Wednesday, July 07, 2021

به بهانه اعتراضات شبانه! سونامی اعتراضات؟ چه کسی خلأ بوجودآمده را پر می کند مردم یا رژیم؟

 به بهانه اعتراضات شبانه! سونامی اعتراضات؟ چه کسی خلأ بوجودآمده را پر می کند مردم یا رژیم؟

اعتراض اهالی شهرری و در سایرمناطق و استان های دیگر به قطع جریان برق و یا آب و اهمیت آن در پیوند خیابان و اعتصابات*                                                                                                           

بحران بازتولیداقتدار و ناکارآمدی رژیم و کشانده شدن آن به عرصه های عمومی نیازهای روزمره و حیاتی زندگی، از مهم ترین مشخصه های شرایط کنونی و مرتبط با تغییرتوازن قواست که هرروز روزن های جدیدی را می گشاید. وقتی خامنه ای  حکم به شرکت در انتخابات به عنوان واجب عینی و یا فتوا به حرمت رأی سفید و آراء‌باطله می دهد، اما علنا توسط شهروندان نادیده گرفته شده و مهر ابطال می خورد و یا وقتی معلوم می شود که حتی قادر به حفظ استراتژیک ترین و امنیتی ترین تاسیسات خود‌(هسته ای) نیست و 

 یا با تشدیدشکاف ها و توسل به جراحی و تقیسم بر دوی اندام خود و کنارزدن عناصروفاداری چون لاریجانی ها، جهانگیری ها و یا جماران ها (حسن خمینی ها ) دست به انتحارسیاسی خود و هرچه باریک تر و شکننده ترشدن قاعده هرم ساختارقدرت می زند، همه این ها، معنائی جز شکستن اقتدارنظام و رهبری و رسیدن صدای آن به گوش تک تک شهروندان نیست. وجه دیگری از همین روندفروپاشی اقتدار را می توان در پژواک گسترده اعتراض های سراسری کارگران موقتی و پیمانی و در بخشی استراتژیکی چون صنعت نفت مشاهده کرد. چنان که پیشتر از آن شاهد مبارزات درخشان و تاثیرگذار صنایع مهمی  چون هفت تپه و فولاد اهواز و یا هپکوها بوده ایم. ... در سایرعرصه های مهم هم مثل کشاورزی از جمله دامداران به فقدان علوفه و یا کشاورزان اصفهان به فقدان حقابه و بحران آب یا اعتصاب های بخش های حمل و نقل و رانندگان و کامیونداران و راه آهن و .. و یا  معلمان و بازنشستگان و از جمله شرکت واحد و پرستاران و فعالان محیط زیست و نیز ظهورمجدد پدیده مال باختگان (و این بار با سقوط پی درپی بازاربورس که قریب به ۵۰ میلیون نفر از مردم اکثرا عادی که برای جلوگیری از افت ارزش پول و با امید به افزوده شدن بر درآمدهای اندکشان به تشویق دولت سهامداربورس شدند واکنون بسیاری از آن ها مال باخته محسوب می شوند) چنان بود که دولت با کسب اجازه خامنه ای با تخصیص ۲۰۰ میلیون دلار از صندوق ذخایر برآن شد که از وقوع فاجعه سقوط بورس جلوگیری کند ( البته جلوگیری از سقوط بورس را نباید به معنی جبران زیان مال باختگان عادی دانست). دامنه اعتراضات محدود به این هانیست و عرصه ها و بخش های بسیار دیگری را نیز در برمی گیرد. در این میان مبارزات زندانیان سیاسی و و جنبش دادخواهی خانواده های جان باخته از خاوران تا خیزش های اخیر و نیز خانواده های هواپیمای سرنگونی شده نیز خالی از اهمیت نیستند.

اهمیت دوره پساتحریم

در حقیقت دوره پساتحریم می تواند با تقویت فراینددوقطبی شدن فضای سیاسی و مطالباتی، به ایجادوضعیت و فضای جدیدی منجرشود که از آن می توان به سونامی اعتراضات یادکرد. در مورد قطع برق در اوج گرما و اختلالاتی که در چرخه زندگی اعم از بیمارستانها و تا خانه ها و تا موسسات صنعتی می گذارد، نباید از اهمیت آن، در شرایطیکه رژیم نتواند سریعا مشکل را حل کند غافل بود. چنان که در همین رابطه هم اکنون هم  به نوعی شاهد شیوع اعتراضات شبانه و بعضا با شعارهای تندعلیه خامنه ای هستیم که دیگر خود به عنوان هسته اصلی قدرت و نمادآن مستقیما در تیررس قرارگرفته و به سیبل اصلی اعتراضات مردم تبدیل می شود. یکی از پی آمدهای سندروم تمرکزقدرت بی حفاظ شدن قدرت است و این آن چیزی است که خامنه ای بدست خود آن را هموار می کند. آن چه که محرز است این است که وقوع نقطه عطف تحریم گسترده و سیاسی که به مثابه یک میانجی و بستری برای بهم پیوستن نارضایتی و سراسری کردن اعتراضات در سطح گسترده عمل کرد، هم چون اصابت  یک موج بزرگ به صخره های ساحل موجب بروز نوعی خلآ بویژه در شرایط دوره برزخی و فترت انتقال قدرت، دولتی که عملا بدلیل منازعات درونی و اتمام دوره اش، چندین ماه است خلع یدشده، خود با نوعی بی سروسامانی و آشفتگی مضاعف همراه است.

پرسش این هست که چه کسی، رژیم یا مردم، این خلأرا پر می کنند؟ با توجه به ریتم بحران. در همین رابطه گسترش اعتراضات و فراروئیدن آن به سطحی تازه حاکی از آمادگی جامعه بشدت سیاسی و دوقطبی شده برای پرکردن این خلأاست. در حقیقت مسأله اصلی پیوستن و ملحق شدن دو رشته از مبارزات عمده یعنی جنبش مطالباتی و جنبش خیابان از طریق یک سری عوامل میانجی و ساطت گر متعلق به خودجنبش و جوشیده از متن آن در جهت پیوستن و سراسری کردن مطالبات و روانه شدن انبوه اعتراضات پراکنده و گوناگون به این دو روخانه اصلی، و تلاقی آن ها بیکدیگراست که می تواند توازن قوا را بسودجامعه بهم بزند. هرکدام از اعتراضات کنونی چه کارگران نفت با پژواک وهمبستگی گسترده ای که بوجودآورده است و چه کمانه کردن موج بلندتحریم انتصابات رژیم که در ادامه خیزیش های خیابانی سال های اخیر، و این بار در قالب یک برآمد سیاسی و سراسری یعنی به شکل تحریم گسترده خود را به نمایش گذاشت ( فراموش نکنیم که در تهران ده میلیونی از ۴ نفر ۳ نفر یعنی  ٪۷۵ رسما نمایش رژیم را تحریم کردند برآن و مهرابطال زدند) و نیز پمپاژشدن این موج بلنداعتراض سیاسی به کالبدسایراعتراضات جامعه می تواند اخگرجدیدی را در آن ها برافروزنداند و موجب تقویت هم افزائی آن ها شده و در کل با توجه به مشهودشدن بیش از پیش ناتوانی های فزاینده رژیم در اداره امورعادی کشور و چرخ زندگی، در شرایطی که رژیم از هرسو با انباشت بحران های متراکم مواجه هست و در حقیقت توسط آن ها محاصره شده است، فروریزی اقتداررژیم همچون افتادن مهره های دومینو عمل کند و متقابلا موجب گسترش دامنه اعتراضات از یکسو و کاهش قدرت سرکوب رژیم از سوی دیگر گردد. فرایند به حرکت در آمدن و ترکیب این دو رودخانه اعتراضی می تواند شرایط بالکل جدید و غافلگیرکننده ای را برای رژیم بوجودآورد و صفوف آشفته اش را آشفته ترکند واجازه ندهد که حاکمیت در فضای پسا تحریم آن گونه که برای خودبرنامه ریزی کرده سبقت بگیرد و بتواند با چینش مهره های جدید و سربفرمانش به آرایش تازه به پردازد. در همین رابطه نباید از یک نکته مهم و مرتبط به معادله توازن قواغفلت کرد:

تاکتیک نبردهای موضعی صنفی-سیاسی فرسایشی همزمان، با هدف از کارانداختن حربه سرکوب و خشونت رژیم!

رژیم بدلیل درگیرشدن با بحران بزرگ و سرنوشت ساز بازتولید و افول اقتدار و توانائی آن، ‌همچون یک بحران وجودی، دایما چه توسط جنبش و چه بدست خود در حال شکاف برداشتن، باریک شدن و تحلیل رفتن است. و حال آن که متقابلا این مردم و زحمتکشان هستند، اگرچه زخمی و خسته و فلاکت زده و سرکوب شده و پراکنده، اما در حال گردآمدن هستند وهم افزائی و لاجرم همراه با تولید توان و قدرت مازاد. آن ها از آن جا که وضعیت را تحمل ناپذیر می یابند و رژیم را مطلقا فاسد وبیگانه با منافع خود و پوسیده و ناتوان، دیگر حاضرنیستند چون گذشته به یوغ آن تن بدهند. آن ها با رفع تدریجی گسست های موجود در صفوف خویش و تقویت همبستگی درحال بازترمیم روحیه و توان خود از یکسو و فرسایش روحیه و توان رژیم از سوی دیگرند. خروجی معادله تحلیل رفتن یک طرف و تولیدمازادتوسط طرف دیگر، وردیکی به ضعف و خروج دیگری از ضعف در شرایط وزش تندبادهای بحران و به روی صحنه آمدن ناکارآمدی هرچه بیشتر نظام، اوضاع را بسود برتری جبهه مقاومت بر جبهه ارتجاع تغییر می دهد. از همین رو در متن چنین آرایشی زمان و سیررویدادها به سودجنبش و بزیان رژیم در حرکت است. با این وجود در دوره انتقال رسیدن به وضعیت قاطع و تثبیت شده ای از توازن قوای جدید، با چالش سیاست های تهاجمی و فراربه جلوی رژیم مواجه است. رژیم خوب می داند با اندکی عقب نشینی و نشان دادن تزلزل چه بسا نه از تاک ماند نشان و از تاک نشان. گرچه این یک شمیردودم است که نه فقط دم عقب نشینی که دم تهاجمی هم در حکم خودزنی است. چرا که اتخاذموضع تهاجمی درشرایطی که زمین زیرپایش در جال فروکش هست و فاقدپشتوانه لجستیکی است،  نهایتا به همان اندازه عقب نشینی خطرناک است. درحقیقت رژیم این سیاست خیزبدون پشتوانه را نه فقط در داخل بلکه درتمامی عرصه ها یعنی بحران هسته ای با توسل به باجگیری هسته ای و یا در منطقه و در حمله به کشتی ها و یا در عراق و غیره بکارمی گیرد. غافل از آن که در شرایط مواجهه با بحران های سنگین باید خود را سبکبال کرد و با مصرف از مایه به زودی کفگیر به ته دیگ اصابت خواهد کرد. از همین جهت، آگاهی وضعیت خودویژه شرایط کنونی و شکننده بودن تهاجم مبتنی بردوپینگ و فراربه جلو برای درهم شکستن آن و عبورسنجیده از دوره تدافع کنونی به سوی تهاجم از سوی جنبش های اعتراضی از اهمیت تاکتیکی مهمی برخورداراست. چنین تاکتیک های فرسایشی نه فقط می تواند تا حدزیادی حربه اعمال خشونت رژیم را بلااثر کند و تأثیرمثبتی  بر روحیه عمومی و دامنه مشارکت آن ها بگذارد، بلکه متقابلا برروحیه حامیان رژیم تاثثر منفی گذاشته و برتشتت آن ها می افزاید. پشتوانه بگارگیری و ظرفیت فراگیرشدن چنین تاکتیک هائی را که اکنون تک جوش های آن را شاهدیم،‌ بویژه دردوره پساتحریم بزرگ، از خودتکانه های بحران های انباشته شده و ناتوانی و ناکارآمدی رژیم سرچشمه گرفته و بر دوقطبی شدن بیش از پیش جامعه و نظام می افزاید. از معجزه حس ششم بوکشیدن افول اقتدار نباید غفلت کرد. رژیمی که نشان داده است قادر به حل واقعی هیچ بحرانی نیست  

مسأله اصلی کنونی به لحاظ تاکتیکی درهم شکستن آرایش تهاجمی شکننده رژیم است که فاقدپشتوانه لجستیکی اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک می باشد. نهایتا در کوتاه مدت پرسش آن است که چه کسی خلأ بوجودآمده پس از تحریم را، خلأ ناشی از یک اقدام سیاسی پربسامدی چون تحریم انتصابات را پرخواهد کرد؟ رژیم یا مردم؟ بنظر می رسد شتاب بحران معیشتی و بی خاصیت شدن سریع دست آوردهای محلی و کوچک و فرایند سیاسی شدن آن ها و نیزمشهودشدن بیش از پیش ناتوانی های رژیم و شتابی که به خودگرفته است چنان است که در گام نخست تاکتیک های معطوف به فرسایش رژیم و اتوریته اش، به عنوان اعتراضات موضعی و متکثر همزمان همچون گسترش اعتصابات و تجمعات خیابانی و نیز مبارزات شبانه در نقاط مخلتف مختلف کشور، در راستای بروزسونامی سراسری اعتراضات و در مرکزآن سراسری شدن اعتصابات و اعتراضات و پیوستن اعتصابات و خیابان به یکدیگر، به عنوان حلقه واسط  نقش مهمی در بهم زدن توازن قوا و بهم زدن آرایش تهاجمی و و تبدیل آن رژیم و تبدیل آن به حالت تدافعی داشته باشد. نکته مهم دیگر آن است که رژیم و خامنه ای دقیقا در نقطه ای کور و فاقدافق دید و به شکل فرار از این ستون به آن ستون در حالی که پا به پدال گاز می فشارد حرکت می کند.  در این میان کافی است که فشارجنبش از طریق تقویت روحیه مبارزه همبستگی و ایجادهم افزائی اعتراضات در بستر سراسری کردن بتواند تیغ سرکوب را کند کرده و معادله شکننده کنونی تعرض/تدافع را بسودخود معکوس کند. 

اهمیت از کارانداختن خشونت برهنه!

واقعیت آن است که با رژیمی سخت خشونت ورز و بقول معروف مارخورده افعی شده مواجهیم. چنان که بکارگیری خشونت برهنه و بغایت وحشیانه در ملأعام در مواجهه با خیزش پرشور ۹۸ که با واکنش درخورجهانی هم مواجه نشد، برای رژیم این اعتمادبه نفس کاذب را فراهم ساخت که می تواند بدون باصطلاح باج دادن به مردم از پس اعتراضات آن ها برآید و اوضاع را کنترل نماید. در حقیقت کل سیاست تهاجمی رژیم برپایه همین دو اعتمادنفس (در اساس کاذب) سرکوب داخلی و باج گیری هسته ای بناشده است. درسی که بخصوص از اعتراضات گسترده خیابانی سال ۸۸ و طولانی شدن آن گرفته بود، علت را عدم یکدستی و شکاف در بالا و عدم بکارگیری به موقع مشت آهنین در سرکوب دانسته بود و از همین برآن شد که با بکارگیری آن ها در خیزش ۹۸ مانع از گسترش و سراسری شدن آن بشود. با چنین وضعیتی روشن است که هرچه دامنه گسترش جنبش توده ای تر بشود به همان اندازه هم رژیم از بکارگیری آن ناتوان تر می شود و حتی چه بسانهایتا دستگاه سرکوبش دچارچندپارگی بشود . اما خودتوده ای شدن مقاومت و مبارزه در گروبکارگیری تاکتیک هائی است که در کوتاه مدت خشونت رژیم را خنثی کند. تاکتیک نبردهای موضعی صنفی- سیاسی  بربستر نا کارآمدی محسوس و فاجعه بار در اداره امورات وخدمات اجتماعی و حیاتی و روزمره مربوط به زندگی توسط دولت و کل سیستم (مثل برق و آب و تندرستی و تورم و سقوط بورس و مالباختگان و دهها معضل دیگر ......) و صعود و همزمانی بحران ها، در پاسخ به همین وضعیت گذار وانتقالی است. البته فشارهای بین المللی نیز به رژیم برای توقف خشونت و کاهش از دامنه سرکوب بویژه وقتی با تشدیداعتراضات داخلی مواجه باشد بی تاثیر نیست و نباید از اهمیت آن عفلت کرد. بخصوص که  علیرغم شعارموهوم و مطلقا پوچ اقتصاددرون زا، رژیم در عمل و به ناگزیر نمی تواند از این فشارها متأثر نگردد.

اندرفوایدیکدست شدن حکومت!

رژیم برای مقابله با بحران چیزی جز تهدید و فریب در چنته ندارد. چنان که این روزها می کوشد شیفت قدرت از دولت روحانی به رئیسی را، همچون ورود سوپرمنی به صحنه سیاست و اداره قوه مجریه سرآغازی برای روبراه شدن اوضاع نابسامان موجود معرفی کند. و درهمین راستا می کوشد همانطور که در نمایش انتخاباتی اخیر از اصلاح طلبان هم چون تحریم شکنان بهره گرفت، اکنون نیز از آن ها اندرفواید و معجزات یکدست شدن قدرت سودجوید. آن ها مدعی اند که با یکدست شدن قدرت و  پاسخگوئی مستقیم، دولت موازی و اصول گرایان با کنارگذاشتن کارشکنی تاکنونی اشان که خود موجب ققل شدن اداره امورات داخلی و بین المللی کشور می گردید، اکنون ناگزیرند که گشایشی در مشکلات ایجادکنند و ادعا می کنند که این بر گزیده خامنه ای –رئیسی- بسیارمتفاوت ( و معقول تر) از بر گزیده قبلی او- احمدی نژاد- هست و بهمین دلیل باو باید یک دوره فرصت و مجال داد. هدف آن ها از این کرنش و خاک پاشیدن به هوا روشن است: چون همیشه سنگ اندازی در برابر شکل گیری یک صف مستقل و رزمنده در برابرنظام از یکسو و داشتن اجازه نفس کشیدن ولودرحدزندگی نباتی در دوره انسدادسیاسی پیشارو از سوی دیگر. رئیسی و هسته اصلی قدرت هم که خوب می داند او بیش از برگزیده اقلیتی از جامعه نیست با استقبال از این نوع این کرنشگری و پاشیدن دانه و فیل هواکردن در صدد جمع آوری پیشنهادات و انتقادات بدون هزینه و مالیات از امثال این حضرات برآمده است تا بهنگام جلوس فرشی پیش پای خود پهن کند. غرض هم جز فریب جامعه با ایجادامیدواهی و ایجاد تردید و گرفتن زهرتحریم و پرکردن خلأ بوجودآمده توسط حاکمیت نیست. غافل از آن که بحران سازی در داخل و خارج، بخش لاینفکی از اقتضای وجودی رژیم و ابزاربقاء اوست  که خودانتصاب دولت جدید یک مرحله و اوج تازه ای در آن است.

تقی روزبه  ۲۰۲۱.۰۷.۰۸

*-تجمع اهالی شهرری در اعتراض به قطعی برق

https://www.bartarinha.ir/fa/news/1134097

 


No comments: