چپ اجتماعی و پاسخ به یک پرسش انتقادی پیرامون مقاله «برآمدچپ اجتماعی و نگرانیهای مشترک»! *
دربخش نظرات زیرمقاله برآمدچپ اجتماعی و نگرانیهای مشترک در نقد مناظره موسی غنی نژاد و علیعلیزاده در سایت نقداقتصادی سیاسی خواننده محترمی این پرسش را مطرح ساخته است : با نقل این جمله از مقاله: « جنبشهای اجتماعی زیستگاه طبیعی چپ اجتماعی محسوب میشود و فاقد جداسازیهای نهادینه شدهی تجربههای گذشته است. کنش معطوف به جامعه و کنش معطوف به قدرت تبیینکنندهی تفاوت کیفی و ماهوی چپ اجتماعی و چپ معطوف به قدرت- دولت است. آنچه که نولیبرالهایی از زمرهی موسی غنینژاد را نگران کرده همانا برآمد چپ اجتماعی، یعنی چپی است که با جنبشهای اجتماعی و مطالبات آنها درهم تنیده شده است. » پرسیده است که نویسنده برای مخاطبی، نظیر من که کمترین قرابتی با نولیبرالهایی از زمره موسی غنی نژاد ندارد، توضیح بدهد که چپ اجتماعی مورد نظر ایشان، که ظاهرا دارای پشتوانه تجربی تاریخی از زمان نگارش مانیفست است، چه سرانجامی برای جامعه ای که قرار است از مسیر «… تقویت جامعه در برابر دولت برای چپهای اجتماعی و معطوف به تقویت خودگردانی جامعه، برخلاف پارادایم دستخوش بحران چپهای معطوف به قدرت و دولتگرا یک هدف راهبردی است.» احتمالا ماشین دولت را، اگر چه در یک فرایند طولانی تر قبضه کند، رقم بزند. سوسیالیسم لیبرال؟! چین کاپیتال سوسیالیسم؟! و یا؟!
واقعیت آن است که در وهله نخست برای مردم و قاطبه آن، فاشیسم نه در انتزاع که در زندگی واقعی و ترجمه شده به دردها و مصائب و فلاکت آنها معنا دارد و از قِبل آن وارد صحنه و تصفیه حساب با رژیم می شوند. چنان که مبارزات دودهه اخیرکارگران و معلمان و دانشجویان بخوبی نشان داده است که مردم از طریق طرح مطالباتشات و پیوندآن با حاکمیت مبارزه می کنند و گرنه بسیج و واردفارسرنگونی نمی شوند. کارگران و معلمان و دانشجویان همه وهمه در بیانیه های مکررخود چنین کرده اند. از جمله علیه فقر و طبقاتی شدن جامعه و آزادسازی قیمت ها و شوک تراپی ها... و علیه پولی وکالایی کردن آموزش و پرورش توسط معلمان ...و یا کارگران شرکت واحد و هفت تپه وغیره با شعارعلیه خصوصی و خصولتی و علیه نئولیبرالیسم هاررژیم همراه بوده است. معنی آن این است که فاشیسم بدون تکبه بر مناسبات اقتصادی و سیاسی معین، نمی تواند برای مردم معنا داشته باشد. لاجرم نفی این مناسبات بطورمشخص و ارائه بدیلی برای آن در مبارزه علیه فاشیسم رهگشا خواهد بود. شما نگاه کنید به مرزبندی های مردم کردستان، بلوچستان، دانشجویان، نفتی ها و کارگران در کلیت خود و انتشارمنشورداخلی و یا منشورزنان در داخل و خارج و مرزبندی آن با اقتدار گرایی سلطنت... هرچه هم خطر بازگشت سلطنت بیشتر شود مطمئن باشید که این نوع مرزبندیها بیشترهم می شود. ضمن آن که تاریخ نشان داده است بازگشت به گذشته و تثبیت آن هیچ گاه بدون مشت آهنین ممکن نبوده است.