به مناسبت 16 آذر،روزدانشجو
موقعیت جنبش دانشجوئی و چالش های آن
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com
جنبش دانشجوئی ایران،درحال عبورازمرحله حساس وخطیری است. ولی فقیه ونماینده گان وی ازضرورت خانه تکانی در دانشگاه ها و تشکل های دانشجوئی سخن به میان می آورده اند وانجام یک ضد انقلاب فرهنگی دوم برای باصطلاح پاکسازی،باهدف تأمین مجدد سلطه بلامنازع رژیم بردانشگاه ها را دردستورکاردولت وهمه ارگان های سرکوب قرارداده اند. درهمان حال اصلاح طلبان درون و بیرون حکومتی همچون نهضت آزادی و عناصری چون تقی رحمانی ها ونئولیبرال هائی چون موسی غنی نژاد،ازهرطریق ممکن نظری و عملی به مقابله با برآمد نوین ورادیکال جنبش دانشجوئی برخاسته اند تاازطریق سوارشدن برموج آن،سکان هدایت این جنبش را بدست گیرند.درچنین شرایطی است که جنبش دانشجوئی با شعارهای رادیکال ومردمی نوینی پا به میدان عمل گذاشته است.چنان که با عزم خود برای حضورپررنگ دربرگزاری مراسم پرشکوه 16 آذرامسال،نه فقط توانست با خنثا کردن زمزمه های انتقال آن به امامزاده عبداله،که درحکم بازگذاشتن دست اوباشان رژیم برای بدست گرفتن ابتکارعمل بودبه دفاع جانانه ای ازسنت رزمنده دانشجوئی برخیزد،بلکه هم چنین با شکستن درب دانشگاه تهران و دیوارجدائی بین دانشجویان درون وبیرون آن، ودرشرایطی که رژیم با حالت فوق العاده گرداگرد محوطه دانشگاه را به محاصره خود درآورده بود،موفق شدتا تجمع پرشکوه و رزمنده خود را برگزارکند.بی شک برگزاری مراسم شکوهمند ومستقل 16 آذرنشانه تازه ای است از قرارگرفتن جنبش دانشجوئی درجایگاه طبیعی خود بعنوان یک جنبش ضداستبدادی وآزادیخواهانه، ضدامپریالیستی،و برابری طلبانه.آری جنبش دانشجوئی ایران باگرامیداشت افتخارآمیز16 آذرامسال،تولدنوین خود را باعبوراز خاکستر بیش ازدودهه رخوت و انفعال وپوست اندازی مراحل انتقالی تارسیدن به برآمد کنونی،جشن گرفت.
بی شک نگاهی به تحولات جنبش دانشجوئی درچندسال اخیر،بروشنی گام های روبجلوئی را که این جنبش برداشته است به نمایش می گذارد.کافی است نگاهی به شعارها و مطالبات وبیانیه های دانشجویان دراین چندسال وبطورمشخص شعارها وپلاکاردها،مقالات وبیانیه های مربوط به بزرگذاشت 16 آذرهمین امسال بیاندازیم تا به اهمیت راه پیمائی انجام شده درطی این سال ها پی ببریم.عبورازحاکمیت و جناح های رژیم ازیکسو و رویکرد به مطالبات پایه ای سیاسی و اجتماعی و نیزعطف توجه به جنبش های اجتماعی و مطالباتی مردم ازسوی دیگر،مشخصه بارزاین تحول است که می توان آن را بطورخلاصه نقل مکان سیاسی و عملی ازمرحله امید بستن به منازعات وشعارهای بالائی ها،بسوی متن جامعه واعماق بنامیم.نگاهی به مسیرطی شده هم چنین نشان می دهد که جنبش دانشجوئی باگزارازمراحل سرکوب های ناشی ازانقلاب ضدفرهنگی اول وتب وتاب اشغال سفارت وسپس دوران جنگ و افسون اصلاحات درون حکومتی وهم چنین اغواگری های اصلاح طلبان برون حکومتی،خوشبختانه توانسته است نه فقط ازمرحله نفی-نفی کلیت رژیم که رویداد 18 تیرازفرازهای برجسته وبیادماندنی آن بود- بگذرد،بلکه درهمان حال گام های مهمی را به سوی دست یابی به شعارها و مطالبات اثباتی وبامحتوای رهائی بخش بردارد.گرچه این تحول و دگرگونی هنوزهم در گام های اولیه خود قراردارد،اما این واقعیت چیزی ازاهمیت رویکرد تازه جنبش دانشجوئی نمی کاهد. باین ترتیب می توان ادعا کرد که جنبش دانشجوئی- دروجه غالب- پس ازچندین فقره پوست اندازی دردناک ومربوط به مراحل انتقالی، درجایگاه طبیعی وشایسته خود به عنوان یک جنبش اجتماعی مستقل و مدافع دموکراسی و برابری قرارگرفته است. دریک نگاه کلی می توان گفت که دوعامل بنیادی در طی بیش ازدودهه درایجادانحراف مسیر وانفعال تاریخی وآشفتگی صفوف جنبش دانشجوئی نقش کلیدی داشته است:نقش آفرینی وتقابل ارتجاعی وضدتاریخی رژیم تبه کارجمهوری اسلامی ومؤتلفین وحامیانش ازیکسو و امپریالیسم آمریکا ومدافعانش ازدگرسو.ستیزی که هردوسوی آن تلاش کرده اند که جامعه وبویژه جنبش دانشجوئی را به مثابه براده های فلزی جول قطب بندیی مورد نظرخویش طیف بندی کنند. (ازبحران سفارت و جنگ 8 ساله و بحران هسته ای می توان بعنوان مهم ترین فرازهای این کشاکش یاد کرد). بازبینی گذشته نشان می دهد که گرفتارشدن مبارزات دانشجوئی درتاروپود مانورها و طرفندهای این دونیروی فائقه،موجب دورشدن جنبش دانشجوئی ازجایگاه طبیعی وراستین خود با همان سه مشخصه آزادی خواهی،ضدامپریالیستی و برابری طلبی گردید.البته عبورازگردنه های فوق با بهای سنگینی بدست آمد.معهذاهنوزهم این خطروجود دارد،که فاصله گرفتن ازیک قطب ارتجاعی با توهم به یک قطب ارتجاعی دیگر و نزدیک شدن به آن همراه گردد. چرا که به تجربه دیده ایم کمبود آگاهی لازم،برانگیختگی و فوران نفرت ازیک جریان ارتجاعی مسلط، وچیره شدن استیصال ویاغلبه وسوسه باصطلاح میان ُبرزدن راه و گریزازپرداختن هزینه های لازم برای آزادی ورهائی،می تواند ضربات سنگینی به فرایند بلوغ انقلاب وارد آورد وبدین سان نطفه فاجعه دیگری دردل مبارزه علیه فاجعه موجود منعقد گردد. خوشبختانه تجربه گذشته وسمت گیری رویدادها و تلاش عناصرآگاه ومسئول ازمیزان آسیب پذیری فوق کاسته است،اما این هنوزبه طورکامل .دررابطه با این تجارب و سمت گیری رویدادها می می توان به فاجعه عراق وروشن شدن ماهیت ادعاهای باصطلاح دموکراسی خواهانه امپریالیستها درکشورهای همسایه و ناکامی های نئولیبرالیسم درکشورهای امریکای لاتین و سایرنقاط جهان وادعای پوچ پایان تاریخ اشاره کرد،که تاحدی موجب کندشدن تاخت وتاز گفتمان های متعلق به نحله های مختلف بورژوازی نئولییرال گردیده، اشاره کرد.شکسته شدن این فضا درعین حال به معنی ایجاد فضای گشایشگر برای گفتمان سوم ورادیکالی است که به سهم خود تأثیرمهمی درقرارگرفتن جنبش دانشجوئی درجایگاه طبیعی خود داشته است.
باهمه این ها همانطور که اشاره شد، جنبش دانشجوئی فقط گام های اولیه و مهمی را دراین سمت وسو برداشته است واین هنوزنه به معنای برداشتن همه گام های لازم است و نه حتا به معنای تثبیت گام های برداشته شده.هنوزچالش ها ونبردهای مهمی درپیش است که تدارک مناسب آن ها وظایف خطیرامروزرا تشکیل می دهند.نبردهائی که هوشیاری،آگاهی وبلوغ به مراتب بیشتر و سازماندهی مناسبی را می طلبد.واقعیت آن است که امروز ما با یک بحران چندوجهی گلاویزهستیم که پاسخ گوئی به آن، استراتژی وحرکات چندوجهی و پیچیده ای را می طلبد که لازم است بطورهمزمان بکارگرفته شوند.آن چه که دراین میان امیدوارکننده است،آنست که نیروی دانشجوئی بالقوه دارای پتانسیل وظرفیتی است که درصورت داشتن یک جهت گیری واستراتژی مناسب ورهائی بخش،می تواند نقش مهمی درگذارازاین گردنه های نفس گیر داشته باشد.این ظرفیت بالقوه ازعوامل عینی مهمی چون کمیت میلیونی، خاستگاه طبقاتی اکثرا متعلق به اقشارولایه های ازمیانی به پائین ترِ دانشجویان، گستردگی دانشگاه ها دراکثرنقاط شهری ایران، ترکیب جمعیتی جنسی وسنی وچندملیتی آن که موجب وجود حلقات مناسب اتصال با سایرجنبش های اجتماعی و ملت های تحت ستم می گردد،سرجشمه می گیرد.وجود چنین مختصاتی سبب شده که جنبش دانشجوئی ازنزدیک با طعم انواع ستم ها ومحرومیت ها آشنا بشود.نظیر انواع فشارها و تنگناهای معیشتی، نبود چشم اندازامیدوارکننده شغلی درپایان تحصیلات دانشگاهی، خاستگاه طبقاتیِ فرودست بسیاری ازدانشجویان. ترکیب این عناصربا آگاهی وسنت درخشان مبارزات دانشجوئی،درمجموع زمینه های مناسبی برای گره خوردن این جنبش با سایرجنبشهای اجتماعی فراهم ساخته است.بی شک اگراین پتانسیل عظیم اجتماعی درقالب استراتژی و تاکتیکهای مناسب خود را متحقق کند، می تواند تأثیرقابل توجهی درارتقاء کل جنبش مردم ایران وجهت گیری آن داشته باشد.
البته باید اضافه کنیم که درایفای نقش فوق جنبش دانشجوئی با آزمون ها وچالش های مهمی مواجه است که مهمترین آنها بقرارزیراست:
الف-یکی ازشروط اصلی،همانا تقویت و نیرومندترشدن هرچه بیشترصدا و گفتمان رادیکال و متعلق به چپ معطوف به جنبش های اجتماعی است. صدا ونیروئی پیگیر که دروهله نخست به تواند بازتاب دهنده مطالبات راستین جنبش دانشجوئی ومبارزات آن باشد.بدیهی است که این صدا بدون مصاف نظری و سیاسی باسایر گفتمان هاو صفوف مدافع نظام های سیاسی و طبقاتی موجود قادرنخواهد بودکه صدای خود را فراگیرکند.
گرچه شفاف کردن هرچه بیشتر این گفتمان و متبلورساختن آن درصفوف مستقل خود،یکی ازشروط تعیین کننده تحقق ظرفیت های بالقوه جنبش دانشجوئی است،اما خطاست هرآینه که این صدا واین گفتمان را معادل جنبش دانشجوئی تلقی کنیم.
ب- جنبش دانشجوئی بزرگترو فراترازآن است که بتوان آن را درقالب این یا آن گرایش جای داد. بنابراین بهمان اندازه محورنخست یعنی حضورمستقل این صدا، مهم است که این صدا خود را معادل کل جنبش دانشجوئی نداند و خود راتنها بخشی ازآن بشمارآورد.نباید فراموش کنیم که برسمیت شناختن پلورالیسم وچندگونگی یکی ازمهمترین مشخصات این گونه جنبش هاست.والبته نیازی به گفتن ندارد که جمع کردن این دومهم بایکدیگر،یعنی درنظرگرفتن جنبش به مثابه کلیتی متکثر و درچهارچوب آن به تقویت گفتمان رهائی بخش ورادیکال پرداختن،بلوغی را می طلبد که ضرورت شفاف ساختن گفتمان رادیکال را نه فقط به حربه ای برای تکه پاره کردن جنبش ها تبدیل نکند،بلکه برعکس آنرا درجهت تقویت توانمندی کلیت جنبش متکثرورادیکالیزه کردن گام به گام آن دربستر تجربه خودِ جنبش بکارگیرد.
ج-بی شک یک جنبش بالقوه میلیونی را نمی توان بدون خواستهای مشخص و ملموس و فراگیراعم ازصنفی و سیاسی قابل تصوردانست.بنابراین هرگونه بی توجهی به این گونه مطالبات به معنای نایده گرفتن عواملِ پا گرفتن وقوام یک جنبش است.بدیهی است که مطالبات فقط صنفی نیستند،بلکه عموما خصلت صنفی- سیاسی دارند. بویژه درجامعه ما، بدلیل وجود یک رژیم تمامیت گرا،که مداخله دائمی آن درکوچکترین بایدها ونباید های زندگی مردم،یکی ازمشخصه های اصلی آن است، پیوند تنگاتنکی بین عرصه های سیاس و صنفی وجود دارد.ولی وجوداین رابطه نزدیک نباید منجربه نقض قانونمندی فوق گردد.درواقع وجود چنان رابطه های تنگاتنگی بین مطالبات صنفی و سیاسی، تنها راه فراروی ازآنها را ازطریق تعمیق خواستهای بیواسطه وجاری فراهم می کند و نه انکار و دست کم گرفتن آنها را.
د-پای بندی به موازین ساختارهای جنبشی و حرکت جنبشی.
بی شک درنظرگرفتن چندگونگی درچهارچوب مختصات اصلی جنبش،یعنی خصائل ضد استبدادی وضدامپریالیستی وبرابری خواهانه جنبش دانشجوئی،وتوجه مطالبات پایه ای و مشترک قاطبه دانشجویان بخشی ازشروط لازمِ نگرش جنبشی است ولی نه همه آن. واگراین گفتمان درقالب ساختارها وعملکرد جنبشی خود کانالیزه نشودمی تواند ازمسیربالنده اش خارج شود. بنابراین لازم است که ساختارها اکیدا درخدمت جنبشی بودن ودرانطباق با آن باشد.یعنی به شکلی که بتواند بیشترین تعداد دانشجویان را بطورمستقیم درمبارزه برای اهداف خود درگیرساخته و درتصمیم گیری ها مشارکت دهد.بکارگیری چنین شیوه ای مستلزم آنست که همواره تأکید اصلی بروجودحداقل ساختارهرمی ومبتنی برنمایندگی دربالا وبرحداکثرمشارکت درپائین صورت گیرد. رویکردی که خود را درتأکید هرچه بیشتربرنقش مجامع عمومی درتصمیم گیری و تصمیم سازی و درگفتگو و اقناع و بسیج دانشجویان براین بستر، ودرساختارهای افقی و کمترعمودی ومبتنی برسلسه مراتب فرماندهی،برهم آهنگ سازی بخش های مختلف جنبش دانشجوئی بجای تصمیم گیری دربالا و درنهادهای فوقانی برفرازسردانشجویان وسپس ابلاغ آن ها به بدنه ودریک کلام بکارگیری دمکراسی مستقیم و مشارکتی نشان می دهد.گزاف نخواهد بود اگربگوئیم که گسترش دامنه جنبش خود بنیاد وخود رهان دانشجوئی، باید تمرین های مبادرت به عمل اجتماعی براساس ساختارهای فراسلسه مراتبی خود را ازهمین امروز شروع کند.بی شک حرکت دراین راستا، نه فقط درمجموع قدرت آسیب پذیری جنبش را دربرابراستبداد کاهش می دهد،بلکه تأثیرگذاری آن را برجنبش های دیگردوچندان می سازد.
ه-جنبش دانشجوئی جداازمختصات خود ویژه ای که تاکتیک ها و استراتژی های خود را می طلبد،درعین حال بخش مهمی ازجنبش عمومی را تشکیل می دهد که بهمین اعتبار همراه با سایرجنبش ها،درون کشتی بزرگتری قراردارد که نهایتا سرنوشتش با سرنوشت این کشتی پیوند خورده است.ازهمین رو ضرورت داشتن استراتژی کلان و گره زدن مبارزات خود با مبارزات کلان و سراسری ضرورتی گریزناپذیراست.نکته اصلی آنست که این دوعرصه بهیچ وجه دربرابرهمدیگرقرارندارند ونباید آنها رادرتقابل با یکدیگرقرارداد. درحقیقت تکامل و تقویت این هردوعرصه لازم و ملزوم یکدیگرند. بدیهی است که یک جنبش دانشجوئی دارای نفوذ توده ای درمیان دانشجویان،خواهد توانست حول مطالبات مشترک وکلان، مشارکت فعال ترومؤثرتری با سایرجنبش های اجتماعی و مبارزات عمومی آن ها داشته باشد تا وقتی یک جنبش ضعیف و پراکنده ای باشد.بنابراین راهبردبرپائی جنبش جنبش ها،نیازمند یک جنبش دانشجوئی نیرومندو توده ای است.جنبشی که قادراست بااستفاده ازمطالبات مشترک وحلقات متداخل خود نقش مثبت و کارسازی را درمبارزه علیه ستم سیاسی-مذهبی،جنسی، ملی وطبقاتی و رهائی اجتماعی به عمل آورد.
و-ضرورت داشتن نگاه جهانی و پیوند با جنبش های جهانی ضدسرمایه داری.
دردنیائی که سرنوشت آحاد ساکنین آن روزبروز با یکدیگربیشترگره می خورد ودرهمان حال زحمتکشان همه کشورها،با دشمنان واحد ومتحدی روبرومی شوند که با کنترل همه اهرم های جهانی،فقرو تبعیض وتباهی را درهرنقطه جهان جاری می سازند،به تنهائی وبه صرف یک استراتژی بومی و معطوف به مرزهای ملی نمی توان به مقابله با چنین فلاکتی بپاخواست.ازاین رو یک استراتژی واقعی و کارآمد نمی تواند بدون وجه منطقه ای و جهانی قابل تصورباشد.درهمین رابطه ضرورت همبستگی و پیوند متقابل باجنبش های مترقی بین المللی ازیکسو ومشارکت درمبارزه علیه امپریالیسم وتهدیدات آن ازسوی دیگر،یکی ازمؤلفه های مهم جنبش های نوین است. وپاسخ به این نیازدرموردجنبش دانشجوئی از اهمیت زیادی برخورداراست.
2006-12-07 – 16-09-85
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
موقعیت جنبش دانشجوئی و چالش های آن
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com
جنبش دانشجوئی ایران،درحال عبورازمرحله حساس وخطیری است. ولی فقیه ونماینده گان وی ازضرورت خانه تکانی در دانشگاه ها و تشکل های دانشجوئی سخن به میان می آورده اند وانجام یک ضد انقلاب فرهنگی دوم برای باصطلاح پاکسازی،باهدف تأمین مجدد سلطه بلامنازع رژیم بردانشگاه ها را دردستورکاردولت وهمه ارگان های سرکوب قرارداده اند. درهمان حال اصلاح طلبان درون و بیرون حکومتی همچون نهضت آزادی و عناصری چون تقی رحمانی ها ونئولیبرال هائی چون موسی غنی نژاد،ازهرطریق ممکن نظری و عملی به مقابله با برآمد نوین ورادیکال جنبش دانشجوئی برخاسته اند تاازطریق سوارشدن برموج آن،سکان هدایت این جنبش را بدست گیرند.درچنین شرایطی است که جنبش دانشجوئی با شعارهای رادیکال ومردمی نوینی پا به میدان عمل گذاشته است.چنان که با عزم خود برای حضورپررنگ دربرگزاری مراسم پرشکوه 16 آذرامسال،نه فقط توانست با خنثا کردن زمزمه های انتقال آن به امامزاده عبداله،که درحکم بازگذاشتن دست اوباشان رژیم برای بدست گرفتن ابتکارعمل بودبه دفاع جانانه ای ازسنت رزمنده دانشجوئی برخیزد،بلکه هم چنین با شکستن درب دانشگاه تهران و دیوارجدائی بین دانشجویان درون وبیرون آن، ودرشرایطی که رژیم با حالت فوق العاده گرداگرد محوطه دانشگاه را به محاصره خود درآورده بود،موفق شدتا تجمع پرشکوه و رزمنده خود را برگزارکند.بی شک برگزاری مراسم شکوهمند ومستقل 16 آذرنشانه تازه ای است از قرارگرفتن جنبش دانشجوئی درجایگاه طبیعی خود بعنوان یک جنبش ضداستبدادی وآزادیخواهانه، ضدامپریالیستی،و برابری طلبانه.آری جنبش دانشجوئی ایران باگرامیداشت افتخارآمیز16 آذرامسال،تولدنوین خود را باعبوراز خاکستر بیش ازدودهه رخوت و انفعال وپوست اندازی مراحل انتقالی تارسیدن به برآمد کنونی،جشن گرفت.
بی شک نگاهی به تحولات جنبش دانشجوئی درچندسال اخیر،بروشنی گام های روبجلوئی را که این جنبش برداشته است به نمایش می گذارد.کافی است نگاهی به شعارها و مطالبات وبیانیه های دانشجویان دراین چندسال وبطورمشخص شعارها وپلاکاردها،مقالات وبیانیه های مربوط به بزرگذاشت 16 آذرهمین امسال بیاندازیم تا به اهمیت راه پیمائی انجام شده درطی این سال ها پی ببریم.عبورازحاکمیت و جناح های رژیم ازیکسو و رویکرد به مطالبات پایه ای سیاسی و اجتماعی و نیزعطف توجه به جنبش های اجتماعی و مطالباتی مردم ازسوی دیگر،مشخصه بارزاین تحول است که می توان آن را بطورخلاصه نقل مکان سیاسی و عملی ازمرحله امید بستن به منازعات وشعارهای بالائی ها،بسوی متن جامعه واعماق بنامیم.نگاهی به مسیرطی شده هم چنین نشان می دهد که جنبش دانشجوئی باگزارازمراحل سرکوب های ناشی ازانقلاب ضدفرهنگی اول وتب وتاب اشغال سفارت وسپس دوران جنگ و افسون اصلاحات درون حکومتی وهم چنین اغواگری های اصلاح طلبان برون حکومتی،خوشبختانه توانسته است نه فقط ازمرحله نفی-نفی کلیت رژیم که رویداد 18 تیرازفرازهای برجسته وبیادماندنی آن بود- بگذرد،بلکه درهمان حال گام های مهمی را به سوی دست یابی به شعارها و مطالبات اثباتی وبامحتوای رهائی بخش بردارد.گرچه این تحول و دگرگونی هنوزهم در گام های اولیه خود قراردارد،اما این واقعیت چیزی ازاهمیت رویکرد تازه جنبش دانشجوئی نمی کاهد. باین ترتیب می توان ادعا کرد که جنبش دانشجوئی- دروجه غالب- پس ازچندین فقره پوست اندازی دردناک ومربوط به مراحل انتقالی، درجایگاه طبیعی وشایسته خود به عنوان یک جنبش اجتماعی مستقل و مدافع دموکراسی و برابری قرارگرفته است. دریک نگاه کلی می توان گفت که دوعامل بنیادی در طی بیش ازدودهه درایجادانحراف مسیر وانفعال تاریخی وآشفتگی صفوف جنبش دانشجوئی نقش کلیدی داشته است:نقش آفرینی وتقابل ارتجاعی وضدتاریخی رژیم تبه کارجمهوری اسلامی ومؤتلفین وحامیانش ازیکسو و امپریالیسم آمریکا ومدافعانش ازدگرسو.ستیزی که هردوسوی آن تلاش کرده اند که جامعه وبویژه جنبش دانشجوئی را به مثابه براده های فلزی جول قطب بندیی مورد نظرخویش طیف بندی کنند. (ازبحران سفارت و جنگ 8 ساله و بحران هسته ای می توان بعنوان مهم ترین فرازهای این کشاکش یاد کرد). بازبینی گذشته نشان می دهد که گرفتارشدن مبارزات دانشجوئی درتاروپود مانورها و طرفندهای این دونیروی فائقه،موجب دورشدن جنبش دانشجوئی ازجایگاه طبیعی وراستین خود با همان سه مشخصه آزادی خواهی،ضدامپریالیستی و برابری طلبی گردید.البته عبورازگردنه های فوق با بهای سنگینی بدست آمد.معهذاهنوزهم این خطروجود دارد،که فاصله گرفتن ازیک قطب ارتجاعی با توهم به یک قطب ارتجاعی دیگر و نزدیک شدن به آن همراه گردد. چرا که به تجربه دیده ایم کمبود آگاهی لازم،برانگیختگی و فوران نفرت ازیک جریان ارتجاعی مسلط، وچیره شدن استیصال ویاغلبه وسوسه باصطلاح میان ُبرزدن راه و گریزازپرداختن هزینه های لازم برای آزادی ورهائی،می تواند ضربات سنگینی به فرایند بلوغ انقلاب وارد آورد وبدین سان نطفه فاجعه دیگری دردل مبارزه علیه فاجعه موجود منعقد گردد. خوشبختانه تجربه گذشته وسمت گیری رویدادها و تلاش عناصرآگاه ومسئول ازمیزان آسیب پذیری فوق کاسته است،اما این هنوزبه طورکامل .دررابطه با این تجارب و سمت گیری رویدادها می می توان به فاجعه عراق وروشن شدن ماهیت ادعاهای باصطلاح دموکراسی خواهانه امپریالیستها درکشورهای همسایه و ناکامی های نئولیبرالیسم درکشورهای امریکای لاتین و سایرنقاط جهان وادعای پوچ پایان تاریخ اشاره کرد،که تاحدی موجب کندشدن تاخت وتاز گفتمان های متعلق به نحله های مختلف بورژوازی نئولییرال گردیده، اشاره کرد.شکسته شدن این فضا درعین حال به معنی ایجاد فضای گشایشگر برای گفتمان سوم ورادیکالی است که به سهم خود تأثیرمهمی درقرارگرفتن جنبش دانشجوئی درجایگاه طبیعی خود داشته است.
باهمه این ها همانطور که اشاره شد، جنبش دانشجوئی فقط گام های اولیه و مهمی را دراین سمت وسو برداشته است واین هنوزنه به معنای برداشتن همه گام های لازم است و نه حتا به معنای تثبیت گام های برداشته شده.هنوزچالش ها ونبردهای مهمی درپیش است که تدارک مناسب آن ها وظایف خطیرامروزرا تشکیل می دهند.نبردهائی که هوشیاری،آگاهی وبلوغ به مراتب بیشتر و سازماندهی مناسبی را می طلبد.واقعیت آن است که امروز ما با یک بحران چندوجهی گلاویزهستیم که پاسخ گوئی به آن، استراتژی وحرکات چندوجهی و پیچیده ای را می طلبد که لازم است بطورهمزمان بکارگرفته شوند.آن چه که دراین میان امیدوارکننده است،آنست که نیروی دانشجوئی بالقوه دارای پتانسیل وظرفیتی است که درصورت داشتن یک جهت گیری واستراتژی مناسب ورهائی بخش،می تواند نقش مهمی درگذارازاین گردنه های نفس گیر داشته باشد.این ظرفیت بالقوه ازعوامل عینی مهمی چون کمیت میلیونی، خاستگاه طبقاتی اکثرا متعلق به اقشارولایه های ازمیانی به پائین ترِ دانشجویان، گستردگی دانشگاه ها دراکثرنقاط شهری ایران، ترکیب جمعیتی جنسی وسنی وچندملیتی آن که موجب وجود حلقات مناسب اتصال با سایرجنبش های اجتماعی و ملت های تحت ستم می گردد،سرجشمه می گیرد.وجود چنین مختصاتی سبب شده که جنبش دانشجوئی ازنزدیک با طعم انواع ستم ها ومحرومیت ها آشنا بشود.نظیر انواع فشارها و تنگناهای معیشتی، نبود چشم اندازامیدوارکننده شغلی درپایان تحصیلات دانشگاهی، خاستگاه طبقاتیِ فرودست بسیاری ازدانشجویان. ترکیب این عناصربا آگاهی وسنت درخشان مبارزات دانشجوئی،درمجموع زمینه های مناسبی برای گره خوردن این جنبش با سایرجنبشهای اجتماعی فراهم ساخته است.بی شک اگراین پتانسیل عظیم اجتماعی درقالب استراتژی و تاکتیکهای مناسب خود را متحقق کند، می تواند تأثیرقابل توجهی درارتقاء کل جنبش مردم ایران وجهت گیری آن داشته باشد.
البته باید اضافه کنیم که درایفای نقش فوق جنبش دانشجوئی با آزمون ها وچالش های مهمی مواجه است که مهمترین آنها بقرارزیراست:
الف-یکی ازشروط اصلی،همانا تقویت و نیرومندترشدن هرچه بیشترصدا و گفتمان رادیکال و متعلق به چپ معطوف به جنبش های اجتماعی است. صدا ونیروئی پیگیر که دروهله نخست به تواند بازتاب دهنده مطالبات راستین جنبش دانشجوئی ومبارزات آن باشد.بدیهی است که این صدا بدون مصاف نظری و سیاسی باسایر گفتمان هاو صفوف مدافع نظام های سیاسی و طبقاتی موجود قادرنخواهد بودکه صدای خود را فراگیرکند.
گرچه شفاف کردن هرچه بیشتر این گفتمان و متبلورساختن آن درصفوف مستقل خود،یکی ازشروط تعیین کننده تحقق ظرفیت های بالقوه جنبش دانشجوئی است،اما خطاست هرآینه که این صدا واین گفتمان را معادل جنبش دانشجوئی تلقی کنیم.
ب- جنبش دانشجوئی بزرگترو فراترازآن است که بتوان آن را درقالب این یا آن گرایش جای داد. بنابراین بهمان اندازه محورنخست یعنی حضورمستقل این صدا، مهم است که این صدا خود را معادل کل جنبش دانشجوئی نداند و خود راتنها بخشی ازآن بشمارآورد.نباید فراموش کنیم که برسمیت شناختن پلورالیسم وچندگونگی یکی ازمهمترین مشخصات این گونه جنبش هاست.والبته نیازی به گفتن ندارد که جمع کردن این دومهم بایکدیگر،یعنی درنظرگرفتن جنبش به مثابه کلیتی متکثر و درچهارچوب آن به تقویت گفتمان رهائی بخش ورادیکال پرداختن،بلوغی را می طلبد که ضرورت شفاف ساختن گفتمان رادیکال را نه فقط به حربه ای برای تکه پاره کردن جنبش ها تبدیل نکند،بلکه برعکس آنرا درجهت تقویت توانمندی کلیت جنبش متکثرورادیکالیزه کردن گام به گام آن دربستر تجربه خودِ جنبش بکارگیرد.
ج-بی شک یک جنبش بالقوه میلیونی را نمی توان بدون خواستهای مشخص و ملموس و فراگیراعم ازصنفی و سیاسی قابل تصوردانست.بنابراین هرگونه بی توجهی به این گونه مطالبات به معنای نایده گرفتن عواملِ پا گرفتن وقوام یک جنبش است.بدیهی است که مطالبات فقط صنفی نیستند،بلکه عموما خصلت صنفی- سیاسی دارند. بویژه درجامعه ما، بدلیل وجود یک رژیم تمامیت گرا،که مداخله دائمی آن درکوچکترین بایدها ونباید های زندگی مردم،یکی ازمشخصه های اصلی آن است، پیوند تنگاتنکی بین عرصه های سیاس و صنفی وجود دارد.ولی وجوداین رابطه نزدیک نباید منجربه نقض قانونمندی فوق گردد.درواقع وجود چنان رابطه های تنگاتنگی بین مطالبات صنفی و سیاسی، تنها راه فراروی ازآنها را ازطریق تعمیق خواستهای بیواسطه وجاری فراهم می کند و نه انکار و دست کم گرفتن آنها را.
د-پای بندی به موازین ساختارهای جنبشی و حرکت جنبشی.
بی شک درنظرگرفتن چندگونگی درچهارچوب مختصات اصلی جنبش،یعنی خصائل ضد استبدادی وضدامپریالیستی وبرابری خواهانه جنبش دانشجوئی،وتوجه مطالبات پایه ای و مشترک قاطبه دانشجویان بخشی ازشروط لازمِ نگرش جنبشی است ولی نه همه آن. واگراین گفتمان درقالب ساختارها وعملکرد جنبشی خود کانالیزه نشودمی تواند ازمسیربالنده اش خارج شود. بنابراین لازم است که ساختارها اکیدا درخدمت جنبشی بودن ودرانطباق با آن باشد.یعنی به شکلی که بتواند بیشترین تعداد دانشجویان را بطورمستقیم درمبارزه برای اهداف خود درگیرساخته و درتصمیم گیری ها مشارکت دهد.بکارگیری چنین شیوه ای مستلزم آنست که همواره تأکید اصلی بروجودحداقل ساختارهرمی ومبتنی برنمایندگی دربالا وبرحداکثرمشارکت درپائین صورت گیرد. رویکردی که خود را درتأکید هرچه بیشتربرنقش مجامع عمومی درتصمیم گیری و تصمیم سازی و درگفتگو و اقناع و بسیج دانشجویان براین بستر، ودرساختارهای افقی و کمترعمودی ومبتنی برسلسه مراتب فرماندهی،برهم آهنگ سازی بخش های مختلف جنبش دانشجوئی بجای تصمیم گیری دربالا و درنهادهای فوقانی برفرازسردانشجویان وسپس ابلاغ آن ها به بدنه ودریک کلام بکارگیری دمکراسی مستقیم و مشارکتی نشان می دهد.گزاف نخواهد بود اگربگوئیم که گسترش دامنه جنبش خود بنیاد وخود رهان دانشجوئی، باید تمرین های مبادرت به عمل اجتماعی براساس ساختارهای فراسلسه مراتبی خود را ازهمین امروز شروع کند.بی شک حرکت دراین راستا، نه فقط درمجموع قدرت آسیب پذیری جنبش را دربرابراستبداد کاهش می دهد،بلکه تأثیرگذاری آن را برجنبش های دیگردوچندان می سازد.
ه-جنبش دانشجوئی جداازمختصات خود ویژه ای که تاکتیک ها و استراتژی های خود را می طلبد،درعین حال بخش مهمی ازجنبش عمومی را تشکیل می دهد که بهمین اعتبار همراه با سایرجنبش ها،درون کشتی بزرگتری قراردارد که نهایتا سرنوشتش با سرنوشت این کشتی پیوند خورده است.ازهمین رو ضرورت داشتن استراتژی کلان و گره زدن مبارزات خود با مبارزات کلان و سراسری ضرورتی گریزناپذیراست.نکته اصلی آنست که این دوعرصه بهیچ وجه دربرابرهمدیگرقرارندارند ونباید آنها رادرتقابل با یکدیگرقرارداد. درحقیقت تکامل و تقویت این هردوعرصه لازم و ملزوم یکدیگرند. بدیهی است که یک جنبش دانشجوئی دارای نفوذ توده ای درمیان دانشجویان،خواهد توانست حول مطالبات مشترک وکلان، مشارکت فعال ترومؤثرتری با سایرجنبش های اجتماعی و مبارزات عمومی آن ها داشته باشد تا وقتی یک جنبش ضعیف و پراکنده ای باشد.بنابراین راهبردبرپائی جنبش جنبش ها،نیازمند یک جنبش دانشجوئی نیرومندو توده ای است.جنبشی که قادراست بااستفاده ازمطالبات مشترک وحلقات متداخل خود نقش مثبت و کارسازی را درمبارزه علیه ستم سیاسی-مذهبی،جنسی، ملی وطبقاتی و رهائی اجتماعی به عمل آورد.
و-ضرورت داشتن نگاه جهانی و پیوند با جنبش های جهانی ضدسرمایه داری.
دردنیائی که سرنوشت آحاد ساکنین آن روزبروز با یکدیگربیشترگره می خورد ودرهمان حال زحمتکشان همه کشورها،با دشمنان واحد ومتحدی روبرومی شوند که با کنترل همه اهرم های جهانی،فقرو تبعیض وتباهی را درهرنقطه جهان جاری می سازند،به تنهائی وبه صرف یک استراتژی بومی و معطوف به مرزهای ملی نمی توان به مقابله با چنین فلاکتی بپاخواست.ازاین رو یک استراتژی واقعی و کارآمد نمی تواند بدون وجه منطقه ای و جهانی قابل تصورباشد.درهمین رابطه ضرورت همبستگی و پیوند متقابل باجنبش های مترقی بین المللی ازیکسو ومشارکت درمبارزه علیه امپریالیسم وتهدیدات آن ازسوی دیگر،یکی ازمؤلفه های مهم جنبش های نوین است. وپاسخ به این نیازدرموردجنبش دانشجوئی از اهمیت زیادی برخورداراست.
2006-12-07 – 16-09-85
www.taghi-roozbeh.blogspot.com