Friday, July 30, 2021

دوقطبی سازی و جاده مرگ

 دوقطبی سازی و جاده مرگ!

سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد در توئیتی با هشدار درباره طرح «صیانت از حقوق کاربران شبکه‌های اجتماعی» نوشت: جامعه دو قطبی جاده مرگ است و متاسفانه هرروز قطب بندی تازه. امروز: طرح صیانت در فضای مجازی با ساطوری پیکر وطن را شقه‌شقه می‌کنیم. کرکسان منتظرند! مواظب ایران باشیم».
باید به جناب وزیرگفت: اولا جناح حاکم به نوبه خود مثل همه مستبدانی که در نقطه کورحرکت می کنند به خیال خود دارد به سرعت از جاده مرگ و مهلکه می گریزد!.منتها از این ستون به آن ستون. ثانیا کسی که با «ساطور پیکروطن را شقه شقه می کند» خود مَثل اعلای کرکس است، اما جناب وزیر عامدانه تغافل کرده و آدرس غلط می دهد. . البته از کسی که خود سوارهمان قطارمرگ است، جز التماس و التجاء از راننده قطاری که بدون بدون ترمز و فرمان است، انتظاری جز این نمی رود.
با این همه جناب وزیر خطرواقعی را به خوبی فرموله کرده است: روندشتابناک دوقطبی شدن و دوقطبی کردن جامعه را که همچون جاده مرگ در برابررژیم آغوش گشوده است!
در همین رابطه:
تحلیل رفتن توانائی رژیم و افرایش توانمندی جنبش، دوسوی یک معادله واحد!
درگیرشدن مداوم با بحران های بزرگ و ریزش پایگاه توده ای و افزایش مقاومت مردم، تقریبا در تمامی عرصه های فرسایش قدرت و افول اقتدار، رژیم را با یک بحران وجودی و بودونبود روبرو کرده است. بطوری که پیوسته در حال از دست دادن قوا و آب رفتن حیطه های نفوذ و اقتدارخویش در هرحوزه ای است. در اینجا ما با معادله مهم و سرنوشت ساز تحلیل رفتن قوای یک طرف و تقویت بنیه طرف دیگر، از یکسو زوال و از سوی دیگر تولیدمازاد مواجهیم که بطوراجتناب ناپذیری گذشت زمان را به زیان رژیم رقم می زند. در این سواین مردم و کارگران و زحمتکشان و همه فعالان و کنشگران اجتماعی و مبارز قراردارند، اگرچه رنجور و زخمی، خسته و فلاکت زده و سرکوب شده و پراکنده، اما در حال گردآمدن،‌ تقویت همبستگی و هم افزائی بیشتر و لاجرم خروج تدریجی از وادی پراکندگی هستند که در مجموع رونداوضاع را بسودبرتری یافتن جبهه مقاومت بر جبهه ارتجاع سوق می دهد. مردم از آنجا که وضعیت را تحمل ناپذیر می یابند و رژیم را مطلقا فاسد و بیگانه با منافع و امیدوآروزی خویش، و در عین حال پوسیده و ناتوان، دیگر حاضرنیستند چون گذشته به یوغ آن تن دهند، به آنچه که کارگران خود بردگی می نامند. خروجی اجتناب ناپذیرچنین معادله ای صرفنظر از نوسان های مقطعی تولیدمازاد در این سو و تجزیه و آب رفتن نیرو در آن سوست، آن هم در شرایط محاصره شدگی با انواع بحران های پیچ در پیچ و ساختاری و بطورهمزمان فعال. در چنین شرایطی رژیم درحال پوکیدن چگونه و با چه نیروئی می خواهد از پس این تندبادها برآید؟ آیا با حرکت پا به گاز در منطقه کور و فاقدچشم انداز می توان از محاصره بحران و خشم مردم گریخت؟. سرمنشاء چنین «جنونی» فرار از سرنوشت محتوم به مرگ به امیدپیداکردن جائی در در دوردست ناکجاآباد برای اطراق کردن با توهم به برتری توازن شکننده کنونی است!. در این گریزتاریخی جنون آسا به ناکجاآباد، این ولی فقیه زنده است که باید بارخشم خدایان آسمان و زمین را بردوش خود بکشد. در نظام ولایت فقیه که از روزتولد با معضل سازگای با جهانی که به آن پاگذاشته است مواجه بوده است، این ولی فقیه زنده و در آستانه کهولت و احیانا مرگ است که باید بارسنگین حرکت در این جاده بدون چشم انداز را بدوش بکشد. او باید بارهای سنگین و اضافی دوره اول نظام را از دوش جانشینانش بردارد. از جمله آن ها تغییرقانون اساسی و حل معضلی بنام انتخابات ریاست جمهوری است که راه را برای تأسیس دوره دوم حکومت اسلامی، آنچه که حجاریان جمهوری بلاجمهوری می خواند هموارکند و آندسته از وظایفی را که تنها از عهده ولی فقیه زنده برای هموارکردن مسیر ر هبربعدی بسرانجام برساند:
از تعیین جانشین، تحقق سودای اینترنت ملی ( بخوانید کشیدن دیوارچین به دورکشور)، سامان دادن به مالیخولیای اقتصادباصطلاح مقاومتی درون زا (بخوانیداقتصاد قاچاق و زیرزمینی و رها از قیودات نظارت جهانی و البته انتقال امتیاز و ثروت از آنچه که خامنه ای مافیا می خواند به جیب مافیای جدید و مورداعتمادنظام) و سوق دادن قاطبه زنان به سمت و سوی تشکیل بنیادمقدس خانواده با هدف فرزندآوری و پرورش نسل جدید سربراه، و بالأخره تحقق راهبردنگاه به شرق و سرهم بندی عملی به اصطلاح یک اتحاداستژاتژیک با چین و روسیه به عنوان تضمین آینده نظام و البته بنیاد و تکیه گاه همه این ها بر دو ستون سرکوب برهنه در داخل و باجگیری هسته ای در تقابل با بیرون قراردارد. دو ستونی که با از کارافتادن آن ها کل سیستم فرو می پاشد و پارادایم اسلامی و نوع قرائت ولایت فقیهی آن، در آخرین منزلگاهش دفن می شود. بگدارید پاسخ به این پرسش را که این کوزه شیر با لگدخودخامنه ای به زمین ریخته خواهد شد یا با لگدنایبانش به عهده تاریخ بگذاریم!
جان کلام آن است که فرایندبه حرکت در آمدن و به هم پیوستن دو رودخانه خروشان اعتراضی می تواند شرایط بالکل جدید و غافلگیرکننده ای را برای رژیم و خودجنبش رقم بزند. صفوف آشفته اش را آشفته ترکند واجازه ندهد که حاکمیت در فضای پسا تحریم آن گونه که برای خود برنامه ریزی کرده سبقت بگیرد و بتواند با چینش مهره های جدید و سربفرمانش به آرایشی تازه به پردازد. با این همه در این مسیرراهبردی با توجه به آن که هنوز با تکوین نهائی دوقطبی شدن جامعه و آرایش نهائی آن و انزوای کامل رژیم فاصله داریم، نمی توان از اهمیت تاکتیک های موردنیازلحظه کنونی و معطوف به تکوین این روندانتقالی و عبوراز فراسوی انواع دامچاله ها و تشتت و
تردیدافکنی های رژیم که برای ایجاداختلال و وقفه با هدف ممانعت از پرکردن خلأ بوجودآمده و اشغال زمان و مکان ها توسط جنبش ها، بویژه خنثی کردن لبه تیز خشونت برهنه رژیم به عنوان شرط لازم برای توده ای و سراسری کردن جنبش ضداستبدادی-رهائی غفلت ورزید!

No comments: