Monday, October 21, 2024

از چه می ترسند؟

 از چه می ترسند؟

تصمیم ارتش اسرائیل درباره ویران کردن کامل خانه‌ ای که یحیی السنوار در آن کشته شد (شبکه ۱۴ اسرائیل) درحالی که تبلیغات سرسام آور ضدتروریستی شان گوش فلک را کرده است، و خودهمان کارها را حق به جانب و با ضریب و ابعادی صد و چه بسا هزاران برابر انجام می‌دهند، پرسش این است که براستی امحاء نشانه‌‌ها برای چه؟ آن‌ها از چه چیزی می‌هراسند و تلاش می‌کنند که آن را پنهان سازند؟. درک درونمایه این نوع رفتارمتناقض نما به سهم خود می‌تواند نوری بر تاریکخانه تبلیغات یک سویه آن‌ها بتاباند: قبل از هرچیزی بدان دلیل که آن‌ها در قالب فاتحان و زورمندان تاریخ، میل مفرطی دارند که حقیقت را آن‌گونه که دوست دارند نشان بدهند و در این میان بخش بزر گی از آن را پنهان سازند. این گونه حقیقت نمائی و روایت سازی از تاریخ برای آن ها از نیمه شروع می شود. در رفتارشناسی‌‌آنها از این نمونه ها کم نیستند. چنان که ۱۱ سپتامبرآمریکا یک نمونه دیگر و البته متفاوتی از همین گونه روایتگری بود. در آن زمان اوباما وقتی در یورشی بن لادن را کشت، در اتاق سیاست کاخ سفید تصمیم گرفتند برای آن که مباداجسد وی زیارتگاه خیل پیروانش بشود، آن را به دریا بیافکنند تا طعمه ماهیان شود و به گفته اوباما اثری از وی نماند تاکسانی هوس نکنند حول مزارش طواف کنند.

و اینک در موردی متفاوت: 
دولت اسرائیل نیز از قضا از ۷ اکتبر به مثابه ۱۱ سپتامبرخود نام برده است و السنوار را به عنوان طراح و موتور پبشبرد آن معرفی و سعی کرده است بین آن‌ها و مساله فلسطین و «تروریسم» نوع بن لادنی مشابهت ایجادکند که البته چندان هم موفق نبوده‌است. چنان که تظاهرات گسترده‌در جهان به حمایت از فلسطین برخلاف چکاچک میدان‌‌جنگ، باخت او را در افکارعمومی جهان و حتی نهادهای رسمی بین المللی و حقوق بشری رقم زده است و همین موجب شده که ترس دولت اسرائیل از تبدیل شدن نحوه مرگ و مکان آن به یک حماسه و به زیارتگاهی برای برای پیروان و دوستداران جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و چه بسا فراتر از آن یک ترس واقعی باشد. بویژه فیلم‌ها و تصاویرماندگاری که از نحوه مرگ و جنگیدنش تا آخرین لحظه، و از قضا توسط خودارتش اسرائیل ثبت شده است. این نیز یک طنزتناقض نماست که از یکسو جسد او را به غنیمت می‌برند، که جه بسا برای معاوضه و معامله برای نجات گروگان‌ها بکارآید، و از سوی دیگر همزمان نگران تبدیل شدن جسم و مکان او به یک زیارتگاه می باشند!. و بالاخره همان پرسش سمج هم چنان در مسیرراهمان سر برمی‌آورد : براستی از چه می ترسند؟. از این که دروغشان از نقل روایت یک جانبه و از نیمه داستان - نادیده گرفتن تاریخ پیش از ۷ اکتبر- برای نسل‌های جدید و همگان رو شود و رسوای عام گردند؟ یا آن‌که علیرغم مسخ حقیقت، اما خود در پس ذهنشان خوب می دانند که حقیقت چیست و نبرد و مرگ سنوار و حماس ولو با رنگ وبوی مذهبی والهیاتی و گفتمانی کدر در متن مقاومت مردمان یک سرزمین برای رفع اشغال و تعیین حق سرنوشت است که می‌تواند به یک رویدادی برانگیزاننده امواج بلندتری برای طرفداران تبدبیل شود. جنبش‌های مقاومت در عصرجهانی شده کنونی و در غیاب هژمونی گفتمان ترقی‌خواهانه و پیشرو می توانند به درجات گوناگونی از عیارترقی‌خواهی تهی و از غلبه عنصر ارتجاعی (مثل طالبان) در رنج باشند و حتی در تناسب با سرشت خود «چه‌گواراهای مذهبی» خود را پرورش دهند. جهان بحران انتقالی پیچیده و فضای گرگ و میش گیج کننده‌ای را طی‌می‌کند و ایستارهای مقاومت نیز بهمان اندازه تاریک روشن است و برای درخشش خود نیازمند غبارروبی.

No comments: