گفتگو:
پیرامون وضعیت آشفته رژیم و اعتصاب معلمان و نقدی به رویکرد محس حکیمی در باره منشور آزادی، رفاه، برابری
گفتگو:
پیرامون وضعیت آشفته رژیم و اعتصاب معلمان و نقدی به رویکرد محس حکیمی در باره منشور آزادی، رفاه، برابری
بهای زنده ماندن، و چشم فروبستن ایرج مصداقی به شکنجههای ساواک!
در پی انتشارمقاله ای پیرامون ارزیابی از مسافرت رضاپهلوی به اسرائیل، تحت عنوان « هم پیاز را خورد و هم چوپ را»*، آقای ایرج مصداقی به خشم و فغان آمده* و بجای نقدمحتوای نوشته که در هفت محور به آن پرداخته بودم، ترجیح داده است که با حاشیه پردازی و نقل دست و پا شکسته ماجرای محاصره شدن من و احمدرضائی و کشته شدن ایشان ودستگیری و بازجوئی و زنده من را دستمایه بهرهبرداری برای کمرنگ کردن و روسفیدنمودن ساواک و شکنجههای نظام پیشین کند!. البته این واقعیت دارد که در آن زمان خشونت ساواک چنان بود که در آن شرایط کمتر کسی امکان داشت در وضعیت و مسئولیت مشابه من در سازمانهای اصلی آن زمان ( و در اینجا مشخصا سازمان مجاهدین) شانس زنده ماندن داشته باشد،
گفتگو: پیرامون ویژگی های ماهه مه امسال در ایران و منشورها و نیز نگاهی به بحران اپوزیسیون در خارج کشور....
چندکلمه در پاسخ به آقای ف. م. سخن*
یکم، دون کیشوت پیچاره آدم ساده و پاکدلی بود و نه خود نما آنگونه که شما تصورکرده اید. مشکل بزرگش دوگانگی و شکاف بزرگ بین واقعیت عینی و تصورذهنی و راست انگاری آن و نحوه زیستی مطابق آن بوده است. او با همین پاکدلی به جنگ آسیابهای بادی می رفت. تصورشما در مورددولت اسرائیل نسبت به تمامیت ارضی ایران و شکاف بین واقعیت واین ذهنیت و جدی انگاری آن، به تعبیری و فقط به تعبیری مصداق همان بوده است که البته هم چنان آن تصور را در همین نوشته خود هم، چون یک فرض محال قلمداد میکنید.
هم پیاز را خورد و هم چوب را!
هنوزمستی دستاوردهای رضاپهلوی از سفررسمی به اسرائیل و آنهمه هیاهو برسرهیچ، از سروی نپریده بود که لحظه خماری فرارسید!: این در نوع خود سابقه نداشت و برای اولین باربود که از درخواست رسمی ۳۲ نماینده مجلس اسرائیل در تعرض به «تمامیت» ارضی ایران پرده برداری می شد!.آنهم درست پس ازاتمام دیدار و در حالی که باصطلاح مرکب آن هنوز خشک نشده بود.
بالابلاگ
کانال کوچه و سیاست یک بام و دوهوا پیرامون افشای شهریارآهی
کانال کوچه (که مصداق کامل یک رسانه با پخش اطلاعات گزینشی و جعلی و جهت دار با هدف جوسازی و پروپاگانداست) و مدافع سینه چاک سلطنت طلبان بویژه جناح افراطی و راست کیش و نیز شخص رضاپهلوی است
نگاهی به دو واقعه سیاسی روز:
الف- ماکیاولیسم سیاسی؟!
سفررسمی رضاپهلوی به اسرائیل و دیدارش با مقامات بالای اسرائیل با سروصدای زیاد رسانه ای همراه شد و تفاسیر و ارزیابیهای گونانی هم از آن به عمل آمد. طبعا حامیانش آن ر ا یک دست آورد بزرگ در مسیرراهپمانی رضاپهلوی به مقصدنهایی تبدیل شدن به یک شخصت سیاسی و بین المللی بی جایگزین تصورکردند و به ذوق درآمدند و مخالفانش نیز از جوانب مختلف به آن تاختند. با این همه در رسانه ها و اظهارنظرحتی مخالفان به شکل محدودی به آن پرداخته شد. بطورفشرده جوانب مختلف این واقعه را می توان در خطوط زیر مورد توجه قرارداد:
«ایران»، ظرف بدون مظروف؟!
گیرم که نجات ایران صورت بندی خوبی باشد که البته نیست. نجات از دست کی و کدام اقتصادی سیاسی؟ اشخاص یا مناسبات قدرت و یک اقتصادی سیاسی مشخص؟ نجات ایران از خارج و چشم به قدرتها و رسیدن اسکندری از راه که بیانگراستیصال و ناامیدی است ممکن نیست.
