سندروم انقلاب بهمن و ضرورت بازسازی مفهوم انقلاب!-بخش دوم
در بخش نخست*تأکید شد که هرچقدر به ضرورت انقلاب برای برافکندن «سلسله ولایت فقیه» نزدیک تر می شویم به اهمیت ضرورت نقدانقلاب بهمن و آگاهی به درس های آن برای افزایش هوشیاری و اجتناب از افتادن در یک سیاهچاله دیگرهم افزوده می شود. همچنین به اهمیت فاصله گرفتن درک جامد و ایستا از انقلاب و از مفاهیم و اشکال آن پرداختیم. در حقیقت، انقلاب به مثابه یک رخداد و پویاترین تحول تاریخی و زیستی، شامل معنا و مفهوم آن هم می شود. در رابطه با کارکردانقلاب به درهم شکستن مناسبات و ساختارهای قدرت مسلط در شرایط بن بست و بهم خوردن توازن قوا بین پائینی ها و بالائی ها، و به لحاظ ماهیت و محتوائی به نوع انقلاب مثبت و منفی اشاره کردیم. هم چنین ضمن پرداختن به پارادوکس انقلاب، پیرامون قدرت برسازنده و برساخته شده ضمن آن که از انقلاب به مثابه کنش ِاعمال قدرت مستقیم جامعه و به عنوان پادقدرت، قدرت مؤسس و بنیان گذار یا دموکراسی مطلق و قدرت برسازنده نام بردیم، براین نکته پای فشردیم که نمی توان و نباید آن را به قدرت و ساختارهای برساخته ای چون دولت ها و دیگرنهادهای بازنمائی کننده تقلیل داد. و اینک در ادامه آن به شماردیگری از مهم ترین ویژگی های انقلاب ها در بستر زمان و عصرجدید می پردازیم: