پیرامون جنگ دوازدهروزه و سه ادعا!
اخیرا گفتگوئی بین آقایان شالگونی وامبن بزرگیان صورت گرفت* که رویکردهای مطرح شده در آن پیرامون ماهیت جنگ دوازدهروزه و نیز ماهیت حکومت اسلامی از سوی امین بزرگیان چالش برانگیزبود و حتی در برخی موارد (سیاسی) به فانتزی طعنه می زد. گفتگوئی کمابیش یک جانبه و عملا بدون پرسشگری و نقدمتقابل. البته پرداختن بههمه موارد، خارج از گنجایش این نوشته است و در اینجا تنها به مهم ترین نکات و ادعاهای چالش برانگیزمی پردازم. بطورکلی این ادعا شامل سه موضوع مهم است: نخست، تبیین رفتار و رویکردمردم در جنگ دوازده روزه تحت عنوان «انقلاب معکوس» و در اصل پیرامون ماهیت جنگ. دوم، ادعائی که طبق آن دیری است که گویا جمهوری اسلامی به یک رژیم مدرن ( و عملا غیرمذهبی و غیرایدئولوژیک) تبدیل شده است. رژیمی که همچنان توانائی حکومت کردن دارد و گذاراز آن نیز بلاموضوع است. و بالأخره به لحاظ نظری پیرامون گزاره «انقلاب اجتماعی بدون انقلاب سیاسی و تغییرنظام سیاسی» بهعنوان پارادایم عصرنئولیبرالیسم.