گفتگو: پیرامون سخنان خامنهای در مورد رفراندوم، تداوم حملات بیوتروریستی و بیانیه عفوبین الملل و سفررضاپهلوی به اسرائیل
در این گفتگو: وقتی رژیم تعرض تازه ای را تحت عنوا ن فازدوم پروژه مسمومیت سازی برای بازپس گیری دست آوردهای خیزش انقلابی شروع می کند ....
نسبت هژمونی و اتحاد؟
پرسش هایی پیرامو ن صحت و سقم سندنشست سرداران سپاه و خامنه ای؟
تا چه
اندازه می توان به صحت سند ۴۰ صفحه ای نشست سرداران سپاه و خامنه ای اعتمادکرد؟ چه
اهدافی برای القاءبه اذهان عمومی در این سند وجود دارد؟
طبیعی است که هیچ تحلیل گرواقعی نمی تواند مبنای ارزیابی خود را بر انتشاریک سند بی نام و نشان و بدون فایل صوتی و... بگذارد. این که مثلا کسی با خواندن آن از میزان «شجاعت عجیب و نامنتظره» سپاهیان به لحاظ سخنان صریحشان در محضرخامنه ای یکه بخورد*، جز این است که پیشاپیش صحت یا کمابیش صحت آن را پذیرفته است؟. ولی آیا شایسته نیست قبل از آن که از شجاعت سپاهیان یکه بخوریم، از «خونسردی» و «تحمل» و منش «دموکراتیک» خامنهای و در اصل از «شجاعتی» یکه بخوریم که با تشکیل چنین نشستی که در آن سردارانش کل سیاست های وی را به هوا بفرستند و اتوریته اش را درهم بشکنند موافقت کرده است، بدون آن که آبی از آب تکان بخورد و مثلا سرداری بازخواست یا غزل و بازنشسه شود!
در پاسخ به یک انتقاد در زیرنویس * مقاله منشورشش نفره، منشورهمبستگی یا تفرقه؟-بخش اول
گفتگو: پیرامون چهارشنبه سوری، واکش رژیم به پروژه مسمومیت دانشآموزان، رابطه با عربستان و نقش چین و بالاخره نگاهی فشرده به منشور۶ نفره
منشورشش نفره، منشورهمبستگی یا تفرقه؟-بخش اول
در این
مقاله ضمن نقدمنشور۶ نفره، بخصوص برجسته کردن خطوط نانوشته آن که معمولا در نقدها
مغفول می ماند، اما از آن فراتر می رود و به بحران منشورها وچگونگی مواجهه با آنها
به گونهای که تأثیرمخربی برهمبستگی و شکوفائی جنبش در مبارزه علیه اختاپوس حکومت
اسلامی برجای ننهد نیز پرداخته شده است.
رضاپهلوی از سالها قبل لااقل بطورغریزی شده هم می دانست که اگر بخواهد شانه بهشانه با سایرگرایشها و جریانها، سیاست ورزی کند نخواهد توانست جایگاه ویژه و مدنظرخود را حفظ کند. از همین رو همواره سعی کرده است که با فاصله بر فرازدیگرجریانها بهایستد.
۸ مارس، وضعیت زنان در عرصه جهانی و نیر درایران
چرا و چگونه بازتولیداجتماعی حکومت اسلامی به کنترل همه جانبه زنان گره خورده است؟.
تروریسم شیمیایی، انگیزه ها، زمینه ها و دلایل این جنایت سازمانیافته، چگونگی و اهمیت عبور جامعه از این چالش و نقش استراتژیک معلمان در این رابطه
اسفندطوفانی و معنای تاکتیک هراس افکنی رژیم؟!
از سیمارکس تا سریال های مسموم سازی دختران مدرسه و دانشگاه ...
«پیمان دادخواهی»* یا گل آلودکردن آب؟
۱-برکسی پوشیده نیست که جنبش دادخواهی یکی ازجنبش های اصیل، مهم و دیرپا در ایران بوده و پیوندوثیقی با جنبش و خیزش های سالهای اخیر بهویژه جنبش زن زندگی آزادی داشته و شایسته نیست که پیشینه و هویت تاریخی و پر افتخار آن چه به تصریح و چه بهتلویح با نگاه بهبالا و معطوف به قدرت و شخصیت ها، وجه المصالحه بده و بستانهای سیاسی روز قرارگیرد.
چشم اندازها:اهمیت منشور مطالباتی ۲۰ تشکل مستقل ، بیانیه های موسوی وخاتمی
پهن کردن فرش قرمزبرای پرویزثابتی توسط مدعیان کاذب دمکراسی!
فقط فردی تهی شده و رها از هرگونه پرنسیب انسانی چون عرفان قانعی فردنیست که در نقش سخنگوی ثابتی این روزها مرزهای وقاحت را درهم می نوردد بلکه هستند کسان دیگری هم به گونه ای دیگر در همین راستا سیرو سلوک می کنند.از جمله هردوی آقایان* هم یعقوبی و هم محققی در واکنش هیستریک به بیانیه دادخواهانه* توسط بیش از۱۲۱ زندانی دوره ساواک و در انتقادبه دادخواهی آنان به میدان آمده اند. در ورای اشک تمساحی که می ریزند و با این رویکرد که «ما شکنجه های ساواک را فراموش کردیم شماهم لطفا فراموش کنید» دارند از هم اکنون خاک برچشمان دموکراسی و مشخصا حقوق بشر می پاشند و برای جلوس دژخیمان و جنایتکاران فرش قرمز پهن می کنند.
چشم اندازها:رویکردهای اپوزیسیون راست به قدرت وانقلاب
گفتگوی سعید افشار با تقی روزبه پیرامون بیانیه میر حسین موسوی
اهمیت انتشار منشور۲۰ تشکل صنفی و مدنی داخل کشور
انتشارمنشورتشکل های صنفی و مدنی داخل بویژه در شرایط کنونی دارای اهمیت زیادی است. چندویژگی مهم آن عبارتند از:
۱- شاکله آن مبتنی بر پیوندآزادی و برابری طلبی است.
۲- پیوندتنگاتنگی وارگانیگی با خیزش انقلابی زن زندگی آزادی داشته و علیه همه نوع تبعیضهای جنسی و جسیتی و مردسالاری است.
۳- در کنارخواستهای کلان آزادی و برابری طلبی و رفع ستمهای طبقاتی و جنسیتی و.... همراه با آن به طرح مشخص تبعیضها و مطالبات جامعه و بخش های گوناگون آن و علیه انواع ستم های اجتماعی جنسیتی ملی مذهبی و طبقاتی و... پرداخته است. یک بیانیه انضمامی شامل اهداف کلی و اهداف مشخص بوده و بازتاب دهنده تکثرمطالبات و جنبشهای کنونی است.
۴- با هرنوع استبداد چه مذهبی و چه غیرمذهبی و از جمله سلطننتی مرزبندی کرده و هدف جنبش را خروج از استبداد۱۰۰ ساله سلطنتی و مذهبی دانسته است. بدون آن که اجازه سوء استفاده به حکومت اسلامی به عنوان دشمن مقدم بدهند.
تعلیق دموکراسی در نشست « آینده جنبش دموکراسی خواهی»
نه ولایت، نه وراثت و
نه وکالت!
کمترین درسی که از تجربه شکست و مسخ شدن انقلاب بهمن می توان فراگرفت همانا ضرورت چندگرایشی و پلورالیستی بودن صفوف و گفتمان اپوزیسیون، یعنی بازتابانیدن واقعیت جامعه وانقلاب جاری است در برابررویکردی که تمامی تلاشش مقهور و مرعوب کردن دیگرگرایشهاست. چرا که اگر در مقابل حاکمیت مستبد و تک صدائی، اپوزیسیون آن هم بخواهد یکدست سازی کرده و تحت هژمونی و زیرنفوذ یک جریان شکل بگیرد، و بگوید بحث(حول برنامه و دموکراسی...) بعد از پیروزی، همانی را بازتولیدخواهد کرد که ادعای مبارزه با آن را دارد.
چشم اندازها: سالگرد انقلاب ۵۷ در دوره ی انقلاب مهسایی ،رویکردها به انقلاب
از لابلای رویدادها :
هیچ عرصه ای از سپهرسیاسی نمی توانست از پی آمدهای خیزش انقلابی زن زندگی آزادی درامان بماند. همان خیزشی که موسوی در این ببانیه از آن به عنوان جنبش «پاک» نام می برد. مدتی پیش هم تاجزاده از پیشنهادخود برای قانون اساسی و یک سری اصلاحات باصطلاح التقاطی و نیم بندساختاری و اصلاح طلبانه اش پرده برداری کرد، که گویا حاکمیت و فضای امنیتی حاکم ـ باید افزود محافظه کاری خاتمی و اصلاح طلبان- اجازه بحث و بررسی آن توسط آن ها را نداده است، درخواستی که تاجزاده خواهان آن بوده است و اکنون وی ناگزیرشده که آن را به صفت فردی انتشاردهد. اینک اما شاهدیم که میرحسین موسوی هم با صراحت حتی بیشتری از وی با عبور از نظام کنونی خواهان تشکیل محلس مؤسسان و قانون اساسی جدید شده است.
ُنه نکته در نقدوکالت خواهی و ادعای رهبری اپوزیسیون
اگر کسی به این برنامه*۱ نگاه کند، بروشنی در مییابد که ایران اینترنشنال و البته رسانه های مشابه، چیزی بیش از یک رسانه نرمال، یعنی اطلاع رسانی و تبادل نظر و حتی پیشبرداهداف ضمنی است. متوجه می شود که خانم سیماثابت در این برنامه نقش و مأموریتی فراتر از یک گفتگوی معمولی را دنبال میکند. او برآن است تا آنجا که ممکن باشد تنور باصطلاح اتحادی از گرایشات مختلف زیرچترپلاتفرم و البته رهبری رضاپهلوی را داغ کند و یک بله از شرکت کنندگان بگیرد و اگر نشد رویکردباصطلاح سکتاریستی آنها را افشاکند. ضمن آنکه بر اتهام عدم بیطرفی این رسانه پر مخاطب در رله کردن اخبارگزینشی و مصاحبه های تک خطی اش نیز خط بطلانی بکشد. پروژه وکالت همانطور که صراحتا ابرازشده است در اصل بدنبال رهبری اپوزیسیون توسط رضاپهلوی، بهعنوان ضرورت دوره گذار است و البته در نهایت و در ورای آن دو هدف احیاء نظام سلطنتی و نیز کنترل مسیر حرکت و گفتمان انقلاب را دنبال میکند. پیشفرض و هدف مقدم این پروژه کسب و تثبیت وزن و جایگاه ویژه رضاپهلوی بهعنوان میراث پادشاهی است و بهمین دلیل تلاش این رسانههای سرسپرده به این هدف با تکرارمکررعنوان شاهزاده وجاانداختن و بدیهی انگاشتن آن است.
نقدی به «دو مهمترین خطری که رستاخیز زن زندگی آزادی را تهدید می کند»
آقای
غیبی در مقاله ای*۱ که نگاشتهاند براین نظرند که دومهمترین خطری که جنبش زن
زندگی را تهدید میکنند، نخست شعارهای مرگ و لعنت بر ... هست و دیگری تبلیغات و کارزاردو
گروه چپ و راست افراطی.
۱- آیا ایشان دارند رؤیاها و آرزوهای خود را تحریر میکنند و درس اخلاق میدهند یا دارند تحلیلی از واقعیت یک خیزش هم اکنون موجود و جاری در صحنه اجتماعی و آنچه که بنام زن زندگی آزادی درجریان است ارائه میدهند؟. نکند شعارهای مرگ برخامنه ای و مرگ بردیکتاتور و... توسط نوارها پخش می شوند! که البته این شعار بهمعنی اراده معطوف به تغییر و برافکندن نظام حاکم است و نه بدارکشیدن این و آن. با نگرش ایشان عملا مقاومت بلاموضوع میشود. اگر چنین باشد قبل از دیگران این خودایشان خواهند بود که خیزش کنونی زن زندگی و آزادی را تخطئه می کنند!.
سالگردخروج شاه از ایران، تفاوت ها و مشابهت های وضعیت کنونی باآن زمان، انگیزه های رژیم در اعدام علی رضااکبری، مهمترین مساله تاکتیکی اکنون، و پیرامون برخی چالش های فازدوم خیزش زن زندگی آزادی
موانع وزمینه های پیشروی جنبش انقلابی، مدل «یده واحده» انقلاب بهمن ۵۷ ومدل کثرت گرای انقلاب نوین ایران، ماتریس دو گفتمان مخالف گفتمان در حال فروپاشی هویت اسلامی، و برخی ملاحظات تاکتیکی ......
جامعه نمایشی و بازنشسته کردن چپ!
در یادداشتی که آقای محس کردی ذیل مقاله من تحت عنوان نسبت جامعه واقعی و جامعه نمایشی نوشته است* گرچه به لحاظ فقرمحتوا نیازی بهپاسخ دادن نیست، اما در شرایطی که شاهدمعرکه گیری موسمی این نوع گرایشهای راست برای علم کردن باصطلاح یک بدیل در خارج و زین کردن جنبش داخل هستیم، بحث حول ماهیت این نوع تلاش ها و پیآمدهای آن خالی از فایده نیست:
نگاهی به شماری از مهم ترین تحولات جهان در سال ۲۰۲۲ وچشم اندازهای محتمل
پیرامون تجاوزددمنشانه رژیم به معترضان بازداشت شده!
در پیشینه حکومت اسلامی با کهریزکی شدن آشناهستیم. نرگس محمدی هم از درون زندان در نامه ای به نماینده حقوق بشرسازمان ملل در موردایران و پیگیری آن، با استناد به زندانیانی که هم بندوی شده اند برواقعیت وجودی این نوع تجاوزات صحه می گذارد. علاوه برگزارش مدافعان حقوق بشر پیرامون آن، گزارش سی ان ان با استناد به شهادت برخی آزادشدگان و پزشکان تصویرمستندتری از آن به نمایش می گذارد. رژیم درچهارچوب سیاست ارعاب و هراس افکنی در معترضان و جامعه در شرایطی که به نقاط استیصال و نیمه جنون نزدیک شده است عامدانه و آگاهانه ارتکاب به چنین خشونتی را که حتی درجنگ های گرم هم جرم و جنایت سنگین محسوب می شود برای ارسال پیام به معترضان وجامعه در پیش گرفته است. واکنش سریع مولانا عبدالحمید به این رفتارددمنشانه نیز جالب و در شکستن سکوت حول آن مؤثراست. چنین اقدامی در نظام اسلامی البته بدون اجازه و باصطلاح صدورفتوا از بالاممکن نیست گرچه می دانیم که طبق معمول کل ماجرا را شایعه دشمنان دانسته و حتی وقتی دامنه رسوائی وافشا چنان باشد که نتواند انکارکند مثل سعیدامامی در قتل های زنجیره ای و یا مورداخیر افشاءبولتن هایهای خیرگزاری فارس قائم مقام آن را «قربانی» کند. افشاء این نوع بربریت و ماهیت ددمنشانه حکومت فقیه و از نوع اسلامی می تواند برای رژیم و ریزش پایه گان اجتماعی هنوز متوهمش نیز اثرگذارباشد و بقایای چهره بین المللی وی را بیش از پیش ویران کرده و رسواکنده باشد. هم چنین معلوم می شود که به مصداق ضرب المثل آب چو از سرگذشت چه یک متر چه صدمتر،مساله اصلی اش در بحبوحه ماندن ونماندن شکست خیزش و ا نقلاب مردم به هرقیمت است. اما در واقعیت، در اوج استیصال و فقدان هرگونه افق در چرخه حرکت از این ستون به آن ستون گرفتارشده و به معنی فروغلطیدن در چرخه معیوبی است که امرماندن به مثابه یک نظام را بیش از پیش دشوارتر و ناممکن تر می کند. از همین رو می توان و باید با برپائی کمپین های گسترده علیه رژیم و متجاوزان ناانسان و اهرمن صفت هم برای پزهزینه کردن و توقف آن و هم خنثی کردن هدف رژیم برای ساکت کردن جوانان وخانواده ها و مردم را به ضدخود هم چون بومرنگی که در بازگشت با شدت تمام به صورت خودحاکمیت اصابت کند تبدیل کرد....... گزارش سی ان ان
یک صفر به سودجنبش!
ماتم رژیم و جشن مردم! چگونه خیاط در کوزه افتاد!
این روزها حوادث به سرعت روی می دهند و عموما هم در بردارنده نکاتی بکر و بعضا بسی طنزآمیز از تحولاتی هستند که در متن جامعه و صفوف حاکمان می گذرد. ماجرای شکست تیم ملی فوتبال ایران در برابرآمریکا که حاکمیت با سیاسی کردن کامل آن نقشه های زیادی را برای باصطلاح خارج کردن خود از انزوا ولوبه شکل موقت و ایراد فشار به جنبش و تحت الشعاع قراردادن آن چیده بود. از جمله چنین وقایعی است. چنانکه می دا نیم در حقیقت بردو باخت فوتبال عملا یک جنگ سیاسی بین مردم و رژیم تبدیل شده و عملا دیگر ماهیت فوتبال به مثابه فوتبال را از دست داده بود.
صدای انقلاب و واکنش خامنه ای به آن، تله ای که مستبدین در آن می افتند ، شکل گیری قدرت دوگانه، و تهدیدها و فرصت های پیشاروی آن
دو بیانیه مهم کارگری، در راستای اعتصاب سراسری و تقویت قدرت دوگانه
نگاهی به فرصت های مهم و نیز تهدیدهای پیشاروی جنبش در پایانه سال!
