنگ جدیددرموردایران ومنطقه هشدارمی دهد. همزمان سران دودولت روسیه و چین که نگران سوء استفاده دولت آمریکا ازقطعنامه های شورای امنیت برای انجام اقدام نظامی هستند لازم می بینند که درنشست مشترکی تصریح کنند که این قطعنامه اجازه چنین کاری را به کسی نمی دهد. دولت آمریکا نیزبه نوبه خود بیکارنه نشسته و باهدف تشدید دامنه تحریم ایران که درتداوم خود،اختلال وازکارانداختن تولید و فروش نفت( وحتا واردات بنزین)،یعنی قلب طپنده اقتصاد ایران را نشانه گرفته است، روسیه وچین را بدلیل انجام معلامات نظامی و بستن قراردادهای نفتی با رژیم تهران به تحریم وافزایش فشاربه آن ها تهدید می کند.اروپا که به عنوان دلال واسط واعمال کننده فشارهای دیپلماسی دربحران هسته ای عمل می کند،عملا وارد مسیرلغزنده وگشاینده بحران روبه تصاعدی شده که ناچاراست به تدریج ابتکارعمل را به دست دولت آمریکا بسپارد.کاربه آنجاکشیده که کاخ سفید به بهانه خطرموشک های بالیستیک ایران وکره شمالی،نه فقط بدنبال استقرارموشک وایستگاه های جاسوسی دربخش اروپای شرقی ودرمناطق نزدیک به مرزهای روسیه برآمده است ،بلکه باتشدید فضای جنگ سردجدید،فشارهای تازه ای را برای تحت الحمایه قراردادن اتحادیه اروپا(وهم چنین ژاپن) بکارگرفته است.نکته درخورتوجه آنست که دولت آمریکا این سیاست را ازِقبل سیاست تشدید بحران وبدون تمایل وتوافق سران دول اروپائی پی میگیرد.بطوری که حتا خانم مرکل هم باهمه محافظه کاری خود، زبان به شکوه وانتقاد نسبت به واشنگتن گشوده وآن را شروع دوباره برای جنگ سردنامیده است.
آن چه که به تشدید تخاصم وتنش بین دولت آمریکا و ایران درسال جدید بعد ودامنه بیشتری می دهد،همانا موضع حزب دموکرات آمریکا بعنوان حزب رقیب و مدعی کسب قدرت دردوره ریاست جمهوری آینده است که از هم اکنون اکثریت نمایندگان مجلس وسنای امریکا را بدست آورده است. این حزب که برخلاف مواضع خوددرموردعراق که خواهان خروج زمان بندی شده دولت آمریکا ازآن وبستن دست وبال جرج بوش برای گسترش دامنه جنگ است، درمورد ایران آشکارا سیاست دیگری راپیگیری می کند. براساس همین سیاست، اخیرا ازدرخواست خود مبنی بر پس گرفتن اختیارات جنگی بوش که بهنگام جنگ عراق ازسوی کنگره آمریکا به وی داده شده بود،عقب نشست. این عقب نشینی نه فقط بدلیل مناسبات وپیوندهای دیرینه این حزب با لابی های نیرومنداسرائیل صورت گرفته ،بلکه هم چنین باین دلیل که سلب چنین اختیاری موجب تقویت مواضع رژیم ایران وتقویت این احساس که گوئی گزینه نظامی دربحران کنونی جائی ندارد،صورت گرفت. حزب مزبور هم چنین با تهیه قطعنامه هائی جهت تشدید فشاربه شرکاء تجاری خود در روسیه و چین وپاره ای ازشرکت های اروپائی باهدف فشاربیشتربه رژیم ایران راپیگیری می کند.وهمین سیاست یک بام ودوهوا درمورد ایران وعراق، پاره ای ازتحلیل گران اوضاع سیاسی را به این نتیجه رسانده است که حزب دموکرات به عنوان مدعی آینده کسب قدرت در کاخ سفید،درعین بهره برداری حداکثر ازشکست بوش درعراق،درهمان حال درمورد ایران-که خاطرات تلخی چون تسخیرسفارت و شکست کارتر دربرابرریگان را باخود همراه دارد- به نوعی با دولت بوش همراه شده وبرآن است که درطی باقی مانده دوران ریاست جمهوری وی درجهت حل این بحران واجتناب ازسرریزشدن آن به دولت آینده، نهایت همکاری را با وی درجهت حل آن تا قبل ازپایان ریاست جمهوری وی بعمل آورد.براساس همین ارزیابی ها، دمکرات ها درصورت به بن بست رسیدن راه حل های دیپلماتیک دراساس با تاکتیک بمباران سنگین هوائی بدون واردکردن نیروی زمینی-استراتژی ی که درزمان کلینتون، خود دموکرات ها مبتکرآن بودند ودرهمان زمان درپاره ای ازنقاط بحرانی جهان نظیر یوگسلاوی هم بکارگرفته شد،موافق هستند.باین ترتیب حزب دمکرات بادنبال کردن سیاست هم به نعل وهم به میخ درموردایران،عملا برکوره جنگ وتشدید تحریم می دمد.واین درحالی است که نومحافظه کاران نیزبه نوبه خوددراین رویکرد راه گریزی برای فرارازبحران عراق و پوشاندن دامنه شکست ودفاع ازحیثیت سیاسی خود می جویند.
روی دیگرسکه بحران هسته ای را جمهوری اسلامی تشکیل می دهد که به نوبه خود با اتخاذ سیاست ارتجاعی وتحریک آمیزدست یابی به انرژی هسته ای وهمراه کردن آن بااقدامات وشعارهای حساسیت برانگیزدیگر،بهترین دست آویزها را برای نومحافظه کاران جهت کانونی کردن بحران حول ایران و خروج نومحافظه کاران ازگرداب کنونی فراهم می سازد.براین اساس سران رژیم استراتژی معینی را دنبال میکنند که برپایه ارزیایی های زیرنهفته است:
الف- براین پایه که ماهیت تهدیدات کنونی اساسا جنگ روانی بوده ودارای جنبه های ایذائی محدود است.عدم توانائی دولت های غربی دربرافروختن جنگ جدید،وناتوانی اشان در تعمیق فشارهای اقتصادی به حوزه های کلیدی اقتصادی،روند روبافزایش شکاف های داخلی دول رقیب وبیرون آمدن جهان ازمدار تک قطبی وگسترش تنش های درونی وداخلی آمریکا، اساس ارزیابی رژیم را ازوضعیت کنونی و توازن قوا تشکیل می دهد.
ب-براین اساس تصوررژیم برآن است که با تحمل هزینه هائی نه چندان سنگین ونابودکننده قادربه تحمیل حق دست یابی به انرژی هسته ای وهموارکردن راه ورود خودبه باشگاه هسته ای می گردد. که باتکیه برآن می تواند ازموضع قدرت به چانه زنی بادول غربی پرداخته و هم چون سپر حفاظتی و تضمین کننده برای تداوم موجودیتش وبعنوان یک قدرت منطقه ای ازآن سود جوید.
برهمین پایه است که رژیم وخامنه ای سال جدید را سال انسجام ملی و اسلامی نام می نهند. محورنخست برای ممانعت از باصطلاح سوءاستفاده دشمن، درواقع برآن است تا حنبش های اجتماعی و ملی ومطالباتی وآزادیخواهانه مردم را تحت عنوان حفظ وحدت ملی مورد فشاربیشتری قراردهد. ومحوردوم،انسجام اسلامی،نیزخثنا کردن یکی دیگرازتاکتیکهای مهم دولت آمریکا را که ناظربر تشکیل وتقویت بلوکی ازکشورهای اسلامی وعرب منطقه ای برای مهاررژیم ایران وهمراهی با سیاست های غرب دررابطه باایران است، دربرابرخود قرارداده است.
باین ترتیب حاکم کردن فضائی که درآن پیگیری مطالبات ازسوی جنبش های زحمتکشان بعنوان همسوئی با دشمن تلقی گرددو طرح هرگونه انتقادبه سیاست های حاکم به معنای تضعیف جبهه اسلام وبه مثابه امری دشمن شاد کن به شماررود، دوهدف عمده پیام های خامنه ای درسال جدید را تشکیل می دهد.
*****
رژیم با ارزیابی نادرست ازتوانائی ها وناتوانائی های خود و دشمنانش،درریگزار بی انتهائی بسوی سراب هسته ای ودست یابی به حبل المتین نجات بخش روان است والبته دراین میان با گروگان گرفتن سرنوشت کشورومیلیونها انسان زحمتکش ساکن آن، این آن ها هستند که باید هرلحظه تاوان سنگین جاه طلبی های رژیم را بپردازند.
بی شک سرپیچی ازهمراهی با رژیم درچنین برهوتی، تنها راه برون رفت ازفرورفتن به قعرشن زارهای آن است.تنها فعال شدن وبه میان آمدن صدای سوم وصدای زندگی وآزادی است که با گفتن نه قاطع به هردوقطب ویرانگر این بحران می تواند برتؤطئه مشترک دشمنان خود فائق آید.نباید حتا یک لحظه فراموش کنیم که دوقطبی شدن هرچه بیشتربحران،آن چه که هردوطرف بحران باهمه توان خود بدان مشغولند، معنائی جزتشدید فلاکت وتشدید سرکوب وآزادی ندارد.ملاخورشدن لایحه پرداخت های هم آهنگ معلمان درروزهای پایانی سال گذشته وبیرون آمدن رژیم ازنظارت ویژه کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل متحد، تنها دونمونه تیپیک است که ازبرکت کانونی شدن بحران حول محورهسته ای-تااین درجه بسهولت- صورت گرفته است.
یی شک گشودن جبهه گسترده مبارزه برای دست یابی به حقوق مسلم جنبش های مزدوحقوق بگیران،علیه آپارتاید جنسی و برای آزادی وحق تعیین سرنوشت خود،پاسخ عملی قاطعی است به هر دوقطب بحران.هم به قطبی که خواست خودرا بعنوان حق مسلم ملی به مردم نسبت می دهد وهم علیه قدرت های امپریالیستی که مبارزه مردم برای نفی قیمومیت ولایت فقها را فرصتی برای اعمال قیمومیت خود برمردم ایران و منطقه به حساب می آورند ودرهمان حال منطقه وجهان را به سوی پرتگاه جدیدی سوق می دهند.
دراین رابطه بویژه برنیروهای رادیکال وچپ است که باطرح شعارجداناپذیری مبارزه با امپریالیسم ازمبارزه برای آزادی وعلیه استبداد واز مبارزه برای مطالبات مردم وعلیه سیاست های اقتصادی نئولیبرالیزم، هم طرفندهای رژیم را بی اثرکنند وهم محتوای ادعاها وشعارهای دولت های امپریالیستی ومدافعین آنها را رسواسازند.
2007-04-02—13.01.86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com
سال جدید وفضای آغشته به بوی باروت!
برطبق ضرب المثل معروفِ سالی که نکوست ازبهارش پیداست،سال "بدشگون"هم ازبهارش پیداست.برهمین قیاس است که سال جدید ازهمان روزهای نخست -حتا بدون آن که مجال سپری کردن بی دغدغه چندروز تعطیلات عید را به شهروندان بدهد- با چهره ای دژم وعبوس کرده وچه عجولانه نشان دادتاچه اندازه "نکو"است!.شروعی با چالش هائی سنگین. گوئی که زخم های انباشته شده طی 28 سال گذشته طاقت ازدست داده وباگذشتن ازمرحله دردهای خموشانه،یکجا قصد سربازکردن دارند. دیگردودکردن اسپند هم قادرنیست حتا اندکی ازبدیمنی آن بکاهد.سالی که ازهمان لحظات نخستین خود به همه خاطرنشان می سازد که انداممان-اندامی بوسعت جامعه- آبستن عفونتی مزمن ودردی جانکاه است که یک لحظه آراممان نه خواهد گذاشت.آلامی که نه ازجنس باصطلاح نزول بلایای طبیعی(و یا آسمانی)،بلکه ازقضا مطلقا ازجنس آفات زمینی اند وازآن گونه که صددرصد با نقش و عملکرد اجتماعی و سیاسی قدرت های حاکم برسرنوشتمان وبانحوه مواجهه امان با خدایان ِ نکبت، گره خورده است.اگرازجنبه قدرگرائی نهفته دراین ضرب المثل بگذریم وتقدیرتاریخ را حاصل عملکرد بازیگران اجتماعی وتصادم منافع طبقاتی آنان بدانیم،تقدیرنکبت را بایدقبل ازهرچیز محصول صف آرائی خصمانه دوقطب مولد بحران ومولدجنگ وفلاکت بدانیم که درغیاب حضورفعال قطب اجتماعی سوم-قطب جنبش های مطالباتی-اجتماعی-سیاسی رهائی بخش،فرصت یافته اند که این چنین به گریبانمان چنگ بیافکنند.وچنین است که سیکل معیوب بحران بطوریک جانبه میدان دارشده وباعبورازمراحل کمی و جنینی خود،بندها یکی پس ازدیگری پاره می شوند وعقربه به نقطه قرمزنزدیک ترمی شود.شتاب تصاعدی بحران،که نیروی محرکه خود را ازتشدید فشارهای زمان بندی شده باهدف گشودن راه عقب نشینی رژیم ورساندن پشت او به خاک ازیکسو و با برانگیختن عکس العمل های متقابل ازجانب اومی گیرد،هرگونه پیش بینی دقیق مسیرتکوین بحران را ناممکن ساخته است.بکارگیری تاکتیک چماق وهویج یابهتراست بگوئیم تنیدن تاربدست وپای طعمه و آنگاه به سراغ آن رفتن تا با تکان دادن دست وپایش خود را درتارهای بیشتری گرفتارکند وتداوم این سیکل تا لحظه ازرمق افتادن حریف،فضای آغشته به بوی باروتی را به وجود آورده است که هرگونه جرقه پراکنی های موردی می توانددامنه بحران را ازکنترل طرفین خارج ساخته و آن را واردفازجدید و تباه کننده ای بکند. فضا مملوازردوبدل شدن چنین جرقه هائی است.
درچنین شرایطی است که سرویس های اطلاعاتی روسیه اخباری را گزارش می دهند که از آرایش تهاجمی و بی سابقه نیروهای آمریکا درمنطقه خلیج فارس اززمان حمله به عراق بدینسو،حکایت می کنند.آرایشی که برطبق همین گزارش ها، ازطریق مانورهای نظامی،آماج های فرضی خود درایران را بمباران کرده ونشان گرآن است که به مرحله آمادگی رسیده اند.گوئی که هنوز فضای آغشته به بوی باروت بقدرکافی اشباع نشده، درواکنشی متقابل رژیم ایران نیزمانورنطامی تازه ای را درهمین منطقه شروع می کند.علاوه برآن دستگیری ملوانان انگلیسی-که خاطره اشغال سفارت آمریکارا برمی انگیزاند- خشم دولت انگلستان را به اوج تازه ای می رساند تا حدی که تلویحا دولت ایران را به اقدامات تنبیهی متقابل تهدید کرده وبا تعلیق مناسبات اقتصادی و سیاسی و ازتصویب گذراندن خواست خود در شورای امنیت سازمان ملل وحتا بنابه ادعای رژیم حمله به کنسولگری ایران دربصره، بحران را به نقطه جوش خود نزدیک ترمی کند.درمبادله جرقه ها حتا به وقایع رخ داده هم بسنده نمی شود، خبر(شایعه)شلیک موشکی ازسوی رژیم ایران بسوی ناوگان دریائی آمریکا،قیمت نفت را برای لحظاتی دربازارعصبی ونگران بشدت بالامی برد.بطوری که برخی صاحب نظران،انتشاراین خبردروغین درمیان کشاکش های فوق را به مثابه تست بازارنفت وافکارعمومی نسبت به یک حمله واقعی تلقی می کنند. دامنه گسترش بحران تا آن جا بالامی رود که یک ژنرال روسی حتا مدعی تاریخ حمله،تعدادهدف ها وآماج های مورد تهاجم دراوائل آوریل می شود.درکناراین گزارش ها، انتشارنظریاتی چون نظربرژینسکی این استراتژیست کهنه کارآمریکائی مبنی براینکه دولت بوش درجهت آماده کردن افکارعمومی مردم جهان برای حمله به ایران گام برمی دارد،برخطیربودن اوضاع وآغشتگی آن به بوی باروت صحه می گذارد.مساله فقط درسطح اعلام ارزیابی سرویس های خبری و اطلاعاتی نمانده وازآن فراترمی رود.چنان که وزارت خارجه روسیه باصدوراطلاعیه ای،به دولت آمریکا نسبت به شروع جنگ جدیددرموردایران ومنطقه هشدارمی دهد. همزمان سران دودولت روسیه و چین که نگران سوء استفاده دولت آمریکا ازقطعنامه های شورای امنیت برای انجام اقدام نظامی هستند لازم می بینند که درنشست مشترکی تصریح کنند که این قطعنامه اجازه چنین کاری را به کسی نمی دهد. دولت آمریکا نیزبه نوبه خود بیکارنه نشسته و باهدف تشدید دامنه تحریم ایران که درتداوم خود،اختلال وازکارانداختن تولید و فروش نفت( وحتا واردات بنزین)،یعنی قلب طپنده اقتصاد ایران را نشانه گرفته است، روسیه وچین را بدلیل انجام معلامات نظامی و بستن قراردادهای نفتی با رژیم تهران به تحریم وافزایش فشاربه آن ها تهدید می کند.اروپا که به عنوان دلال واسط واعمال کننده فشارهای دیپلماسی دربحران هسته ای عمل می کند،عملا وارد مسیرلغزنده وگشاینده بحران روبه تصاعدی شده که ناچاراست به تدریج ابتکارعمل را به دست دولت آمریکا بسپارد.کاربه آنجاکشیده که کاخ سفید به بهانه خطرموشک های بالیستیک ایران وکره شمالی،نه فقط بدنبال استقرارموشک وایستگاه های جاسوسی دربخش اروپای شرقی ودرمناطق نزدیک به مرزهای روسیه برآمده است ،بلکه باتشدید فضای جنگ سردجدید،فشارهای تازه ای را برای تحت الحمایه قراردادن اتحادیه اروپا(وهم چنین ژاپن) بکارگرفته است.نکته درخورتوجه آنست که دولت آمریکا این سیاست را ازِقبل سیاست تشدید بحران وبدون تمایل وتوافق سران دول اروپائی پی میگیرد.بطوری که حتا خانم مرکل هم باهمه محافظه کاری خود، زبان به شکوه وانتقاد نسبت به واشنگتن گشوده وآن را شروع دوباره برای جنگ سردنامیده است.
آن چه که به تشدید تخاصم وتنش بین دولت آمریکا و ایران درسال جدید بعد ودامنه بیشتری می دهد،همانا موضع حزب دموکرات آمریکا بعنوان حزب رقیب و مدعی کسب قدرت دردوره ریاست جمهوری آینده است که از هم اکنون اکثریت نمایندگان مجلس وسنای امریکا را بدست آورده است. این حزب که برخلاف مواضع خوددرموردعراق که خواهان خروج زمان بندی شده دولت آمریکا ازآن وبستن دست وبال جرج بوش برای گسترش دامنه جنگ است، درمورد ایران آشکارا سیاست دیگری راپیگیری می کند. براساس همین سیاست، اخیرا ازدرخواست خود مبنی بر پس گرفتن اختیارات جنگی بوش که بهنگام جنگ عراق ازسوی کنگره آمریکا به وی داده شده بود،عقب نشست. این عقب نشینی نه فقط بدلیل مناسبات وپیوندهای دیرینه این حزب با لابی های نیرومنداسرائیل صورت گرفته ،بلکه هم چنین باین دلیل که سلب چنین اختیاری موجب تقویت مواضع رژیم ایران وتقویت این احساس که گوئی گزینه نظامی دربحران کنونی جائی ندارد،صورت گرفت. حزب مزبور هم چنین با تهیه قطعنامه هائی جهت تشدید فشاربه شرکاء تجاری خود در روسیه و چین وپاره ای ازشرکت های اروپائی باهدف فشاربیشتربه رژیم ایران راپیگیری می کند.وهمین سیاست یک بام ودوهوا درمورد ایران وعراق، پاره ای ازتحلیل گران اوضاع سیاسی را به این نتیجه رسانده است که حزب دموکرات به عنوان مدعی آینده کسب قدرت در کاخ سفید،درعین بهره برداری حداکثر ازشکست بوش درعراق،درهمان حال درمورد ایران-که خاطرات تلخی چون تسخیرسفارت و شکست کارتر دربرابرریگان را باخود همراه دارد- به نوعی با دولت بوش همراه شده وبرآن است که درطی باقی مانده دوران ریاست جمهوری وی درجهت حل این بحران واجتناب ازسرریزشدن آن به دولت آینده، نهایت همکاری را با وی درجهت حل آن تا قبل ازپایان ریاست جمهوری وی بعمل آورد.براساس همین ارزیابی ها، دمکرات ها درصورت به بن بست رسیدن راه حل های دیپلماتیک دراساس با تاکتیک بمباران سنگین هوائی بدون واردکردن نیروی زمینی-استراتژی ی که درزمان کلینتون، خود دموکرات ها مبتکرآن بودند ودرهمان زمان درپاره ای ازنقاط بحرانی جهان نظیر یوگسلاوی هم بکارگرفته شد،موافق هستند.باین ترتیب حزب دمکرات بادنبال کردن سیاست هم به نعل وهم به میخ درموردایران،عملا برکوره جنگ وتشدید تحریم می دمد.واین درحالی است که نومحافظه کاران نیزبه نوبه خوددراین رویکرد راه گریزی برای فرارازبحران عراق و پوشاندن دامنه شکست ودفاع ازحیثیت سیاسی خود می جویند.
روی دیگرسکه بحران هسته ای را جمهوری اسلامی تشکیل می دهد که به نوبه خود با اتخاذ سیاست ارتجاعی وتحریک آمیزدست یابی به انرژی هسته ای وهمراه کردن آن بااقدامات وشعارهای حساسیت برانگیزدیگر،بهترین دست آویزها را برای نومحافظه کاران جهت کانونی کردن بحران حول ایران و خروج نومحافظه کاران ازگرداب کنونی فراهم می سازد.براین اساس سران رژیم استراتژی معینی را دنبال میکنند که برپایه ارزیایی های زیرنهفته است:
الف- براین پایه که ماهیت تهدیدات کنونی اساسا جنگ روانی بوده ودارای جنبه های ایذائی محدود است.عدم توانائی دولت های غربی دربرافروختن جنگ جدید،وناتوانی اشان در تعمیق فشارهای اقتصادی به حوزه های کلیدی اقتصادی،روند روبافزایش شکاف های داخلی دول رقیب وبیرون آمدن جهان ازمدار تک قطبی وگسترش تنش های درونی وداخلی آمریکا، اساس ارزیابی رژیم را ازوضعیت کنونی و توازن قوا تشکیل می دهد.
ب-براین اساس تصوررژیم برآن است که با تحمل هزینه هائی نه چندان سنگین ونابودکننده قادربه تحمیل حق دست یابی به انرژی هسته ای وهموارکردن راه ورود خودبه باشگاه هسته ای می گردد. که باتکیه برآن می تواند ازموضع قدرت به چانه زنی بادول غربی پرداخته و هم چون سپر حفاظتی و تضمین کننده برای تداوم موجودیتش وبعنوان یک قدرت منطقه ای ازآن سود جوید.
برهمین پایه است که رژیم وخامنه ای سال جدید را سال انسجام ملی و اسلامی نام می نهند. محورنخست برای ممانعت از باصطلاح سوءاستفاده دشمن، درواقع برآن است تا حنبش های اجتماعی و ملی ومطالباتی وآزادیخواهانه مردم را تحت عنوان حفظ وحدت ملی مورد فشاربیشتری قراردهد. ومحوردوم،انسجام اسلامی،نیزخثنا کردن یکی دیگرازتاکتیکهای مهم دولت آمریکا را که ناظربر تشکیل وتقویت بلوکی ازکشورهای اسلامی وعرب منطقه ای برای مهاررژیم ایران وهمراهی با سیاست های غرب دررابطه باایران است، دربرابرخود قرارداده است.
باین ترتیب حاکم کردن فضائی که درآن پیگیری مطالبات ازسوی جنبش های زحمتکشان بعنوان همسوئی با دشمن تلقی گرددو طرح هرگونه انتقادبه سیاست های حاکم به معنای تضعیف جبهه اسلام وبه مثابه امری دشمن شاد کن به شماررود، دوهدف عمده پیام های خامنه ای درسال جدید را تشکیل می دهد.
*****
رژیم با ارزیابی نادرست ازتوانائی ها وناتوانائی های خود و دشمنانش،درریگزار بی انتهائی بسوی سراب هسته ای ودست یابی به حبل المتین نجات بخش روان است والبته دراین میان با گروگان گرفتن سرنوشت کشورومیلیونها انسان زحمتکش ساکن آن، این آن ها هستند که باید هرلحظه تاوان سنگین جاه طلبی های رژیم را بپردازند.
بی شک سرپیچی ازهمراهی با رژیم درچنین برهوتی، تنها راه برون رفت ازفرورفتن به قعرشن زارهای آن است.تنها فعال شدن وبه میان آمدن صدای سوم وصدای زندگی وآزادی است که با گفتن نه قاطع به هردوقطب ویرانگر این بحران می تواند برتؤطئه مشترک دشمنان خود فائق آید.نباید حتا یک لحظه فراموش کنیم که دوقطبی شدن هرچه بیشتربحران،آن چه که هردوطرف بحران باهمه توان خود بدان مشغولند، معنائی جزتشدید فلاکت وتشدید سرکوب وآزادی ندارد.ملاخورشدن لایحه پرداخت های هم آهنگ معلمان درروزهای پایانی سال گذشته وبیرون آمدن رژیم ازنظارت ویژه کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل متحد، تنها دونمونه تیپیک است که ازبرکت کانونی شدن بحران حول محورهسته ای-تااین درجه بسهولت- صورت گرفته است.
یی شک گشودن جبهه گسترده مبارزه برای دست یابی به حقوق مسلم جنبش های مزدوحقوق بگیران،علیه آپارتاید جنسی و برای آزادی وحق تعیین سرنوشت خود،پاسخ عملی قاطعی است به هر دوقطب بحران.هم به قطبی که خواست خودرا بعنوان حق مسلم ملی به مردم نسبت می دهد وهم علیه قدرت های امپریالیستی که مبارزه مردم برای نفی قیمومیت ولایت فقها را فرصتی برای اعمال قیمومیت خود برمردم ایران و منطقه به حساب می آورند ودرهمان حال منطقه وجهان را به سوی پرتگاه جدیدی سوق می دهند.
دراین رابطه بویژه برنیروهای رادیکال وچپ است که باطرح شعارجداناپذیری مبارزه با امپریالیسم ازمبارزه برای آزادی وعلیه استبداد واز مبارزه برای مطالبات مردم وعلیه سیاست های اقتصادی نئولیبرالیزم، هم طرفندهای رژیم را بی اثرکنند وهم محتوای ادعاها وشعارهای دولت های امپریالیستی ومدافعین آنها را رسواسازند.
2007-04-02—13.01.86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com