تشدیدتورم و بحران اقتصادی، افزایش دامنه جنبش مطالباتی و عملکرد دولت رئیسی
به تازگی روابط ایران و جمهوری آذربایجان پرتنش شده است. انتشاراخباری چون رژه نیروهای نظامی ایران در مرزکشورآذربایجان و یا «باکو دفترنمایندگی مقام معظم رهبری را پلمب و تعطیل کرد»، یا مانورمشترک سه کشور( آذربایجان، ترکیه و گرجستان) در پاسخ متقابل به مانورایران و با اقدامات سیاسی و دیدارهای دیپلماتیکی که این روزها حول آن در جریان است، بیانگراهمیت این بحران و ضرورت درنگی برعلل و ریشه های آن را ناگزیر می سازد.
تصویرآخرالزمانی دبیرکل از بحران جهانی، سترونی راه حل هایش، و صورت بندی بحران از منظری دیگر
آنتونیوگوترش به عنوان نخستین سخنران مجمع
عمومی هفتادو ششمین نشست سالانه سازمان ملل با ارائه گزارشی فشرده و کمابیش شفاف و
روشن از اوضاع جهان، به گفته خودش زنگ خطر را به صدا در آورد. سخنان او باهمه کم و
کاستی هایش، به یک تصویرآخرالزمانی از جهان موجود شباهت داشت. کاربست مقولاتی چون
بن بست نابودی، ایستادن برلبه پرتگاه، سمت گیری اشتباه، احساس بی آیندگی و ناامیدی
جوانان- سازندگان آینده- از آینده خود، و رشد عدم عقلانیت و علم ناباوری و راست
کیشی. ترس از «خزیدن جهان به سمت دوقطبی شدن و دو مجموعه متفاوت از قوانین
اقتصادی، تجاری، مالی و فناوری، دو رویکرد متفاوت در توسعه هوش مصنوعی و در نهایت
دو استراتژی نظامی و ژئوپلتیک متفاوت»، داشتن فاصله نوری با اهداف تعیین شده زیست
محیطی در پیمان پاریس، تشدیدنابرابری های خیره کننده و شکاف های طبقاتی و رفاهی در
مقیاس جهانی بویژه در دوره پاندومی و تهدیدهائی که متوجه صلح جهانی است و انواع
تبعیض های جنسی و دیگرتبعیض ها که جملگی بیان گر ابعادوخامت آمیزبحران هائی هستند
که می روند از کنترل خارج شوند. در سخنان او آشکارا کفه نا امیدی و احساس خطر از
مسیرحرکت بر کفه اصلاح و امید غلبه داشت: «ما با بزرگترین آبشاربحران تمام زندگی
خود
آشفتگی و فقرگفتمان در یک میزگرد!
بطورکلی سطح گفتگوها چندان رضایت بخش نبود. بجز یکی از دوستان که آن هم بدون آشفتگی نبود بقیه تقریبا همان حرف هائی را زدند که چهل سال پیش هم می گفتند. انگار نه انگار که جهان و شرایط کشورها در این فاصله زیروروشده است و طرحی نو در تناسب با آن می طلبد. آقای خسروپارسا حرف اصلی اشان این بود که بهتراست به مناسبات حاکم سرمایه داری ِخرد تزریق کنیم و در واقع چیزی برای گفتن نداشت. خانم میظر نیز همان مواضع دیرینه خود را آن هم به شکل پراکنده بیان داشتند. آقای سعیدرهنما نیز جز تکرارهمان مواضع قدیمی اش چیز تازه ای نداشت. من قبلا در نوشته و مناظرات دوجانبه* با ایشان مواضع وی را نقدکرده ام و اینجا نیازی به تکرارآن نیست. اما در موردآقای نیکفر که در موردمواضع جامعه گرائی ایشان نیز قبلا نوشته ام*، باید گفت که گرچه مواضع او از مواضع دیگرگرایش ها متفاوت و فرموله شده تر بود اما متاسفانه آنهم آشفته بود و فاقدانسجام لازم. در این مختصر به رئوس آن ها اشاره می کنم:
گفتگو، پیرامون سه مساله مهم:
مسیربن بست مذاکرات هسته ای و تحولات مربوط به آن
سقوط آزاداقتصاد رژیم و گزارش تکان دهنده بانک جهانی و رشدجنبش مطالباتی
چشم انداز بحران افغانستان و این که آیا طالبان قادر به تثبیت خودهست؟
سقوط آزاد تولیدناخالص ایران، و بیلان ورشکستگی کامل رژیم!
اقتصادی سیاسی ولایت فقیه: توزیع سراسری فقر و فلاکت!
بر طبق آخرین گزارش بانک جهانی معلوم می شود که چگونه رژیم از طریق بازی با ارقام و تعیین دستوری نرخ دلار به شکل کاذبی خود را به عنوان قدرت اقتصادی هژدهم جهان جازده بود و آلان به یک باره با افتی وحشتناک به حدودیک سوم در قیاس با سال ۲۰۱۲ و نسبت به سال ۲۰۱۷ هم با افتی بیش از دو برابر سقوط کرده است.
بازتکثیر: تنوع درسازمان یابی کارگران را به رسمیت بشناسیم!
چشم اندازها- افغانستان، دروازه جهنم بار دیگر گشوده شد.بحران افغانستان بیان فشرده ای است از بحران جهان سرمایه داری چهارمولفه اصلی این بحران. تحولات داخل ایران و رئیسی بدنبال دولت نوع طالبانی در ایران
تحولات افغانستان: کابوس یا واقعیت؟
پایان و آغاز یک دوره؟ رخدادهای این روزهای
افغانستان همچون زمین لرزه ای ۸ ریشتری
است که ارتعاشات آن نه فقط در منطقه که در دوردست های این دهکده جهانی هم احساس می
شود. گوئی که براستی تاریخ در جهتی وارونه به تاختن در آمده است. آنچه که
در افغانستان می گذرد بیش از آن که به عنوان یک واقعیت باورپذیربنظرآید، به کابوس
وحشتناکی می ماند که در برزخ بین خواب و بیداری رخ می دهد. اما وقتی چشمان خود را
باز می کنیم بجای این که این کابوس لعننی و وحشت آفرین از مقابل دیدگانمان محوشود بیش
از پیش واقعیت هولناک خود را به نمایش می گذارد. گوئی با چشمانی بهت زده به تماشای
فیلمی نشسته ایم پیرامون وقایع آخرالزمان که در آن زامبی های زنده شده از گورشان برخاسته
و بسوی شهرها روانه می شوند!
در این گفتگو پیرامون کابینه رئیسی و ا فسانه آشتی ملی که عده ای به دان دلبسته بود قتل عام عامدانه کرونائی وفاجعه بحران افغانستان و.. می پردازیم:
در حقیقت ما به گونه ای شاهد رویکرد« حیات برهنه» ناشی از عدم مقابله عامدانه با پاندومی و بهره گیری عامدانه از هراس افکنی آن هستیم!
در این گفتگو: پیرامون اهمیت دادگاه حمیدنوری، چگونگی حفاظت و تقویت جنبش دادخواهی و ضرورت دوری گزیدن از منازعات فردی و گروهی ، تشدیدسیاست ترور و هراس توسط رژیم و علل آن، اهمیت یک پشت جبهه نیرومندبرای جنبش کارگری و دادخواهی در خارج از کشور بویژه در شرایط سرکوب....
به بهانه تنفیذ رئیسی
(عضوهیأت مرگ) به عنوان دولت جدید:
نعل وارونه خامنه ای و شاید «شام آخر»!
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
تقارن زمانی تنفیذرئیس دولت جدید (رئیسی-عضوهیأت مرگ) توسط خامنه ای با بحران آفرینی جدید رژیم در حمله به کشتی اسرائیل و کشته شدن دو خدمه انگلیسی و رومانیائی آن و احضارسفیرایران توسط آن ها و نیز تهدیدبه انتقام اسرائیل (که با چراغ سبزآمریکا هم همراه شده است) و مهم تر از آن تهدیدوزیرامورخارجه آمریکا منبی بر واکنش مشترک با متحدانش به آن تصادفی نیست*. بلکه بیانگر سیاست بحران آفرینی رژیم به فازجدیداست. هم چنان که این تنفیذ با تعلیق مذاکرات هسته ای نیز همراه است. بطورکلی ماکت کلی رژیم در این دوره با دو عنصر تشدیدسرکوب در داخل (خشونت برهنه) و باج خواهی هسته ای تشکیل شده است که هردو علیرغم تهاجم ظاهری رژیم با توسل به آن ها، برای قوام و دوام بخشیدن به یک حکومت در غیاب سایرفاکتورهای اصلی بسیارشکننده هستند.