این بیانیهها حکایت از آمادگی بیشترکارگران در برافروختن اعتصابات سراسری و مشارکت و حمایت فعال از خیزش خیابان دارد. در کناراعتصاب ذوب آهن و کامیونداران ( به عنوان بخشی از صنعت مهم حمل و نقل) بیانگرتعمیق انقلاب و گسترش ابعادآن است که البته رژیم را بسیار نگران ساخته است. چرا که دو شاخص عمده گسترش دامنه اعتصابات در مسیرسراسری شدن و بسط و تودهای کردن خیزش خیابان، توازن قوا را و قدرت دوگانه و موازی در حال شکل گیری را به سودانقلاب و افتادن رژیم به حال تدافع رقم زده و نهایتا می تواند با ایجادشکاف و سرپیچی و چه بسا دوش به دوش کردن اسلحه در صفوف نیروهای سرکوب و نظامی، اوضاع را بطورقاطع به سمت و سوی دیگر، در راستای کلیدزدن دوره پساحکومت اسلامی، سوق بدهد. نباید فراموش کنیم که تا پایان سال شمسی، ماههای بسیارمهم و سرنوشت سازی در پیش رو داریم. چه به لحاظ موسم مبارزات سنتی دانشجویان ( ۱۶آذر نزدیک است و تاثیرآن بر تداوم و تقویت جنبش دانشجوئی در بزنگاه حساس کنونی) و مهم تر از آن تشدیدمبارزات کارگران و مزدبگیران در پیش از آغازسال نو و یا روزهائی مثل چهارشنبه سوری که اساسا در شرایط عادی هم تهران و شهرهای بزرگ کمتر قابل کنترل بوده اند.
پیرامون امکان «اصلاح و انبساط » رژیم، و برخی نقاط آسیب پذیرانقلاب زن، زندگی، آزادی و مختصات بدیل!
نوشته حاضر مکثی است حول دو موضوع: امکان اصلاح و انبساط رژیم و نیز
فرعی کردن تبعیضات دیگر نسبت به تبعیض اصلی زن که اولی توسط آقای نیکفر مطرح شده
است و دومی هم توسط آقای جوادی. دو یادداشت زیر از سوی من پیرامون آنها به ویژه نکات مطرح شده توسط آقای
جوادی است:
۱- آقای نیکفر تحت عنوان جنبش و شرط ژرفائی آن ( که بخشی از یک سلسه مقاله های قابل تامل پیرامون هستند) درجائی از نوشته خود می نویسد، اینکه “اصلاح” به عنوان شگردی برای بقا پیش گرفته شود، امری ناممکن نیست. علایمی از آن دیده میشود... هنوز نمیتوان با قطعیت گفت، اما نشانههایی حاکی از آن است که از دو گزینهی انقباض و انبساط − یعنی متمرکز کردن قدرت برای دفاع از خود و ضربه زدن، یا به جای آن منبسط کردن خویش برای ادغام بخشی از اعتراضها در محیط زیر کنترل − بیشتر متمایل به گزینهی دوم شدهاند.
گفتگو: موقعیت جنبش در آغازسومین ماه
موقعیت کنونی جنبش در آغاز سومین ماه این جنبش؟ فراخوان به اعتصاب و عدم حضورفعال بخش هایی از کارگران واحدهای بزرگ صنعتی و خدماتی در این اعتصاب سه روزه.... و یک جمع بندی پیرامون صرورت مطالباتی معطوف به معیشتی و رهایی از استثمارطبقاتی (عدالت جتماعی و برابری) در کنارسایرتبعیض ها و بازتاب آن در شعارهای خیابانی و در شعار زن زندگی آزادی....
درونمایه و هدف مقدم انقلاب، اعلام پایان پارادایم اسلام سیاسی است!
ملاحظاتی پیرامون یک نقد از جنبش زن زندگی آزادی*
احتمال این که رژیم در مسیرانبساط و جلب معترضان حرکت کند، احتمالی ضعیف است و بیشتر یک شق و تصورانتزاعی تا واقعی و شواهد و نشانه ها زمینه های عینی و لازم برای آن دیده نمی شود. گرچه گرایشی در صفوف رژیم هست که فکر می کند اول باید «فتته» را خواباند و آنگاه فرصت خواهد بود که از موضع باصطلاح قدرت دست به یک سری اصلاحات نیم بندبزند که بیشتر خواب و خیال است تا یک امکان واقعی. درحقیقت وضعیت کنونی برآمده از یک روندتاریخی و تجربه شده چندین دهه ای است و از قضا آگاهی پیشگامان ا نقلاب و نسل های جدید برآمده از همان شکست پارادایم اسلام سیاسی است و آنها خوب به ماهیت رژیم و ظرفیت اصلاح پذیری اش و دشمنی اش با زندگی واقفند. رسالت اخص این انقلاب هم قبل از هر چیز اعلام پایان این پارادایم است. همانطور که این نظام از طریق یک انقلاب و مسخ آن به قدرت رسید (انقلاب منفی یا ضدانقلاب)، و این به معنی دورافتادن از شاهراه تمدن جهانی و حرکت در بیراهه و بسوی پرتگاه بود، انتقال به مسیرشاهراه تمدن بشری و دورشدن از پرتگاه نیستی و انهدام نیز با انجام یک انقلاب مثبت و با هدف نجات زندگی صورت می گیرد. در حقیقت درک ضرورت عبور از پارادایم کنونی امری است کمابیش فراگیر و محتوای اصلی فازکنونی انقلاب. این که در این شاهراه با کدام گفتمان ها و سویه های جاری در آن به حرکت خویش ادامه دهد امری است گشوده و جاری در بطن انقلاب و مطالبات اجتماعی آن.
انقلاب مرکب و انضمامی به چه معناست!
در نقدی کوتاه به یک مقاله*
مطلب جالب و مفیدی است و اما چندنکته: گرچه آن چه که جریان دارد خیزشی است که از جهاتی، به لحاظ وجه اجتماعی و ضداقتدارگرایانهاش به جنبش مه ۶۸ فرانسه طعنه می زند و انقلابی است که مبارزه و درهم شکستن مناسبات پدرسالارانه و اقتدارگرایانه را در حین حرکتش محقق میکند. اما در شرایط ایران یک تفاوت کیفی با آن وجود دارد و آن استبداد و صلبیت قدرت است. از این رو، اینکه بخواهیم به صرف داشتن چنان ویژگی آن را در برابر وجه سیاسی انقلاب که خود در جامعه مشخص ما به یک ضرورت عاجل تبدیل شده است و مساله بودن و نبودن است قراردهیم، و این که گویا پذیرش چنین امری توسط جنبش زنان و جوانان مستلزم عدول از مبارزه علیه اقتدارگرائی در کلیت خود و اشکال گوناگون آن است و لاجرم تقلیل آن به نوع معینی از اقتدارگرائی پدرسارانه ومذهبی، و این استنباط که گویا پایداری بر ویژگی ضداقتدارگرایانه مانع همقدمی و همراهی بخش های دیگر جامعه خواهد بود؛ بنظر می رسد استتناج و امری چندان مسجل نباشد و واقعیت های صحنه مبارزاتی وانکشاف آن نیر، چنین ادعائی را موردتایید قرارنمی دهد:
اینکه با یک انقلاب مرکب، به عنوان ویژگی اصلی جنبش مواجه هستیم به چه معناست؟ دستاوردهای جنبش و تاکتیکهای مقابله رژیم با آن، مهم ترین نقاط آسیب پذیرجنبش
گفتگوی سعیدافشار با تقی روزبه پیرامون مختصات اساسی جنبش کنونی
گفتگو: سکوت دیکتاتور شکست سرکوب را وسیعتر کنید، پیوستن جنبش دانش آموزان به جنبش دانشجویی
پیرامون برخی نکات مطرح شده در مقاله
«زن،زندگی، آزادی» دستآوردها و چشماندازها*
بهطورکلی در عصرسرمایه داری جهانی شده که در آن مناسبات سرمایه همه حوزه های زندگی را کالاسازی کرده است همه ستمها و تبعیضات اقتصادی و جنسیتی و نژادی و ملیتی و فرهنگی و غیره را ضمن آنکه آن ها وجود دارند واستقلال نسبی خود را هم دارند اما آنها به شکل انضمامی و ترکیبی با مناسبات سرمایه مفصل بندی شده اند و به مفهوم طبقه و استثمار ابعادجدید و متکثری بخشیده اند. و بهمین دلیل هم زمان سویه های مختلفی وجوددارد.
ارزیابی از پیآمدهای گسترده قتل عمد دولتی مهساامینی. رخدادی که می تواند با ایجادگشودگی در جنبش عمومی علیه حاکمیت اسلامی، گامی مهم به جلو و روشن کردن نقشه راه پیشروی آن باشد.
گفتگو:
آیا با«مارگارت تاچر»جدیدی مواجههستیم؟ و اگر آری، رسالت آن؟
آیا برگ انجیری برای دموکراسی انگلستان باقیمانده است؟
لنگرثبات!.همزمانیتقریبی مرگملکهمادر و گزینشنخست وزیرجدیدانگلیس، توجهاذهانعمومی را نسبت بهساختارهای قدرت و تحولات داخلی در آن دیارکانونی کرده است. پیش از پرداختن بهموضوع اصلی مقاله، نقل کوتاهی از یکی از نویسندگان بی بیسی درموردوضعیت کنونی بریتانیا و نقش سلطنت، مطلع مناسبی برای ورودبه بحث اصلی است:
سوسیالیسم در قرن بیستویکم
مختصات بحران حاکم بر جهان، ریشهها و صورتبندی
آن (بخش نخست)
مقدمه: پرسشهای سایت نقد اقتصاد سیاسی* پیرامون «سوسیالیسم قرن بیستویکم»، بهطورکلی حول دو موضوع متمرکز است: نخست، وخامت وضعیت بحرانی حاکم بر جهان با برشمردن شماری از مهمترین مصادیق آن در عرصههای گوناگون و بنبست سرمایهداری نولیبرالی. دوم، دربارهی ویژگیهای بدیل ترقیخواه و یا سوسیالیسم قرن بیستویکم به نحوی که هم درسهای گذشته را فراگرفته و هم بتواند قابلدوام باشد. بهنظر میرسد حتی ارائهی پاسخهای اولیه و حداقلی به چنین پرسشهای مهم و پیچیدهای، قبل از هرچیز مشروط است به ارزیابی جامعی از وضعیت حاکم بر جهان و این که از مفهوم بدیل چه میفهمیم. اگر درک جامع و مستدل و اقناعکنندهای از وضعیت و روندهای جاری در جهان و ریشههای بحران و نیز از مفهوم بدیل داشته باشیم، قاعدتاً باید بتوانیم ولو بهطور نسبی و خطوط اصلی و مسیرکلی پیشروؤی را بهتقریب نشانهگذاری کنیم. بنابراین تحلیل جامع اوضاع نقطهی عزیمت و راهنمای پاسخها خواهد بود. بههمین دلیل تمرکز این نوشته هم عمدتاً روی همین مسأله و تلاش برای صورتبندی بحران و واکاوی ریشههای آن و نیزمفهوم بدیل از منظر نقد رایج از آن است.
گفتگو: مذاکرات در بن بست چگونه می خواهد پیش برود؟ آیا پنجره فرصت توافق به پایان خودرسیده است؟
پروژه جانشنی مجتبی خامنه ای،
پرده دوم:
معمای ترک سیاست از سوی مقتداصدر؟
معمولا رفتارمقتداصدر غیرقابل پیشبینی است و درگذشته ها نیز ادعای بوسیدن و کنارگذاشتن سیاست و یا واگذاری سرنوشت مریدان ـ امت در صحنه- را به خودشان داشته یا حتی برحسب ظاهر آنها را منحل کرده است. با این وجود پس ازمدتی سروکله آنها مجددا پیداشده است. ویژگی حرکت صدر فردی و تشکیلات مرتبط با خودبودهاست و از سوی دیگر بهویژه در یکی دوسال اخیر در جهت فاصله گرفتن از رژیم ایران و حامیان وی در عراق بوده است.
واقعیت آن است که در وهله نخست برای مردم و قاطبه آن، فاشیسم نه در انتزاع که در زندگی واقعی و ترجمه شده به دردها و مصائب و فلاکت آنها معنا دارد و از قِبل آن وارد صحنه و تصفیه حساب با رژیم می شوند. چنان که مبارزات دودهه اخیرکارگران و معلمان و دانشجویان بخوبی نشان داده است که مردم از طریق طرح مطالباتشات و پیوندآن با حاکمیت مبارزه می کنند و گرنه بسیج و واردفارسرنگونی نمی شوند. کارگران و معلمان و دانشجویان همه وهمه در بیانیه های مکررخود چنین کرده اند. از جمله علیه فقر و طبقاتی شدن جامعه و آزادسازی قیمت ها و شوک تراپی ها... و علیه پولی وکالایی کردن آموزش و پرورش توسط معلمان ...و یا کارگران شرکت واحد و هفت تپه وغیره با شعارعلیه خصوصی و خصولتی و علیه نئولیبرالیسم هاررژیم همراه بوده است. معنی آن این است که فاشیسم بدون تکبه بر مناسبات اقتصادی و سیاسی معین، نمی تواند برای مردم معنا داشته باشد. لاجرم نفی این مناسبات بطورمشخص و ارائه بدیلی برای آن در مبارزه علیه فاشیسم رهگشا خواهد بود. شما نگاه کنید به مرزبندی های مردم کردستان، بلوچستان، دانشجویان، نفتی ها و کارگران در کلیت خود و انتشارمنشورداخلی و یا منشورزنان در داخل و خارج و مرزبندی آن با اقتدار گرایی سلطنت... هرچه هم خطر بازگشت سلطنت بیشتر شود مطمئن باشید که این نوع مرزبندیها بیشترهم می شود. ضمن آن که تاریخ نشان داده است بازگشت به گذشته و تثبیت آن هیچ گاه بدون مشت آهنین ممکن نبوده است.